Skip to main content

آقای ماجیکا و خانم بوفه‌دار

معرفی کتاب
آقای «ماجیکا»، معلم کلاس سوم، جادوگر بود؛ اگرچه هیچ‎کس به غیر از کلاس سومی‎ها از این موضوع خبر نداشت. آقای ماجیکا حالا که معلم شده، قرار است دیگر جادوگری نکند؛ اما بعضی‎وقت‌ها فراموش می‌‏کند و آن وقت، عجیب و غریب‎ترین اتفاقات رخ می‌‏دهد. بوفه‎دار جدید مدرسه خانم بدجنسی است که ناهار را به کام بچه‎های مدرسه تلخ کرده است؛ البته همه به جز «همیش بیگ‎مور» که حسابی با این خانم جور است. آقای ماجیکا تصمیم می‏‌گیرد به این اوضاع سروسامان بدهد و... .

بچه‌گل‌های گمشده

معرفی کتاب
«الیویا» و «نلی»، دو خواهر نه و پنج ساله‌اند که زمستان گذشته مادرشان را از دست داده اند و پدرشان که مجبور است مرتب این‌طرف و آن‌طرف برود، می‌خواهد آن‌ها را نزد عمه «مینتی» بفرستد. الیویا سعی می‎کند به پدرش بفهماند که عمه مینتی خیلی پیر است و رفتن به آنجا اشتباه؛ ولی پدر از بچه‎ها می‎خواهد که فقط تابستان را تحمل کنند و قول می‎دهد که در هر فرصتی به آن‌ها تلفن کند...

پتسون به اردو می‌رود

معرفی کتاب
در مجموعه «پتسون و فیندوس»، کودکان با رابطه جالب پیرمرد عجیبی به نام «پتسون» و گربه‏‌اش «فیندوس»، آشنا می‎شوند و همراه با آن دو ماجراجویی می‏‌کنند. فیندوس زیر اتاق شیروانی چادری پیدا می‌‏کند. در ذهن پتسون، منظره پیاده‎روی کنار دریاچه و کباب کردن ماهی روی آتش در غروب آفتاب جان می‌‏گیرد و تصمیم می‎گیرد همان‌ کارها را انجام دهد؛ اما کارها آن‌گونه که او فکر می‌‏کند، پیش نمی‌‏رود.

وقتی که فیندوس کوچولو غیبش زد

معرفی کتاب
پیرمردی به نام «پتسون» در خانه‎ای کوچک، در روستا زندگی می‏‌کند. تنها مشکل پتسون این است که گاهی احساس تنهایی می‌‏کند. روزی یکی از همسایه‌ها به دیدن او می‌‏آید و متوجه می‎شود پتسون روحیه خوبی ندارد. پس از مدتی، همسایه دوباره پیش پتسون می‌‏آید و برایش یک بچه‏ گربه می‌‏آورد تا تنهایی او را پر کند. پتسون روزهایش را با این گربه که نامش «فیندوس» است، می‏‌گذراند. آن‎ها با هم اتفاقات جالبی را تجربه می‏‌کنند.

شکار روباه

معرفی کتاب
«پتسونِ» پیر، با گربه‎اش، «فیندوس» و مرغ و خروس‌هایش، خارج از شهر، در مزرعه کوچکی زندگی می‎‌کنند. روزی همسایه پتسون، آقای «گوستاوسون» سری به او می‏‌زند و می‏‌گوید می‌‏خواهد روباهی را که مرغش را دزدیده است، شکار کند. پتسون و گربه‌اش نقشه‎ای می‏‌کشند تا هم مرغ و خروس‌ها را نجات دهند، هم روباه کشته نشود. او و گربه‌اش با هم یک مرغ بادکنکی می‏‌سازند تا با آن روباه را بترسانند؛ اما... .

