Skip to main content

فاجعه در نمایشگاه علوم

معرفی کتاب
امسال نمایشگاه علوم بین کهکشانی در «نبولون» برگزار می‌‏شود. دانش‌آموزان پژوهشکده «چرخ‎دنده‎ها»، تلاش می‌‏کنند مثل دوره‎های قبل برنده این مسابقه باشند. زَک مطمئن است که می‏‌تواند جام را ببرد؛ ولی پروژه‎اش به مشکل برمی‌‏خورد. آیا زَک می‌‏تواند قبل از رخ دادن فاجعه اوضاع را روبه‎راه کند؟

بازگشت به زمین

معرفی کتاب
«زَک نلسون» پشت میز آشپزخانه‌شان در سیاره «نبولون» نشسته بود و «سیاره‎یاب» بازی می‏‌کرد. بازی‎ای که پدرش از «نبولونیکس» آورده بود! او در حال پیدا کردن سیاره‎هایی بود که تا به حال به آن‎ها سفر کرده بود. پدر از محل کارش برگشته است. او می‎خواهد به سیاره زمین سفر کند و تصمیم گرفته است تا زَک را هم با خودش ببرد. در این سفر، دوست زَک، «سِت»، نیز همراه آن‎هاست. زَک می‏‌تواند تمام جاهای دیدنی زمین را به سِت نشان دهد؛ ولی وقتی «لونا»، سگ زَک، فرار می‏‌کند و گم می‏‌شود، تمام برنامه‎های آن‌ها به هم می‎ریزد و... .

گوشه دنج کلاس

معرفی کتاب
قهرمان این داستان دخترکی است که برای معلمش نامه می‌‏نویسد و از تمام کارها و محبت‌هایی که در حق او کرده است، تشکر می‌‏کند. او از روز اول مدرسه می‏‌گوید که اخم‌آلود و غمگین به کلاس می‌رود، از روزی که برای اولین‌بار معلمش را می‌‏بیند که به او لبخند می‌‏زند و... . خانم معلم خبر مهمی به بچه‎ها می‎دهد، قرار است آن‌ها در مدرسه، برای خودشان باغچه‎ای درست کنند و در آن گیاه بکارند؛ اما برای این کار اول باید ریاضیات یاد بگیرند، بتوانند بخوانند و بنویسند... . دخترک برای تعطیلات عید پاک، موش‌ها را به خانه می‌برد؛ اما... .

خبر فوری: شهر عوض می‌شود

معرفی کتاب
مادر نگران است و پدر پشت سرِ هم گوشی‌اش را چک می‌‏کند! آن‌ها مرتب درِ گوشی صحبت می‎کنند و کودک مضطرب است. مادر یادش می‎رود شب‌ها شب‌به‌خیر بگوید و پدر آن‌قدر خسته است که وسط قصه خواندن خوابش می‎برد. معلم می‏‌گوید دنیا پر از خبرهای بد است؛ اما همیشه آدم‎هایی هستند که سعی می‎کنند با کارهای کوچک و بزرگ دنیا را بهتر کنند. کودک دوست دارد تغییرات خوبِ بزرگی ایجاد کند و تصمیم می‎گیرد نمایشی خنده‎دار اجرا کند؛ اما بزرگ‌ترها حوصله ندارند. کودک احساس می‏‌کند هیچ راهی برای ایجاد تغییر ندارد؛ اما ... شاید... کافی است... .

یک گاز گوچولو از کیک ماه

معرفی کتاب
مامانِ «ستاره کوچولو» کیک ماه را می‎پزد و در آسمان شب می‏‌گذارد تا خنک شود و از ستاره می‏‌خواهد صبر کند و تا به او نگفته، سراغ کیک نرود. ستاره کوچولو تمام مدتی که مسواک می‌‏زند، صورتش را می‎شوید و به رختخواب می‏‌رود، حرف‌های مادر را به یاد دارد؛ اما نیمه‌شب بیدار می‌‏شود و به یاد کیک ماه می‏‌افتد، درحالی‌که حرف‌های مادر را فراموش کرده است. او با خودش فکر می‏‌کند اگر فقط یک گاز کوچولو به کیک بزند، مادرش متوجه نمی‎شود و... .

