Skip to main content

پناه

معرفی کتاب
این کتاب روایت دختری‌ است به نام «پناه» که به خیال خودش به آزادی پناه می‌برد؛ اما اتفاقات به او نشان می‌دهد، آرامش واقعی چیز دیگریست و باید به پناه واقعی برگردد. پناه، از دین و خدا دور شده است و واقعیت زندگی را گم کرده است؛ اما....

آن روزها؛ گاهی خنده، گاهی گریه

معرفی کتاب
«خاطره‌ها روشنی‌بخش زوایای تاریک برخی وقایع و علت‌ها هستند. با خاطره‌ها گذشته‎ها حضور می‌یابند و مانده‎های در ذهن بیدار می‏‌شوند. پاره‌‏ای یادها را زنده باید داشت، چه نیک و چه تلخ». کتاب حاضر حاوی خاطرات نویسنده است، برش‌هایی از روزگار کودکی و نوجوانی‌اش در گیرودار درس و مدرسه و بازیگوش‌هایش. او تأکید می‏‌کند که از خطاها باید پرهیز کرد. او از معلمان کاردان و پخته‎اش قدردانی می‌کند. نگاه نویسنده جامعه شناسانه و تربیتی است. او رفتارها را واکاوی می‌کند و توضیح می‌دهد. شخصیت‌ها با عملکردهایشان معرفی می شوند و مخاطب ناخوداگاه به رفتارهای خودش فکر می کند.

ساچیکو یعنی شادی

معرفی کتاب
«ساچیکو» مادربزرگی دارد که هم‌نام خودش است. مادربزرگ آلزایمر دارد و حتی او را نمی‌‏شناسد. ساچیکو فقط پنج سال دارد و چیزی از این بیماری نمی‎داند. او سعی می‏‌کند با مادربزرگش ارتباط برقرار کند؛ اما مادربزرگ می‏‌گوید که او را نمی‏‌شناسد و می‏‌خواهد به خانه برگردد. ساچیکو فکر می‌‏کند حالا که مادربزرگ او را نمی‎شناسد، چرا باید مراقب او باشد، چرا او باید اینجا باشد، بگذار هرجا دلش می‌‏خواهد برود. مادربزرگ از خانه بیرون می‏‌رود و... .

یک زمستان، یک روستا، یک انار

معرفی کتاب
کتاب حاضر ترجمه سیزده داستان ترکی «حبیب فرشباف» به فارسی است. او یکی از شاعران حوزه کودک و نیز شعر و نثر بزرگ‌سال است. داستان اول که نامش، عنوان کتاب است، درباره زمانی است که او تمام مدتِ زمستان را در روستا می‎ماند و میوه‎هایی که مادرش در چمدانش گذاشته است، به اهالی روستا می‎بخشد، به جز یک انار که برای خودش نگه می‌‏دارد؛ اما وقتی به عیادت بیماری می‏‌رود، مجبور می‌‏شود آن انار را هم به او بدهد. در روزهای بعدی که سرما بی‎داد می‏‌کند و مردم روستا یکی‎یکی مریض می‏‌شوند... .

تعبیر یک خواب دریایی

معرفی کتاب
بعد از اینکه خواهران «هایسینت»، «مود» را به سرپرستی می‎گیرند، مود متوجه می‎شود که آن‌ها به او احتیاج دارند تا جزئیات یک نقشه‎ دقیق را کامل کنند؛ اما این نقشه چیست؟ آن‌ها خانواده‎های پولدار را که به تازگی عزیزی را از دست داده‎اند، به خانه‎شان دعوت می‎کنند و ادعا می‎کنند که می‎توانند روح آن فرد را احضار کنند. به این ترتیب از آن‎ها پول زیادی می‎گیرند. مود در این نقشه به عنوان کودک مخفی شناخته می‎شود. او متوجه می‎شود که فریب خورده است؛ اما نمی‎داند چه کند.

تابستانی به رنگ اقیانوس

معرفی کتاب
«کت»، دختر نوجوانی است و برادر کوچک‌ترش، «جوجو»، علائمی شبیه به بیماری اوتیسم دارد. مادرِ آن‌ها نویسنده است و برای کودکان قصه‌ می‌نویسد. پدر ِخانواده بر اثر بیماری فوت کرده و مادر، خودش را در کار و جلسات کاری غرق کرده است. قرار است تابستان، کت و جوجو کنار دوست صمیمی‌شان باشند؛ اما به دلایلی سفر لغو می‌شود و مادر به خاطر جلسات کاری، مجبور می‌شود بچه‌ها را نزد پدر و مادرش بگذارد. پدر و مادری که بچه‌ها تا به حال ندیده‌اند!

جن‌های برج کبوترخانه

معرفی کتاب
این کتاب ماجرای چهار نوجوان است که در شهری کوچک و تاریخی زندگی می‌کنند. در وسط این شهر تپه‌ای است که آن‌ها اغلب برای گپ زدن به آنجا می‌روند. روزی یکی از آن‌ها پیشنهاد می‌کند که وارد چاهی در گوشه‌ای از عمارتی تاریخی شوند و فکر می‏‌کنند گنجی در زیرزمین عمارت دفن شده است. پسرها وارد چاه ‎شده؛ اما با دالان‌های پیچ‌درپیچ و طولانی مواجه می‌شوند که مدام همدیگر را قطع می‌کنند. آن‌ها چندروز در این تونل‌ها گم می‌شوند و ماجراهایی عجیب و غریبی برایشان پیش می‌آید!

عمارت مرموز

معرفی کتاب
در اعماق جنگلی سحرآمیز، در محدوده «واچ هالو»، عمارتی واقع شده که رازی جادویی را در خود مخفی نگه داشته است؛ ساعت کوکوی غول‎پیکری که کارش فراتر از نشان دادن زمان است! با از کار افتادن این ساعت، هیولایی شرور و شیطانی که مدت‎هاست میان درختان جنگل کمین کرده است، پدیدار می‌‏شود و طولی نمی‏‌کشد که «لوسی» و «الیور»، متوجه می‏‌شوند این عمارت از آنچه به نظر می‌‏رسد، مرموزتر است.

سفیدتر از برف، خوش‌بوتر از یاس

معرفی کتاب
این داستان از زبان نوجوانی روایت می‎شود که پدرش قهوه‌خانه‌ای دارد و مرشدی پیر که از دوستان پدرش است در آن پرده می‌خواند. پسر چنان محو پرده‌خوانی و نقالی مرشد می‌شود که گویی خود را در صحرای کربلا ‌می‌یابد و از نزدیک وقایع را به چشم می‌بیند. داستان در فصول مختلف خود، در قالب همین سناریو، روایتی از زندگی برخی اصحاب کمتر شناخته شده امام حسین علیه‌السلام را در حادثه عاشورا بازمی‌گوید.

زیر آسمان بزرگ

معرفی کتاب
پدربزرگ می‏‌خواهد تمام ثروتش را به نوه‌اش بدهد، به شرط اینکه پسرک راز زندگی را پیدا کند! پدربزرگ می‎گوید: «راز زندگی زیر این آسمان بزرگ است!» پسرک برای پیدا کردن راز زندگی، سفری را آغاز می‏‌کند و از هرچیزی و هرکسی سراغ این راز را می‏‌گیرد و البته هرکسی چیزی به او می‏‌گوید. ماشین می‏‌گوید که باید به یاد داشته باشد از کجا آمده است. درخت به او می‌گوید باید از محکم بودن ریشه‌هایش مطمئن باشد. کشاورز می‌‏گوید... . آیا سرانجام پسرک راز زندگی را پیدا می‌‏کند؟