سؤال کرم کوچولو
معرفی کتاب
وقتی کرمکوچولو به دنیا آمد، اولین سؤالش این بود که کجاست، چرا آمده است و زندگی چیست. مادرش او را فرستاد تا بیرون از لانه چرخی بزند و برگردد و بعد جواب سؤالش را بگیرد. کرمِ کوچولو در گشت و گذارش حیوانات زیادی را دید . از همۀ آنها پرسید که زندگی چیست. حیوانات پاسخهای متفاوتی دادند؛ از نظر سنجاب، زندگی خوردن بود و از نظر لاکپشت، خوابیدن. زندگی از نظر بچهمیمون بازی کردن بود و از نظر مورچه کار کردن؛ اما واقعاً زندگی چیست؟
گربهها و خروسها: یک قصه افریقایی
معرفی کتاب
در روزگاران قدیم در افریقا، خروسها بر گربهها حکومت میکردند. گربهها از صبح تا شب کار میکردند و شب هرچه جمع کرده بودند پیش خروسها میبردند. خروسها به گربهها گفته بودند که تاج سر ما از آتش است و هر کس از فرمان ما سرپیچی کند، با این آتش او را میسوزانیم! گربهها این حرف را باور کرده بودند و از صبح تا شب برای خروسها کار میکردند. یک شب در خانهی گربهها آتش اجاق خاموش میشودو....
تو مادر منی؟
معرفی کتاب
در یک مغازه اسباب بازی فروشی یک ماشین کوچولوی قرمز بود که دنبال مادرش میگشت. یک روز رفت پیش کامیون و پرسید: «سلام، تو مادر منی؟ » کامیون اخم کرد و گفت: «یعنی چی مگر ماشینها هم مادر دارند؟ » ماشین قرمز گفت: «بله که دارند. تو مادر من نیستی!» و رفت پیش اتوبوس...
این کتاب چهار قصهی کوتاه همراه با تصویرسازیهای زیبا دارد. داستان: «خاله غصهدار»، «بادکنکی که شاد بود»، «بادی که خوابش میآمد» و«تو مادر منی؟ » که قسمتی از آن را برایتان خواندیم.
این کتاب چهار قصهی کوتاه همراه با تصویرسازیهای زیبا دارد. داستان: «خاله غصهدار»، «بادکنکی که شاد بود»، «بادی که خوابش میآمد» و«تو مادر منی؟ » که قسمتی از آن را برایتان خواندیم.
بزرگ شدی ریزهمیزه
معرفی کتاب
«سپهر» پسر زرنگ و باهوشی است؛ پسربچهای کلاس دومی با نمرههایی عالی. ماجرا در روزهای نزدیک به انقلاب اسلامی رخ میدهد و از کودکانی روایت میکند که در تاریخ انقلاب اسلامی نقشی به عهده داشتهاند و بخشی از تاریخ را رقم زدهاند. سپهر تلاش میکند تا همراه بزرگترها برای نابودی ظلم کاری انجام دهد. این کتاب با استفاده از ضربالمثلهای شیرین فارسی، مفاهیم خداشناسی و سبک زندگی اسلامی را به نوجوانان آموزش میدهد.
دو سیاره
معرفی کتاب
وسط آسمان بزرگ، «دو سیاره»ی قشنگ بهنامهای «کورتو» و «شونتو» در همسایگی هم وجود داشت. مردمان این دو سیاره با هم مهربان بودند. تا آنجا که پُلی باستانی و بزرگ بین خودشان کشیده بودند و از این طریق با یکدیگر ارتباط داشتند. همهچیز خوب و خوش بود تا روزی که اتفاقی رخ داد؛ دانشمندی از «شونتو» وسیلهای جدید اختراع کرد که با آن میتوانستند دوردستها را به خوبی ببیند. او آسمان را رصد کرد و نقشهای از ستارگان درست کرد. خبر به گوش پادشاه سیارهی «کورتو» رسید. او هم دلش میخواست با این وسیله آسمان را تماشا کند و زیباییهای ستارگان را ببیند. مگر نه اینکه آسمان همهجا شبیه هم است؟ اما... .
قصههای شیرین برای بچهها
معرفی کتاب
این کتاب نُه داستان از نویسندگان مختلف دارد. داستان اول دربارۀ جوجهمرغی است که در نبودِ مادرش، سر از تخم درمیآورد و میرود تا مادر را پیدا کند. داستان دوم از دختربچه و عروسک و دوستش میگوید. دخترک عروسکش را به دوستش نمیدهد تا مثلاً برایش قصه بگوید؛ چون فکر میکند خودش باید این کار را بکند؛ چراکه مادر عروسکش است... . داستان سوم دربارۀ از راه رسیدن زمستان است و خواب زمستانی حیوانات و سنجابی که مهمان ناخوانده دارد. داستان چهارم... .