پسری به نام بت

معرفی کتاب
«بیکسبی الکساند تم» را همه «بت» صدا می‌کردند. بت به معنی خفاش است. وقتی بت هیجان‌زده می‌شود یا درباره چیز جالبی فکر می‏‌کند، بال‌بال می‎زند؛ همان‌طور که خفاش‌ها بال می‎زنند. ‌مادر بت دامپزشک است . یک روز او با یک بچه راسو به خانه آمد! حالا بت دوست دارد آن را برای همیشه نگه دارد؛ اما نگه‌داری از راسو در خانه کار ساده‌ای نیست. بنابراین بت باید وقت زیادی به این کوچولو اختصاص دهد...

یک دوست و یک راسوی خانگی

معرفی کتاب
«بَت» پسربچه عجیب و بامزه‌‏ای است که از بهترین بچه‌راسوی دنیا مراقبت می‏‌کند؛ حتی خواهر بت هم این راسوی کوچولو را دوست دارد. بت از تغییر خوشش نمی‎آید و دوست دارد همه‏‌چیز با آن نظم همیشگی پیش برود؛ اما خواهرش برای اجرای نقشی در یک نمایش باید در مدرسه بماند، مادرش سرِ کار است و پدرش را فقط دو هفته یک‌بار می‎بیند. پس حالا باید غروب‏‌ها بعد از مدرسه به خانه دوستش برود. بت قبلاً هیچ دوستی نداشته؛ اما حالا هم یک دوست دارد و هم یک حیوان خانگی. آیا او می‌‏تواند با این همه تغییر کنار بیاید؟

پروفسور نهنگ عزیز

معرفی کتاب
پرفسور نهنگ مدت‌هاست که بازنشسته شده است. تنها دانش‌آموز او یک پنگوئن بود. روزی پنگوئن از زرافه‎ای در آفریقا نامه‌ای دریافت می‏‌کند. زرافه از پنگوئن خواسته است از خودش بنویسد و... . پنگوئن و زرافه با هم دوست می‎شوند و حالا یکدیگر را پنگی و زَر صدا می‏‌کنند. پرفسور نهنگ دلش می‎خواهد دوستی داشته باشد که او را «والی» صدا کند! پرفسور یک‌سری نامه به فُک می‎دهد تا به جاهای دور ببرد. او در نامه از خودش نوشته است و از دریافت‌کننده نامه هم خواسته تا از خودش بنویسد. روزی پلیکان برای پرفسور نامه‌ای می‌‏آورد و... .

قصر آبی

معرفی کتاب
«ولنسی» ۲۹ ساله، تا به حال عاشق نشده است و می‌‏ترسد هرگز طعم عشق را نچشد. او با مادر ازخودراضی و خاله فضولش زندگی می‏‌کند و تنها چیزی که به او آرامش می‏‌دهد، کتاب‎های ممنوعه «جان فاستر» و قصر آبی خیالی‎اش است. با نتیجه غافل‌گیر کننده معاینه دکتر، ولنسی وادار می‎شود تا همه‎چیز را از نو شروع کند. او برای اولین‌بار، به ندای قلبش اعتماد می‌‏کند. خانه را ترک می‏‌کند تا از «سیسی»، آشنای قدیمی که به سختی بیمار است، پرستاری کند و کم‌کم با «بارنی اسنیث»، جنایت‎کار بدنام آشنا می‎شود و... .

گلیندای مهربان

معرفی کتاب
«دوروتی» و «اُزما» به دیدن «گلیندا»، جادوگر مهربان شهر زمرد می‌روند. آن‌ها متوجه می‌شوند بین «کله‌پهن‌ها» و «اسکیزرها» قرار است جنگی دربگیرد؛ اما اُزما، پادشاه سرزمین اُز، نمی‎تواند اجازه دهد که مردمش با هم بجنگند. از طرفی اُزما، دوروتی و گلیندا، هیچ‌کدام تا به حال چیزی درباره آن‌ها نشنیده‎‏اند. گلیندا با قدرت جادویی خود درباره کله‎پهن‌ها و اسکیزرها اطلاعاتی به دست می‎آورد؛ اما کله‌پهن‌ها و اسکیزرها اصلاً اُزما را نمی‌شناسند. اُزما تصمیم می‎گیرد به سرزمین آن‌ها برود و ادبشان کند؛ اما چطور باید این کار را انجام دهد؟