کارگاه چوبخوری موریانهها
معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد دوم از مجموعه «کتاب خبر» است. این کتاب شامل بخشهای مختلفی است؛ ازجمله نیازمندیها، حوادث، اخبار علمی و دیگه چه خبر؟ بخش نیازمندیها اعلام کرده است که به یک برگ بزرگ برای سرویس مدرسه بچهمورچهها، در روزهای بارانی نیاز دارد! همچنین در بخش حوادث آمده است که در یک کارگاهِ چوبخوری آتشسوزی شده و دست و پای چند موریانه سوخته است!
آرایشگاه تراش
معرفی کتاب
این کتاب جلد سوم از مجموعه «کتاب خبر» است. کتاب خبر شامل اخبار علمی، اخبار مدرسه، حوادث، نیازمندیها و... است. بخش اخبار مدرسه، اعلام میکند که در یکی از کلاسهای درس، آرایشگاه تراشِ رومیزی باز شده است و مدادهای زیادی جلوی آن صف بستند! در بخش نیازمندیها آمده است که یک تولیدی معتبر برای سوراخ کردن کمربند به یک دارکوب نیاز دارد!
بالکن فرشتهها
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه «کتاب خبر» است. نیازمندیها، گمشدهها، اخبار علمی و دیگه چه خبر؟ ازجمله بخشهای مختلف این کتاب هستند. در اخبار علمی آمده است که دانشمندان میگویند حلقه دور ِ زحل، بالکن فرشتههاست که از آنجا کره زمین را تماشا میکنند! و اخبار هواشناسی حاکی از این است که فردا باران میبارد، چترها باید آماده باشند!
پیادهروی روی بند رخت
معرفی کتاب
کتاب حاضر، جلد پنجم از مجموعه «کتاب خبر» است. دنیا پر از خبر است؛ اما خبرهای این کتاب، حاصلِ نگاهِ خاص نویسنده به دنیاست.اخبار مدرسه، گمشدهها، حوادث و اخبار برندهها، از بخشهای مختلف این کتاب است. در اخبار مدرسه آمده است که پاککن جویدهشدهای از جامدادی فرار کرده است و از کسی که او را دیده، خواسته شده است تا به صاحب شلختهاش خبر بدهد! همچنین اخبار برندهها، اول شدن یک کرمِ ابریشم در پیادهروی روی بند رخت را اعلام کرده است!
نمرههای بد باد
معرفی کتاب
این کتاب جلد ششم از مجموعه «کتاب خبر» است و اخبار مختلفی را شامل میشود، مانند اخبار علمی، اخبار مدرسه، نیازمندیها، حوادث و... . در بخش اخبار علمی، دانشمندان میگویند فیلها برای خوردن نوشابه و آبمیوه، نی لازم ندارند و در اخبار مدرسه آمده است که در امتحانات آخرِ سال، تمام نمرههای باد، بد شده است. او فقط در ورزش نمره عالی گرفته است!
بوقلمون حاضر جواب
معرفی کتاب
در دنیا خبرهای زیادی وجود دارد. این کتاب جلد هفتم از مجموعه «کتاب خبر» است. نیازمندیها، حوادث، اخبار مدرسه، گمشدهها و اخبار علمی ازجمله بخشهای مختلف این کتاب است. در قسمت گمشدهها اعلام شده است که بادکنکی گمشده، هرکس او را دید به مادرش، بالون خبر بدهد و او را از نگرانی دربیاورد و در اخبار برندهها آمده است که در مسابقه حاضرجوابی، بوقلمونی موفق شده است با یک «قور قد قاد قول» جواب چند نفر را یکجا بدهد!
ملکه سیاهپوش
معرفی کتاب
«بیلی» همراه خانوادهاش به محله جدیدی در خیابان باغهای ویکتوریا اسبابکشی کردهاند. «ملکه سیاهپوش» نام زنی است که در همسایگی آنها زندگی میکند، زنی که سرتاپا سیاه میپوشد و چهرهاش از زیر کلاه پهنِ مشکیاش نمایان نیست؛ اما ماجرا از آنجا آغاز میشود که ملکه سیاهپوش، با بیلی دوست میشود و از او میخواهد تا وقتی در سفر است، مراقب خانهاش باشد؛ خانه عجیبوغریبی که روی میز و درودیوارش پر از صفحات شطرنج است!
جوجهتیغی عزیز! خوش آمدی
معرفی کتاب
خورشید تازه بیرون آمده بود. اردکهای بنفش، «آلبرت» و «هکتور»، میخواستند روی شاخه خودشان بنشینند و از سکوت و آرامش جنگل لذت ببرند؛ اما وقتی در را باز کردند، جوجهتیغی کوچولویی را دیدند که جلوی خانه نشسته بود! اردکها نمیدانستند که این کوچولو از کجا آمده و خانهاش کجاست. آنها اجازه دادند که او وارد خانه شود و همانجا بخوابد؛ اما تصمیم گرفتند دربارهاش پرسوجو کنند.
هر روز یک ابر تازه
معرفی کتاب
«هکتور» و «آلبرت» دعوتنامهای از «فیونا»، اردک سبز، دریافت کردهاند. فیونا از آنها خواسته که شام مهمانش باشند. وقتی آلبرت به خانه فیونا میرود، او را غمگین میبیند! فیونا برای آلبرت توضیح میدهد که با وجود سرگرمیهای زیاد، احساس خوبی ندارد. او میتواند سازهای مختلفی را بنوازد، او کتابهای زیادی خوانده و نقاشیهای بسیاری کشیده است. او میتواند غذاهای متنوعی درست کند و...؛ اما باز هم غمگین است! آلبرت از خانه بیرون میرود و... .
ماجراجویی
معرفی کتاب
صبح خیلی زود، اردکهای بنفش، «هکتور» و «آلبرت»، پرده را کشیدند تا بیرون را تماشا کنند؛ ولی انگار همهچیز عوض شده بود! آنها بیرون رفتند؛ اما چیزی دیده نمیشد؛ حتی آخر شاخه درختی که روی آن خانه داشتند! هکتور و آلبرت چندتا ساندویچ درست کردند و راه افتادند. همهچیز در سفیدی خاصی فرو رفته بود، طوری که یکدیگر را هم نمیدیدند! آنها با شجاعت پیش رفتند تا اینکه... .