Skip to main content

سرجای من چه کار می‌کنی؟

معرفی کتاب
در شب سرد و تاریک زمستانی، پیشی‌کوچولو که جایی برای خواب ندارد، از دریچه روی درِ خانه وارد می‌شود و جای گرم و نرمی پیدا می‎کند. او خودش را جمع می‎کند و به خواب می‎رود؛ ولی ناگهان شش بچه‌گربه با سروصدا وارد می‎شوند و به پیشی‌کوچولو می‎گویند که جای آن‌ها خوابیده است و... . پیشی‌کوچولو خودش را بین آن‌ها جا می‎کند و همگی به خواب می‎روند. ناگهان با صدای کسی بیدار می‎شوند که می‎گوید جای او را گرفته‎اند. او کیست؟

نترسید کوچولوهای من!

معرفی کتاب
توله‌ببرها «اَمبر» و ««کای»، شب‎هنگام، وقتی مادر به شکار می‎رود، باید منتظر بمانند تا برگردد؛ اما بعد از مدتی، وقتی ببرِ مادر نمی‎آید، اَمبر و کای به دنبالش می‎روند. درحالی‌که آن‌ها آرام لابه‌لای درخت‌ها راه می‎روند، از پشت سرشان صدایی می‎شنوند. آن‌ها ترسیده‌اند و فرار می‎کنند؛ ولی صدا هر لحظه نزدیک‌تر می‌شود. اَمبر و کای به رودخانه عمیق و تاریک می‌رسند و دیگر نمی‎توانند جلوتر بروند. ناگهان از میان علف‌ها، مادرشان بیرون می‎آید و... . حالا هر دو در آغوش مادر خوابیده‌اند.

قبل از اینکه بخوابم چیزی بگو خوشحالم کند

معرفی کتاب
«ویلا» خیلی خسته است؛ ولی هر کاری می‎کند، خوابش نمی‎برد. او می‎ترسد و از برادرش، «ویلوبی»، می‎خواهد که چیزی بگوید تا او خوشحال شود و بتواند بخوابد. ویلوبی به ویلا می‎گوید به چیزهای شاد فکر کند. مثلاً زیر تختش را نگاه کند که دمپایی‌های جوجه‎نشانش قرار دارد. دمپایی‌ها منتظرند تا فردا صبح ویلا آن‌ها را پایش کند. لباس سرهمی ویلا هم روی صندلی منتظر فردا صبح است تا ویلا آن را بپوشد. اسباب‌بازی‌ها هم منتظر بازی با او هستند و... . همه این‌ها ویلا را خوش‌حال می‎کند. فقط یک چیز ناراحت‌کننده وجود دارد! آن چیز چیست؟

بیب، بیب، برو بخواب!

معرفی کتاب
وقت خواب است و پسر کوچولو به ربات‌هایش می‎گوید، نورِ مادون قرمزشان را کم کنند، چرخ دنده‌هایشان را برس بزنند، ... و بخوابند. هنگامی‌که پسرک فکر می‎کند ربات‌ها خوابیده‎‌اند، بیب بیب... یکی از ربات‌ها، سیم‌پیچش را می‎خواهد، دومی حسگرش درد می‎کند و دیگری روغن تمام کرده است. پسرک کارها را انجام می‎دهد و وقتی همه به رختخواب می‎روند و پسرک چشمانش را می‎بندد، بیب بیب... لامپ یکی سوخته و... . پسرک خسته است و از آن‌ها می‎خواهد که ساکت باشند و... . حالا ربات‌ها قصه شب می‎خواهند و... . ربات‌ها هنوز بیدارند و پسرک در خواب عمیقی فرو رفته است!

حالا دیگر شب بخیر!

معرفی کتاب
خرس بسیار خسته است و می‎خواهد بخوابد. چندهفته، شاید چندماه! وقتی خرس به رختخواب می‌رود، همسایه‌اش، اردک، در می‎زند. اردک حوصله‌اش سر رفته است و از خرس می‎خواهد که با هم قدم بزنند، کارت‌بازی کنند، فیلم ببینند یا آهنگ بزنند؛ ولی جواب خرس در برابر همه این پیشنهادها منفی است. او می‎خواهد بخوابد. خرس دوباره به رختخواب می‎رود. ناگهان دوباره سروکله اردک پیدا می‎شود و... . خرس خوابش می‎آید. اردک دوباره می‌آید. این‌بار نوکش زخمی شده است و خرس می‎خواهد بخوابد... ! حالا اردک به خواب رفته است؛ اما خرس بیچاره دیگر خوابش نمی‎آید!

