پسته خندان
معرفی کتاب
همه دوستان پسته رفتهاند و او تنها در گوشهای افتاده است. ساعتها میگذرد؛ اما پسته همانجاست و هیچکس او را نمیبیند تا اینکه دختر کوچولویی با مادرش وارد مغازه میشود و... پسته دنبال دخترک به راه میافتد تا به خانه آنها میرسد؛ اما پشت در میماند. او با پدر دختر کوچولو وارد خانه شده و به دوستانش ملحق میشود و همگی شب چله خوبی رو پشت سر میگذارند.
فیل برقی
معرفی کتاب
جاروبرقی به تازگی وارد خانهای شده است. او کنار وسایل دیگر قرار میگیرد؛ اما جاروبرقی نمیداند کیست و کارش چیست. آنجا هیچکس او را نمیشناسد. مبل، بالشتکها، تلویزیون و گلدان او را مسخره میکنند. آنها فکر میکنند که او یک فیل است. وقتی سیم جاروبرقی را به برق میزنند، ناگهان جاروبرقی همهچیز را میبلعد، مبل، تلویزیون، بالشتکها و... در همینموقع خانم صاحبخانه وارد میشود. آیا جاروبرقی به هویت خود پی میبرد؟
گردالی
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصههای کوچولوموچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «دانهبرفی»، «پروانه»، «نان سنگک» و «گردالی»، نام برخی از این داستانهاست. داستان «گردالی» درباره چهار خط است که با هم به گردش میروند. آنها به یک گردالی قرمز میرسند. هر کدام از آنها حدسی میزند و میگوید که آن دایره قرمز چه چیزی میتواند باشد. یکی فکر میکند سیب است، دیگری میگوید یک گلوله کاموایی است، سومی حدس میزند که یک توپ باشد و چهارمی...؛ اما همگی اشتباه میکنند. شما فکر میکنید این گردالی چیست؟
نردبان هزارپله
معرفی کتاب
پسری که نجاری یاد گرفته است، تصمیم میگیرد یک نردبان بسازد. نردبانی که او میسازد، ده پله دارد و خیلی محکم است. خانم همسایه، نردبان را میپسندد و آن را میخرد. پسرک نردبانی با یازده پله میسازد، آن نردبان را آقای نقاش میخرد. پسرک نردبان دیگری با دوازده پله میسازد و آن را هم میفروشد. سرانجام پسرک تصمیم میگیرد نردبانی با هزار پله درست کند. بعد از مدتها کار سخت، نردبان هزار پله ساخته میشود؛ اما این نردبان به درد چه کسی میخورد؟
مسافری با پاپوشهای جهنمی
معرفی کتاب
پدر و مادر «بادی» و «هایلی»در سانحه هوایی کشته شدهاند و پدرشان کلی بدهی برایشان ارث گذاشته است. هایلی وکیل است؛ ولی ترجیح میدهد وکالت آدمهای بیچاره و فقیر را به عهده بگیرد. برای همین درآمدی ندارد. او تصمیم میگیرد خانه اجدادیشان را بفروشد؛ اما بادی با این کار مخالف است. او از خواهرش چیزهایی درباره یک گنج میشنود و سعی میکند آن را پیدا کند.
خفاش نازنازیام گم شده
معرفی کتاب
این کتاب جلد ششم از مجموعه کتابهای «دفترچه خاطرات جغد» است. «اِوا بال قلنبه» یک جغد کوچولو است که با خانوادهاش زندگی میکند. اِوا و دوستانش شبها به مدرسه میروند و روزها میخوابند. نویسنده مشهور شهر قرار است به کلاس جغدها بیاید و همه بچهها باید یک داستان بنویسند؛ اما «باکستر»، خفاش اِوا، گم شده است و او آنقدر نگران است که نمیتواند چیزی بنویسد. یعنی چه اتفاقی برای باکستر افتاده است؟
عید قلبهای گرم
معرفی کتاب
عید «قلبهای گرم» نزدیک است و «اِوا بال قلنبه» برای همه دوستانش هدیه درست کرده است. او مشتاقانه منتظر رسیدن عید است تا هدایا را به دوستانش بدهد؛ اما متوجه میشود که چند نفر از بهترین دوستان زندگیاش را فراموش کرده است و هدیهای برای آنها ندارد. فقط دو روز به عید مانده است. اِوا تصمیم میگیرد صبح زود بیدار شود و برای خانوادهاش هدیه تهیه کند. آیا او موفق میشود به موقع این کار را انجام دهد؟
اوا بالقلنبه و همکلاسی تازهاش
معرفی کتاب
«اِوا بالقلنبه» جغدی است که مثل بقیه دوستانش، شبها به مدرسه میرود و روزها میخوابد. بهترین دوست اِوا، «لوسی نوکنوکی» است. بچههای مدرسه جغدها میخواهند یک شبنامه درست کنند و اِوا خبرنگار میشود. او همهجا گوشهایش را تیز میکند تا خبر بیشتری پیدا کند. هیجانانگیزترین خبری که اِوا میشنود این است که قرار است همکلاسی جدیدی به نام «هایلی» داشته باشند. اِوا نگران است که با ورود هایلی، لوسی او را فراموش کند.
پیرگو و پارتیزان ژلیکو
معرفی کتاب
«ژلیکو» پسر کوچکی است که پدرش فرمانده قرارگاه پارتیزانها در جنگل است. او باید تا پایان جنگ در قرارگاه بماند؛ چون مادرش پرستار یک بیمارستان صحرایی است. روزی که دشمن قرارگاه را بمباران میکند، ژلیکو لابهلای درختان مشغول بازی است. او مجبور میشود همانجا پناه بگیرد... . وقتی اوضاع آرام میشود، پسرک بچهآهویی خالخالی را در کنار خود میبیند. ژلیکو میداند که بچهآهو تنهاست و نیاز به مراقبت دارد، به همین دلیل، او را با خود به قرارگاه میبرد و... . در گیر و دار جنگ، داستانهای پر ماجرای ژلیکو همراه بچهآهو که نامش را «پیرگو» میگذارد، شروع میشود.
ته آتیشپارههای دنیا
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتابهای «پنی قشقرق»، حاوی سه داستان است. «پنی قشقرق نهایت تلاشش را میکند»، «پنی قشقرق و ماده سّری» و «پنی قشقرق و شاگرد جدید» نام این داستانهاست. در داستان «پنی قشقرق نهایت تلاشش را میکند»، «پنی» واقعاً نمیخواهد هیچ قشقرقی به پا کند. او فقط میخواهد مفید باشد و لیستی از کارهای مفیدی که میتواند انجام دهد، مینویسد و... . او میخواهد با یک آزمایش علمی کاری کند تا «جوشوآ باتملی»، از خواهرش «دیسی» خوشش بیاید؛ اما... .