Skip to main content

ضحاک

معرفی کتاب
داستان‌های این کتاب درباره ضحاک است که از زبان خودِ او روایت می‌‏شود. او در غاری سرد و تاریک به بند کشیده شده است و در تنهایی به کرده خود می‌اندیشد؛ به پدرش «مرداس» که چطور او را قربانی خودخواهی خود می‌کند و اینکه چطور جانشین او می‌شود و بر تخت سلطنت می‌نشیند. سپس از جمشید می‎گوید که غرور او را فرا می‎گیرد و خود را آفریننده همه خوبی‌ها و زیبایی می‎داند، از «ارمایل» و «گرمایل»، دو جوان ایرانی که می‌خواهند جلوی بیدادگری او بایستند، از خواب دیدنش و... .

اگر صبر کنی...

معرفی کتاب
پسرکوچولو هرروز به درختِ دوست‌داشتنی‌اش سر می‎زند. روزی درخت، گلی را که روی یکی از شاخه‎هایش روییده است، به پسرک نشان می‌‏دهد و می‎گوید این گل متعلق به توست، می‎توانی آن را بچینی؛ اما اگر صبر کنی، این گل به میوه تبدیل می‎شود. پسرک صبر می‎کند و... . روزی که پسرک می‌خواهد میوه را بچیند، درخت می‎گوید اگر میوه را بکاری به درخت جدیدی تبدیل می‌شود. پسرکوچولو میوه را در دل زمین می‎کارد و صبر می‎کند تا اینکه.... .

مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه‌‌به‌لنگه

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‎ای از داستانک‌هایی درباره جانبازان است. مردانی که سلامتی خود را در جبهه‌ها جا گذاشتند و بعد از بازگشت نه‎تنها روحیه خود را نباختند و گوشه‏‌گیر نشدند، بلکه آن‎چنان سرزنده و فعال در کوچه و خیابان حاضر شدند که مردنم فراموش کردند اینها جانباز هستند. داستان اول که «املا» نام دارد، درباره پسری است که املایش ضعیف است. پدر او را سرزنش می‌کند؛ اما مادربزرگ می‏‌گوید که خود او نیز دیکته‌اش افتضاح بوده است و نامه‌ای که سال‌ها پیش از جبهه فرستاده است به دست نوه خود می‎دهد؛ اما اینجا پایان داستان نیست!

آش سنگ

معرفی کتاب
پسر جوان در خانواده فقیری زندگی می‎کرد. پدرش کشاورز بود و با تمام تلاشی که می‎کرد، باز هم غذای کافی نداشتند. به همین دلیل، پسر جوان تصمیم گرفت به شهر برود و کاری پیدا کند. در میان راه خسته و گرسنه، از دور خانه‌ای دید و به آنجا رفت تا شاید صاحب‌خانه به او غذایی بدهد؛ اما زن مزرعه‌دار که بسیار خسیس بود، از او خواست که هرچه زودتر از آنجا برود. پسر جوان فکری کرد و گفت می‎تواند با سنگ آش بپزد! اما این چطور ممکن است؟

پاپر

معرفی کتاب
پاپر کبوتری است که برای کبوتربازان، ارزش کمی دارد. چندروزی است که صاحبِ پاپر تصمیم گرفته است دوروبرش را خلوت کند و کبوترهای کم ارزشش را بفروشد یا سرببرد. پاپر این موضوع را می‌داند. به همین دلیل وقتی صاحبش او را در دست می‏‌گیرد، بال و پری می‌زند و خودش را از دست‌های او بیرون می‌کشد و به آسمان می‌رود. پاپر می‎خواهد فرار کند و دیگر به لانه بازنگردد؛ اما او احتیاج به آب و دانه و سرپناه دارد و وقتی زمستان از راه برسد چه کند؟ هنگامی‌که پاپر تصمیم می‏‌گیرد نزد صاحبش بازگردد، فکری به ذهنش می‎رسد و... .

داستان‌های کلاسیک برای کودکان (کتاب دوم)

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل هشت داستان کلاسیک برای کودکان است. «شیر و موش»، «مرد نان زنجبیلی» و «لباس جدید پادشاه»، ازجمله این داستان‏‌هاست. داستان اول، درباره سلطان جنگل، «جاتو» است که خبردار می‌شود در نزدیکی قلمرواش موجودات عجیب و غریبی پیدا شده است و... . داستان دوم از پیرزنی می‌گوید که نان‎های زنجبیلی خوشمزه‎ای درست می‌‏کند؛ اما روزی یکی از نان‎هایش پا به فرار می‏‌گذارد! داستان سوم قصه پادشاهی است که... .

حالا خودت مامان باش

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان کوتاه است. داستان اول درباره سفر دانه برف‌کوچولو است. داستان دوم درباره پای چوبی پدربزرگ، داستان سوم از پروانه‌ها می‌گوید و کم‌آبی و داستان آخر، قصه «ملیکا» و مادرش را روایت می‌‏کند. ملیکا با مادرش قرار گذاشته است که یک روز تمام او مامان باشد و مادرش نقش دختر او را بازی کند. ملیکا فکر می‏‌کند مامان بودن خیلی خوب است و هرکاری دلش بخواهد می‌‏تواند بکند؛ اما... .

داستان‌های چارلز دیکنز

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی پنج داستان از «چارلز دیکنز»، نویسنده انگلیسی، است. بسیاری از رویدادها و شخصیت‌های کتاب‌های چارلز دیکنز، بازتابی از رویدادها و شخصیت‌های زندگی واقعی او هستند. «خانه غمزده» و «داستان دوشهر» نام دو داستان ازاین پنج داستان است. داستان آخر، زندگی جوانی کشاورز‌زاده را به تصویر می‏‌کشد که تحت تعالیم اشراف‌گری‌های فرانسوی، در سال‌های منتهی به انقلاب است. همچنین خشونت‌های انقلابیون را نسبت به اشراف سابق نشان می‏‌دهد.

انتظار در کلبه هور

معرفی کتاب
یکی از دیدنی‌های جزیره کیش، کشتی یونانی است و کمی آن طرف‌تر، ساحلی صخره‏‌ای با امواج دریاست که به آن کلبه هور می‏‌گویند. کنار کلبه، مجسمه مردی دیده می‌‏شود که فانوسی در دست دارد و دو بال بزرگ روی شانه‌هایش. او قدی بسیار بلند دارد و رو به دریا ایستاده و چشمانش پر از انتظار است! این کتاب داستان این مجسمه است.

آوازی برای وطن

معرفی کتاب
زاغ بور کف قفس طلایی بازرگان افتاده است و آب و دانه نمی‌‏خورد! او دلتنگ و غمگین است و مرتب آواز «کو، ‌کو وطنم» را می‎خواند. سرانجام صاحب زاغ خسته می‌شود و درِ قفس را باز می‌کند و او را بیرون می‌اندازد. زاغ با خوش‌حالی پرواز می‏‌کند و دور می‏‌شود. او در راه بازگشت به وطن، به سپیدار سرسبز، به باغ پرندگان که مانند بهشت است، به برکه زلال و زیبا می‎رسد و همه کسانی که در این مکان‎ها زندگی می‌‏کنند، از او می‏‌خواهند که همان‌جا بماند و لانه بسازد؛ اما زاغ بورمی‎خواهد به سرزمینش برود و در کنار زاغ‌های بور دیگر باشد. وطن او کجاست و آیا زاغ به هدفش می‎رسد؟