نینای شیطون

معرفی کتاب
«نینا» همیشه دختر خوبی بوده است. روزی از خوب بودن خسته می‏‌شود و تصمیم می‌‏گیرد برعکس رفتار کند. نینا پس از مدتی، از بازیگوشی و رفتارهای نامناسب، خسته می‌‏شود و تصمیم می‏‌گیرد نه خوب باشد نه بد. درواقع او فقط باید خودش باشد. این کتاب با یک بازی همراه است که به صورت دونفره و با یک تاس و شمارشگر اجرا می‌شود. کودکان در این بازی به نینا کمک می‏‌کنند که خوب یا بد باشند.

بادکنک زبولون

معرفی کتاب
«زبولون» یک بادکنک نارنجی و زیبا دارد که مثل یک دوست صمیمی او را دوست دارد. شبی بادکنک در آسمان به پرواز درمی‏‌آید و از او جدا می‌شود. زبولون تمام مسیری را که بادکنک طی کرده است، جست‎وجو می‌‏کند؛ اما او را پیدا نمی‏‌کند؛ ولی در این مسیر، دوستان زیادی پیدا می‌کند که جای بادکنک را برایش پر می‏‌کنند و در مسیر زندگی با او همراه می‌‏شوند. کودکان در این داستان می‏‌آموزند که با از دست دادن برخی چیزها، خودشان را نبازند و قوی‎تر از قبل به زندگی ادامه دهند.

متل کالیویستا

معرفی کتاب
«میا» همراه پدر و مادرش از چین به امریکا می‌روند. پدر و مادر مجبورند در رستوران کار کنند تا آپارتمان کوچکی برای زندگی داشته باشند؛ اما با خرابکاری میا، از آنجا اخراج می‎شوند و مادر شبانه‌روز دنبال کار دیگری می‎گردد تااینکه... . آن‌ها مدیر مُتل کالیویستا می‌شوند و می‌توانند مجانی در متل زندگی کنند! علاوه‌بر این، برای هرمشتری پنج دلار می‌گیرند و این خیلی عالی است. حالا میا و پدر و مادرش می‎توانند هرکدام یک همبرگر بخورند، بدون اینکه مجبور باشند یک همبرگر را بین خودشان تقسیم کنند. متل مشتری‌های هفتگی هم دارد و... .

دردسرهای زندانیان

معرفی کتاب
«رینی»، «کیت»، «استیکی» و «کنستانس»، طبق دستورات «روندا» در فعالیت‌های زیادی شرکت می‌کنند تا علائق و استعدادهایشان شکوفا شود. آن‌ها به دلایل امنیتی نمی‎توانند به مدرسه بروند و مجبورند در همان خانه قدیمی آموزش ببینند. هر گوشه از آن خانه عجیب می‏‌تواند محلی برای یادگیری باشد؛ اما این اولین‌باری است که در اتاق زندانی می‎شوند و در شرایطی دشوار، اما حقیقی باید انتخاب ‏کنند. وقتی برق بدون هیچ توضیحی قطع می‎شود، این چهار نفر باید سرِ نخ‌هایی به دست آورند تا از توطئه جدید و شیطانی جلوگیری کنند و... .

تلخ‌تر از شیرین

معرفی کتاب
هنگامی‌که «آمادو» و برادر کوچکش، خانواده‌شان را تنها گذاشتند تا کار پیدا کنند، تصورش را هم نمی‏‌کردند که از مزرعه کاکائو در ساحل عاج سردربیاورند و مجبور به کار شوند. حالا تنها چیزی که برای آن‌ها مهم است، شمردن غلاف‌های کاکائو است که می‌‏چینند؛ چراکه هرچه این غلاف‌ها بیشتر باشند، شانس زنده‌ ماندنشان بیشتر است؛ اما هرروز که می‏‌گذرد، اراده‌شان برای ادامه دادن و برای اینکه چیزهای مهم را بشمارند، ضعیف‌تر می‌شود تا اینکه روزی اولین دختر وارد اردوگاه می‎شود و... .