دختر قصهگو
معرفی کتاب
ماجراهای این کتاب از زبان «بورلی کینگ» نقل میشود. او همراه برادرش «فیلیکس» برای مدتی به خانه عمویشان میروند و همبازی عموزادههایشان، «دن»، «فیلیسیتی»، «سیسیلی»، کارگری به نام «پیتر»، همسایهای به نام «سارا ری» و عمهزادهای به نام «سارا استنلی» میشوند. سارا استنلی همان دختر قصهگوست که داستانهای جالبی از خاندان کینگ را تعریف میکند.
الو... آرزو!
معرفی کتاب
«پوریا» عاشق فوتبال است. او همیشه در دروازه میایستد و کارش را خیلی خوب بلد است. روزی پوریا میبیند یکی از بچهها که اصلاً از فوتبال سر درنمیآورد، پیراهن تیم «لیورپول» را پوشیده است، تیمی که پوریا آن را خیلی دوست دارد. او سعی میکند پیراهن را از پسر بخرد؛ ولی قیمت آن خیلی گران است و پوریا با بهترین دوستش، «امید»، در حال پول جمع کردن هستند تا یک دستگاه «پلیاستیشن» بخرند. بنابراین، نمیتواند بهای پیراهن را بپردازد و... .
عشق در میان مرغها
معرفی کتاب
«جری گارنت» نویسنده داستانهای کوتاه، همراه دوست قدیمیاش، «اوکریج» و همسرش، برای راهاندازی یک مرغداری، از لندن راهی شهرستان میشوند. در بین راه و در قطار، گارنت به دختری دل میبندد و... . راهانداری مرغداری پیش میرود و از طرفی گارنت شب و روز برای به دست آوردن دلِ پدرِ محبوبش، پرفسور عصبی و زودرنج است و... .
پاورقیهای خطخطی
معرفی کتاب
«این کتاب شامل داستانهای کوتاهی است که در یک نگاه و با گذاشتن وقت بسیار کوتاهی، مثل صرف صبحانه، میتوان آن را خواند.» «قضاوت»، «حسود و قبطه»، «تصمیم مهم»، «احساس یک مادر»، «هر زنی زیباست» و «سوال خواستگاری»، نام برخی از این داستانهاست و مضمون آنها ارزشهای اخلاقی است. همچنین نویسنده عشق و محبت را پایه داستانها قرار داده و آنها را به خواننده یادآوری میکند. در داستان «قضاوت»، با آوردن خاطرهای از دکتر «حسابی» گوشزد میکند که هیچوقت، درباره هیچکس نباید قضاوت کرد.
تابع بینهایت و چند داستان دیگر
معرفی کتاب
کتاب حاضر دربردارنده ده داستان کوتاه است. هفت داستان نوشته نویسندگان ایرانی و سه داستان آخر از نویسندگان خارجی است. «دوم خواستگاری»، «سرزمین بوق»، «تالار سایه»، «تو میتوانی» و «تابع بینهایت» نام برخی از این داستانهاست. «تالار سایه» و «تو میتوانی» از نویسندگان خارجی هستند که اولی داستان دختری است که برای مراقبت از کودکان و کار در منزل، به خانهای میرود و... . داستان دوم درباره دختری است که خاطرات زیادی با پدربزرگش دارد؛ اما حالا پدربزرگ بیمار و خسته است و دختر سعی میکند به او کمک کند. داستان «تابع بینهایت» حکایت روزهای مدرسه و معلم و درس و... است.
گلهای بومادران
معرفی کتاب
این داستان درباره اختلاف خانهای روستایی در آذربایجان است. جوانی به نام «اشکبوس» که پدرش برای «صحبتالله خان» کار میکرده، به تازگی از دنیا رفته است و جایش را اشکبوس گرفته است و اوست که داستان را روایت میکند. برادر ناتنی ارباب، «امیدعلی»، هم برای خان کار میکند هم برای برادرش، «ارباب»، تا اینکه خان از موضوع باخبر میشود و... . امیدعلی از ترس خان در سرداب پنهان میشود و همانجا از دود زغال میمیرد و... .
روز بازی
معرفی کتاب
کتاب حاضر پنج داستان کوتاه دارد که به بچههای کارگر تقدیم شده است. این داستانها به صورت خاطره نوشته شدهاند و هر کدام درباره پسربچههایی است که در کارگاه یا کارخانهای کار میکنند. «روز بازی» درباره پسری به نام «داوود» است که برای کار به کارگاه چراغخوابسازی میرود. او خوب کار میکند و رئیس کارگاه از او راضی است؛ اما یکی از بچهها که قبل از داوود آنجا بوده است، درباره رئیس حرفهایی میزند و داوود نمیداند که باید این حرفها را باور کند یا او دروغ میگوید تا اینکه... .
پلنگ صورتی بالدار
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از یازده داستان کوتاه است و راوی همه آنها دختران نوجوان هستند که درباره خودشان، دوستانشان و مدرسه نوشتهاند. «دکتر پریها»، «داستانی که عروسکم نوشت»، «همکلاسی» و «پلنگ صورتی بالدار»، نام برخی از این داستانهاست. در داستان «پلنگ صورتی بالدار»، «بهاران» دختر نوجوانی است که یک روز دو بال صورتی در کشوی کمدش پیدا میکند و فکر میکند هدیهای برای خودش است؛ اما چه کسی میتواند این بالها را به او هدیه داده باشد؟ پدرش، مادرش یا خواهرش؟
زیر شمشیر غمش
معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان واقعه کربلا را بازگو میکند، آن هنگام که «حسینبنعلی» به دعوت مردم کوفه پاسخ میدهد و راهی آن دیار میشود. در صحرا هزاران سپاهی به فرماندهی «حُربنیزید ریاحی» راه را بر او میبندند؛ اما سواران حُر و اسبانشان، همگی تشنه هستند و فرزند «علیبنابیطالب»، آنان را سیراب میکند. حُر دستش به کاری است و دلش به کاری دیگر. از لحظهای که به فرمان «عبیدالله»، قافله را در نینوا به اجبار فرود آورده، روحش بیتابتر شده است و... .
نجات الاغ
معرفی کتاب
این داستان درباره روزهای جنگ است، روزهای بمب و گلوله و آتش! گروهی از رزمندگان در یکی از پیادهرویهای خود، الاغی را میبینند که در دیواره دره، روی تختهسنگی افتاده و زخمی و خاکآلود است. خونی که از زیر پای الاغ پخش شده است، به سیاهی میزند. «محمد» دلش میخواهد حیوان زبانبسته را نجات دهد؛ اما این، کار یک نفر نیست. دوستانش، «حسین» و «فریدون» با او همراه میشوند و... . آنها الاغ را به پایگاه میآورند. زخم پای الاغ عفونت کرده است، حالا یا باید پایش را قطع کنند یا او را بکشند و راحتش کنند.