فرانکلین دروغ میگوید
معرفی کتاب
دوستان «فرانکلین»، کارهای زیادی میتوانند بکنند؛ خرس از بلندترین درخت بالا میرود، شاهین بدون بال زدن، از بالای باغ تمشک پرواز میکند و سگ آبی با دندانش درختی را قطع میکند؛ اما فرانکلین نمیتواند هیچکدام از این کارها را انجام دهد. بنابراین، به دروغ میگوید که میتواند هفتادوشش مگس را در چشم برهمزدنی قورت بدهد! دوستانش میخواهند ببینند او چطور این کار را انجام میدهد. حالا چه اتفاقی میافتد؟
کلاغک و کودکستان
معرفی کتاب
پدرومادر کلاغک مجبور بودند کار کنند و کلاغک مدت زیادی را در لانه تنها بود. لانه آنها روی شاخه درختی در حیاط مهد کودک بود. کلاغک خیلی حوصلهاش سر میرفت. او از توی لانه بچهها را میدید که بازی میکردند و خوشحال بودند. وقتی آقا و خانم کلاغ به خانه آمدند، کلاغک همهچیز را برایشان تعریف کرد و از آنها خواست تا او را در مهد کودک ثبت نام کنند! ولی مگر ممکن است یک بچهکلاغ به مهدکودک آدمها برود؟
قول
معرفی کتاب
در شهر غمگرفتهای، نوجوانی سعی میکند کیف پیرزنی را بدزدد. پیرزن با تمام قدرتش کیفش را نگه میدارد و این کشمکش ادامه پیدا میکند تا اینکه پیرزن میگوید به یک شرط حاضر است کیفش را به او بدهد. نوجوان بدون هیچ فکری قبول میکند. پیرزن از او میخواهد که قول بدهد آنها را بکارد! نوجوان نمیداند منظور پیرزن چیست؛ اما فوری میپذیرد، کیف را میگیرد و فرار میکند؛ اما وقتی درِ آن را باز میکند، حیرتزده میشود، کیف پُر از دانه است!
ابر و من و مامان
معرفی کتاب
قهرمان داستان پسربچهای است که تماشا کردن ابرها را دوست دارد. او ساعتها کنار پنجره میایستد و ابرها را نگاه میکند که هرکدام شبیه چیزی هستند. روزی مادرش پیشنهاد میکند که با هم بازی کنند و به نوبت بگویند که هر ابر شکل چیست. ابری که به نظر پسر شبیه آدم کثیف و اخموست، به چشم مادر شبیه یک بستنی قیفی است و ابری که به نظر پسرک شبیه پوتینی پاره است، به نظر مادر شبیه مرغی است که در لانهاش نشسته است و... .
باشگاه کتاب خرگوشی
معرفی کتاب
خرگوشکوچولو نمیدانست تابستان گرم و طولانی را چطور پشت سر بگذارد تا اینکه روزی از پشت پنجره کتابخانه، خانم کتابدار را میبیند که برای بچهها کتاب میخواند. شبی خرگوشی به کتابخانه میرود و با سختی وارد آنجا میشود. کتابخانه برای خرگوش از کلی هویج تازه هم بهتر است! از آن شب به بعد خرگوش مرتب به کتابخانه میرود و هربار با چند کتاب به خانه برمیگردد. او باعث میشود تمام دوستانش کتاب بخوانند. روزی که خرگوش و دوستانش به کتابخانه میروند... .
دخترک با همه پرندهها دوست بود
معرفی کتاب
دخترکوچولو با پرندهها، غازها، اردکها و حتی خرگوشها دوست بود. او برای پرندهها دانه میریخت، با غازها به کنار رودخانه میرفت و در زمستانها برای خرگوشها کاهو و کلم میبرد. دخترک به روباه اجازه نمیداد که تخم پرندهها را ببرد و روزی که یکی از غازهای کلهسبز را برد، آنقدر دوید و فریاد کشید تا غاز را نجات داد. دخترک حتی خرگوش سیاه را هم از دست روباه نجات داد؛ اما روباه غمگین بود. اگر روباه هیچچیزی شکار نمیکرد، چطور میتوانست زنده بماند؟ تا اینکه روزی... .
فقط دوست خودمی
معرفی کتاب
بچهجغد با جوجهتیغیِ کوچولو دوست بود. آنها همیشه با هم قایمباشک بازی میکردند و اوقات خوشی داشتند. روزی درحالیکه مشغول بازی بودند، راسو از پشت درخت بیرون آمد و خواست که او را هم بازی دهند؛ اما بچهجغد مخالف بود. او میخواست جوجهتیغی فقط با او بازی کند. بنابراین، راسو رفت! در بازی بعدی، بچهروباه از آنها خواست تا او هم بازی کند؛ اما جغد باز هم مخالفت کرد. او میخواست جوجهتیغی فقط با خودش بازی کند. شب بعد خفاش همان تقاضا را کرد و جواب جغد همان بود تا اینکه... .
ساچیکو یعنی شادی
معرفی کتاب
«ساچیکو» مادربزرگی دارد که همنام خودش است. مادربزرگ آلزایمر دارد و حتی او را نمیشناسد. ساچیکو فقط پنج سال دارد و چیزی از این بیماری نمیداند. او سعی میکند با مادربزرگش ارتباط برقرار کند؛ اما مادربزرگ میگوید که او را نمیشناسد و میخواهد به خانه برگردد. ساچیکو فکر میکند حالا که مادربزرگ او را نمیشناسد، چرا باید مراقب او باشد، چرا او باید اینجا باشد، بگذار هرجا دلش میخواهد برود. مادربزرگ از خانه بیرون میرود و... .
هر گیاه فرشتهای دارد
معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی پنج حدیث از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و امام صادق (ع) است و درباره هریک از احادیث داستان کوتاهی ارائه شده است. این حدیثها درباره بوی خوش، احترام به معلم، زراعت، مراقبت از گیاهان و آلوده نکردن آبهاست. رسول خدا میفرمایند: «هیچ گیاهی نمیروید، مگر اینکه تا زمان بار دادن و چیدن میوههایش، فرشتهای از آن مراقبت میکند.»
پسر، درخت، پرنده
معرفی کتاب
این کتاب حاوی آیهای از قرآن کریم درباره آفرینش زمین و رفتار انسانهاست. همچنین حدیثی از پیامبر اکرم (ص)، درباره تیراندازی و سوارکاری آمده است و سه حدیث از حضرت علی (ع)، امام صادق (ع) و امام سجاد (ع)، درباره ترس، درختکاری و باران. در سوره کهف، آیه هفت آمده است: «ما زمین را به زیبایی آراستیم تا شما را امتحان کنیم و ببینیم کدامتان درست رفتار میکنید.»