لوبیها در من نبودم
معرفی کتاب
لوبیها بیشترِ وقتها با هم کنار میآیند؛ اما بعضیوقتها هم بحث میکنند و کار به دعوا میکشد! و... . هیچکس قبول نمیکند که دعوا را شروع کرده است و هرکس سعی میکند تقصیر را به گردن دیگری بیندازد. آنها سر هیچچیزی به توافق نمیرسند و آخر هم معلوم نمیشود سر چهچیزی دعوا میکنند! هیچکس یادش نیست!
نانسی میداند
معرفی کتاب
«نانسی» میداند که چیزی را فراموش کرده است، او فکر میکند شاید یادش بیاید که چه چیزی را فراموش کرده، نانسی به همه چیز فکر میکند. به لباسهای جورواجور. به چیزهای که هم شکلاند. گاهی اوقات گوشهای نانسی چیزهایی را به یادش میآورند. گاهی شکم و بینیاش... .
این کتاب، داستان فیلی است که چیزی را فراموش کرده و برای به یادآوردن آن به همه چیز فکر میکند. تا اینکه بالاخره متوجه میشود چه چیزی را فراموش کرده است.
این کتاب، داستان فیلی است که چیزی را فراموش کرده و برای به یادآوردن آن به همه چیز فکر میکند. تا اینکه بالاخره متوجه میشود چه چیزی را فراموش کرده است.
آتشفشان
معرفی کتاب
سرایدار مدرسه متوجه تغییراتی در آزمایشگاه میشود؛ اما چون هیچکس حرفهای او را باور نمیکند، مجبور به ترک مدرسه میشود. سرایدار جدید چهارچشمی همهچیز را زیرنظر دارد تا آب از آب تکان نخورد؛ اما روزی وسایل آزمایشگاه دست به دست هم داده و آزمایشگاه را به آتش میکشند و یک آتشفشان واقعی راه میاندازند. آیا سرایدار میتواند از پس این آتشفشان برآید؟
اژدهای آزمایشگاه
معرفی کتاب
سرِ زنگ آزمایشگاه، مداد کوچکی به زمین میافتد و زیر پای بچهها میرود. او زخمی و نوکشکسته و بیهوش در آزمایشگاه جا میماند. وقتی مداد به هوش میآید، هوا تاریک است و در نور مهتاب، وسایل آزمایشگاه عجیب و ترسناک به نظر میرسند. مداد سروصدا میکند و سایل از خواب بیدار میشوند و او را بیشتر میترسانند. اسکلت میخواهد با انگشت دراز استخوانیاش با مداد نقاشی کند، لوله آزمایش دنبال حلّال مداد میگردد و... . نزدیک است مداد از ترس پَس بیفتد که اژدهای آزمایشگاه وارد میشود و... .
به فرمان من واق واق واق
معرفی کتاب
سگ پادشاه شده و به همه دستور داده است که باید استخوان بخورند و واقواق کنند! الاغ پوزهاش را به استخوان میکشد؛ اما نمیتواند چیزی بخورد. خرس استخوان را با عصبانیت پرت میکند و میگوید: «مگر من سگم که از این چیزها بخورم!». گربهها زندانی شدهاند و... . روزی که پادشاه منتظر رژه حیوانات است، آنها به زندان حمله کرده و گربهها را آزاد میکنند و تصمیم میگیرند پادشاه را عوض کنند! ولی چه کسی باید پادشاه شود؟ پایان داستان باز است و نویسنده از خواننده میخواهد به سلیقه خودش برای داستان، پایان بنویسد.
آژانس روبی برای مرغهای محترم
معرفی کتاب
«روبی» یک روباه خیالباف و حقهباز است و هروقت مرغ و خروس و جوجه میبیند، آب دهانش راه میافتد. روبی فقط از یک حیوان میترسد، آن هم جناب سگ است! حالا روبی آژانس مسافربری باز کرده است؛ اما هیچکس را سوار نمیکند! او آرزو دارد مرغ و جوجهها سوار ماشینش شوند؛ اما... . روبی مرتب در حال کشیدن نقشه است و... . پایان داستان باز است و خواننده میتواند به دلخواه خود پایان داستان را بنویسد.
به دمم نگاه نکن!
معرفی کتاب
پسربچهای دُم درآورده است! حیوانات در جنگل، جلسه میگذارند تا تصمیم بگیرند او چه حیوانی باشد! گرگ فکر میکند او یک انسان ـ گرگ است. زرافه میگوید او یک انسان ـ زرافه کوچک است. روباه معتقد است او یک انسان ـ روباه است و... . سرانجام همهچیز برعکس شده و پسرک صاحب طلسم جادویی میشود. او میخواهد از همکلاسیهایش که مسخرهاش کردهاند، انتقام بگیرد و... . پایان داستان باز است و نویسنده از خواننده میخواهد تا با سلیقه خود، پایانی برای داستان بنویسد.