Skip to main content

سوپ پونه

معرفی کتاب
مادر «پونه» بیمار است و پونه کوچولو تصمیم می‌گیرد برای مادرش سوپ درست کند؛ ولی جای هیچ چیز را نمی‌داند و مرتب از مادر سؤال می‌کند. سرانجام سوپ آماده می‌شود و مادر با لذت آن را می‌خورد و تشکر می‌کند. پونه یک قاشق از سوپ می‌خورد و... .

بدون اجازه

معرفی کتاب
«خرگوش» یک درخت سیب دارد. او به هیچ‌کس اجازه نمی‌دهد به آن نزدیک شود. گنجشک، سنجاب، خارپشت و لاک‌پشت از خرگوش اجازه می‌خواهند که چند تا سیب بچینند؛ اما خرگوش داد و فریاد راه می‌اندازد. روز بعد از توفان، خرگوش می‌بیند همه سیب‌ها چیده شده است؛ ولی چه کسی این کار را کرده است؟

آش خانم غوله

معرفی کتاب
خانم غول، غول مهربانی است و دوست و آشناهای زیادی دارد. او عروسی دعوت شده است؛ ولی لباس مناسب ندارد. خانم غول به خیاطی می‎رود؛ اما خیاط، پارچه کافی ندارد. خانم غول پیش پیرزن پارچه‌باف می‌رود. پیرزن سرماخورده، خانم غول برای پیرزن آش می‌پزد. او به عروسی نمی‌رسد؛ ولی با پیرزن دوست می‌شود.

مورچه‌ای به اسم گل‌باقالی

معرفی کتاب
همه مورچه را «گل‌باقالی» صدا می‌زنند؛ اما او از این اسم خوشش نمی‌آید و فکر می‎کند چیزی شبیه الاغ و فیل است. مورچه تصمیم می‌گیرد از آنجا برود. او همه وسایلش را جمع می‌کند و با ملخ به جاهای دور می‌رود. در آنجا با گل زیبایی آشنا می‌شود که نامش گل‌باقالی است و متوجه می‌شود که این نام اصلاً هم بد نیست.

پیشی کوچولو و خاله‌پیشی

معرفی کتاب
«گربه کوچولو» می‌خواهد به مهمانی برود و عجله دارد. او با کاسه آب، آب‌پاش و شیلنگ آب بازی نمی‌کند؛ چون وقت ندارد. گربه کوچولو آن‌ها را روی زمین می‌اندازد و می‎رود. خانم گربه شیلنگ آب را در باغچه می‌گذارد و آب‌پاش را صاف می‌کند. گربه کوچولو هم سراغ کاسه آب می‌رود!!! نویسنده در روایتی کودکانه، صرفه‌جویی در مصرف آب را به کودکان تذکر می‎دهد.

صندلی‌ها هم پارک را دوست دارند

معرفی کتاب
صندلی چوبی پیر شده و خسته و غمگین است. او دیگر حوصله هیچ‌کس را ندارد. صاحبخانه او را در کوچه می‌گذارد؛ چون دیگر به درد نمی‌خورد. صندلی به پارک می‌رود و بازی می‌کند و با افراد جدیدی آشنا می‌شود. حالا او سرحال و خوشحال است.

عنکبوت بی‌تار

معرفی کتاب
عنکبوت روی درخت توت نشسته است که کرم ابریشم را می‌بیند و دهانش آب می‌افتد. او نقشه‌ای می‌کشد تا کرم ابریشم را بخورد.عنکبوت هر کاری می‌کند، موفق نمی‌شود کرم ابریشم را گول بزند و در نهایت خودش در دامی که برای کرم پهن کرده است، گرفتار می‌شود.

آرزوی آدم آهنی

معرفی کتاب
آدم‌آهنی که همه‌چیزش آهنی است، در شهر آدم‌ها تنهاست. او آرزو دارد که همه‌چیز آهنی شود. او فرشته آرزوها را پیدا می‌کند و فرشته، بزرگ‌ترین آرزوی آدم‌آهنی را برآورده می‌کند. حالا همه‌چیز برعکس شده است. همه‌چیز آهنی است؛ اما آدم‌آهنی هم برعکس شده و دیگر آهنی نیست.

حوض و ماه

معرفی کتاب
حوض بزرگ، پر از ماهی است؛ ولی شب‌ها ماهی‌ها می‌خوابند و حوض تنها می‌ماند. یک شب ماه، بالای حوض می‌آید و عکسش در آب می‌افتد. ماه و حوض تا صبح با هم حرف می‌زنند. آن‌ها دوستان خوبی هستند تا اینکه یک شب، هر چه حوض منتظر می‌ماند، ماه نمی‌آید. حوض نمی‌داند که ماه آمده است؛ اما ابرها روی آن را پوشانده‌اند. باران شروع به باریدن می‌کند و... .

یک داستان یک جورکی

معرفی کتاب
فیل و مورچه دوست هستند؛ ولی دلشان می‌خواهد جایشان را با هم عوض کنند. مورچه سوار بر فیل، دنیا را از بلندی تماشا می‌کند و فیل هم از حرکت مورچه روی پشتش شاد است. آن‌ها هیچ کدام نمی‌توانند جای دیگری باشند؛ ولی همچنان دوستان خوبی هستند.