خطر در آسمان
معرفی کتاب
فیلم با سقوط شهابسنگی بزرگ و زمینلرزهای وحشتناک به پایان میرسد و سه پسربچه با دلخوری از سینما بیرون میآیند؛ اما با دیدن دختری به نام «ژانت» دلخوریشان از بین میرود. ژانت برای دیدن عمویش آمده است که دانشمندی عجیب و غریب است. سه پسربچه، ژانت را به رصدخانه عمو «راندولف» میبرند؛ ولی اثری از او نیست! چه بلایی سر این دانشمند آمده است؟
سؤال و سؤال و سؤال
معرفی کتاب
«پتر» و «بوب» و «یوستوس» از بودن در منبع قدیمی و از کارافتاده آب خسته شده بودند و به ماجراهای هیجانانگیز احتیاج داشتند. سه پسربچه گرسنه بودند و روی هم نیمدلار هم پول نداشتند! آنها بطریهای خالی را در کیسهای گذاشتند و به فروشگاه «پورتر» رفتند. در حالی که بچهها سرگرم خنک کردن خودشان بودند، مردی با ظاهری آراسته وارد فروشگاه شد و سراغ آقای «یوناس» را گرفت. آقای یوناس عموی یوستوس! این غریبه با او چه کاری داشت؟
عشق در میان مرغها
معرفی کتاب
«جری گارنت» نویسنده داستانهای کوتاه، همراه دوست قدیمیاش، «اوکریج» و همسرش، برای راهاندازی یک مرغداری، از لندن راهی شهرستان میشوند. در بین راه و در قطار، گارنت به دختری دل میبندد و... . راهانداری مرغداری پیش میرود و از طرفی گارنت شب و روز برای به دست آوردن دلِ پدرِ محبوبش، پرفسور عصبی و زودرنج است و... .
دل تو برد شرط را...
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از اشعار نو و کوتاه بوده و مضمون همه آنها عاشقانه و لطیف است. همچنین زبان شعرها ساده و روان و صمیمی است. «دلخوشیهای کوچک»، «قول»، «دعا»، «دلیل»، «تنهایی»، «عاشقانههای ماه» و «شرط» نام برخی از این اشعار است. شاعر انتظار، دوستی، طبیعت، خیال، لحظه دیدار و... را به تصویر میکشد. او عشق پروانه به گل را ساده و بیآلایش میداند و یک احوالپرسی کوچک را باعث دلخوشی. در شعر «شرط» آمده است: «ببین منِ حواسپرت را، دوباره باختم، دل تو باز برد شرط را... .»
کفشم زمانی گاو بوده
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از اشعار کوتاه است و زبان آنها ساده و روان است. «نوجوانی»، «زندگی»، «بهار»، «بازی»، «صلح» و «مرزها» نام بعضی از این اشعار است. شاعر کودکیاش را مانند پرندهای میداند که چشمبرهم زدنی پریده و رفته است. او صلح را به عروسک زیبایی تشبیه کرده است که کودکان بسیاری در حسرت آن هستند و افسوس میخورد از اینکه هیچ تفنگی دهان به صلح نمیگشاید و... .
پاورقیهای خطخطی
معرفی کتاب
«این کتاب شامل داستانهای کوتاهی است که در یک نگاه و با گذاشتن وقت بسیار کوتاهی، مثل صرف صبحانه، میتوان آن را خواند.» «قضاوت»، «حسود و قبطه»، «تصمیم مهم»، «احساس یک مادر»، «هر زنی زیباست» و «سوال خواستگاری»، نام برخی از این داستانهاست و مضمون آنها ارزشهای اخلاقی است. همچنین نویسنده عشق و محبت را پایه داستانها قرار داده و آنها را به خواننده یادآوری میکند. در داستان «قضاوت»، با آوردن خاطرهای از دکتر «حسابی» گوشزد میکند که هیچوقت، درباره هیچکس نباید قضاوت کرد.
مسافری با پاپوشهای جهنمی
معرفی کتاب
پدر و مادر «بادی» و «هایلی»در سانحه هوایی کشته شدهاند و پدرشان کلی بدهی برایشان ارث گذاشته است. هایلی وکیل است؛ ولی ترجیح میدهد وکالت آدمهای بیچاره و فقیر را به عهده بگیرد. برای همین درآمدی ندارد. او تصمیم میگیرد خانه اجدادیشان را بفروشد؛ اما بادی با این کار مخالف است. او از خواهرش چیزهایی درباره یک گنج میشنود و سعی میکند آن را پیدا کند.
همه به مینی شک میکنند
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه «ماجراهای مینی» است. تصاویر در این کتاب نقش مهمی دارند و به روایت داستان کمک میکنند. در این قسمت پسرهای مدرسه «مورتیس»، برادر «مینی»، همگی عکس فوتبالیستها را جمع میکنند و فقط مورتیس بدشانسی آورده است. او از سوپرمارکت کلی کورنفلکس شانسی خریده و عکس برگردان فوتبالیستها را برداشته و جعبه کورنفلکس را دور انداخته است؛ ولی از داخل همه آنها، عکس تکراری یکی از فوتبالیستها را درآورده است. «یو» یکی از دوستان مورتیس، آلبوم فوتبالش را به مدرسه میبرد و با افتخار به همه نشان میدهد... . دو روز بعد آلبوم یو دزدیده میشود. چه کسی میتواند این کار را کرده باشد؟
مینی تولدش را جشن میگیرد
معرفی کتاب
روز تولد «مینی» نزدیک است و مادرش از او میپرسد که برای تولدش چه میخواهد... . مینی از مادرش میخواهد که یک جشن تولد مفصل بگیرد و تمام دوستانش را دعوت کند. مادر اجاز ه میدهد؛ اما مینی میتواند فقط هفت نفر از دوستانش را دعوت کند. مینی با کمک دوستش، «ماکسی»، هفت نفر را انتخاب کرده و برایشان کارتهای دعوت آماده میکند. او تصمیم میگیرد کارتها را در مدرسه به دوستانش بدهد؛ اما در مدرسه اتفاقاتی رخ میدهد که مینی حتی تصورش را هم نمیکند. او سردرگم است و نمیداند چه کار باید بکند.
مینی، دختر کدبانو
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه «ماجراهای مینی» است که تصاویر آن نقش مهمی در روایت داستان دارند. مادر و مادربزرگ «مینی» به خرید میروند و... . بعد از چند ساعت، مینی و برادرش، «مورتیس»، خبردار میشوند که آنها تصادف کردهاند و باید مدتی در بیمارستان باشند. پدر از بچهها میخواهد در کارهای خانه به او کمک کنند تا در نبود مادر، نظم خانه به هم نریزد. مینی قول میدهد که این کار را انجام دهد؛ اما آیا مورتیس هم در کارهای خانه کمک میکند؟ آیا مینی میتواند با مورتیس شلخته کنار بیاید؟