دسیسه برای املت

معرفی کتاب
«ادی ارلیش» و دوستان خلافکارش مدت‌هاست که خلاف نمی‎کنند و کار شرافتمندانه‌ای را شروع کرده‌اند؛ اما چون دوستان کمسیر «کلیکر» هستند و در مبارزه با گانگسترها به او کمک می‎کنند، هیچ‌وقت حوصله‌شان سر نمی‎‌رود. دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد «تینو تران»، جاعل چیره‌دست سابق، دوباره اسکناس چاپ می‎کند. تینو می‎گوید بی‎گناه است؛ اما وقتی در گاوصندوقش را باز می‌کند، می‎بیند یکی از کلیشه‌هاش نیست! ادی و دوستانش در جست‌وجوی دزد کلیشه به باند مخوف «املت» می‎رسند!

عملیات نجات اژدها

معرفی کتاب
«زویی» عاشق بازی با حشرات است. او و گربه‎اش چندین خرخاکی پیدا می‎کنند. حالا او باید برای این خرخاکی‌ها نقشه‌ای بکشد؛ ولی چیزی به ذهنش نمی‎رسد تا اینکه عینک ایده‌ساز را بالای سرش می‎گذارد و سیرک حشرات راه می‎اندازد. وقتی زویی می‎رود تا مادرش را از این کار باخبر کند، متوجه راز شگفت‌انگیزی می‎شود. سال‌هاست که مادرش به حیوانات جادویی که زخمی می‎شوند، کمک می‎کند، آن هم در انبار پشت حیاط! روزی یک بچه‌اژدها از انبار سر درمی‎آورد و... . آیا زویی و گربه‌اش موفق می‎شوند تا دیر نشده به او کمک کنند؟

در جستجوی آینه گمشده

معرفی کتاب
این کتاب حاوی دوازده داستان است. «چاه آرزوها»، «یک مادر نمونه»، «جک و جیل و ساقه لوبیا»، «غول‌کش» و «دره خاکستری»، نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «چاه آرزوها» درباره قورباغه‌ای است که در چاه کثیف و بدبویی زندگی می‎کند. دل‌خوشیِ قورباغه، نگاه کردن به آسمان است، آسمانی که به رنگ‌های مختلفی درمی‌آید. روزی صدایی توجه قورباغه را جلب می‎کند. او از چاه بالا می‎رود تا سر و گوشی آب دهد که ناگهان با دخترکوچولوی بسیار زیبایی روبه‌رو می‌شود. قورباغه با تمام تلاشش، نمی‎تواند توجه دخترک را جلب کند؛ دخترک حتی به او نگاه هم نمی‎کند تا اینکه... .

رژه هیولاها

معرفی کتاب
«جک»، «کوئینت»، «ژوئن» و «دیرک»، عاشق ماجراجویی هستند. حدود یک ماه پیش، جک هیولای شرور بزرگی به اسم «بلارگ» را شکست داده و تصمیم گرفته است با دوستانش دنبال ماجراجویی تازه‎ای باشد. کوئینت پیشنهاد می‌دهد که یک رساله هیولا بسازند. برای این کار به دو چیز احتیاج دارند. تصویر هیولا‌ها و یک‌سری اطلاعات درباره آن‌ها. بچه‌ها در پاساژ «دایره یک» هستند که «ورمانگولوس» دنبالشان می‎کند. جک با یک بومرنگ حساب این هیولای کرمی را می‎رسد؛ اما....

کارآگاه‌بازی‌های یک سوسک کم‌حافظه

معرفی کتاب
در شهر «بیابانی»، «زاغ بور»، یکی از اعضای شورای شهر، به قتل رسیده است. وقتی این خبر در شهر می‎پیچد، همه جیغ می‎کشند و فرار می‎کنند، بعضی‎ها گریه می‎کنند و چندنفری سکته! حتی زمین هم دچار لرزش می‌شود. حالا همه شهر جمع شده‎اند تا قاتل را پیدا کنند. «مارمولک بی‎سرپرست»، معتقد است که قاتل باید خودش را معرفی کند، وگرنه از روی لیست اسامی و طبق حروف الفبا یکی را انتخاب می‎کند. «سوسک بیابانی»، آبدارچی شورا، به مغزش فشار می‌آورد به یاد یکی از اقوامش می‎افتد که شغلش قاتل پیداکُن است و... .