تاجر باانصاف
معرفی کتاب
این داستان که از کتاب کیمیای سعادت اقتباس شده، درباره مرد تاجری است که درستکار و با ایمان است. روزی او که در مغازه نیست، شاگردش، ندانسته، لباسی را بیشتر از قیمت میفروشد. وقتی تاجر این موضوع میفهمد، به شدت ناراحت میشود و تصمیم میگیرد شخصی که لباس را خریده است پیدا کند. تاجر به مسافرخانه میرود و... .
بازی تاجوتخت
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «هزارویک شب» است. در این مجموعه، داستانها براساس موضوعهای موجود در حکایات به چهاردسته، با عناوین بازی تاجوتخت (حکایات پادشاهان و درباریان)، افسانه پریان (داستانهای جن و پری)، افسانه وحوش (داستان حیوانات) و روایت عشق (حکایات دلداگی و عاشقی) تقسیم شده است. کتاب حاضر حکایات پادشاهان و درباریان، حاوی دوازده داستان است و اولین داستان، حکایت شهرزاد و شهریار را بازگو میکند.
روایت عشق
معرفی کتاب
«هزارویک شب» داستان قصه و قصهگویی است. داستانهای پیدرپی که از دل داستان دیگری جان میگیرند و روایت آنها هزارویک شب زمان میبرد. کتاب حاضر از مجموعه «هزارویک شب»، حاوی چهار داستان عاشقانه است. اولین داستان این کتاب به نام «حکایت اسب آبنوس» را شهرزاد در شب صدوبیستویکم بازگو میکند. این داستان درباره پادشاهی است که سه دختر و یک پسر دارد. روزی سه حکیم به دربار او میآیند و هدایایی برایش میآورند. خواسته آنها در مقابل هدایایشان این است که... .
نبرد بیژن و هومان
معرفی کتاب
جنگهای ایران و توران برای انتقام خون سیاوش طولانی شده بود. سرانجام «افراسیاب» سپاه بزرگی تداراک دید تا کیخسرو را غافلگیر کرده و سپاه ایران را نابود کند؛ اما جاسوسان به کیخسرو خبر دادند و... . گودرز که فرماندهی یکی از سپاهیان را به عهده داشت به شهر بلخ رفت و پسرش، «گیو» را به عنوان پیک نزد «پیران» فرستاد و پیشنهاد کرد که «افراسیاب» را رها کند و به ایران پناهنده شود؛ اما پیران پناهندگی به ایران را برای خود ننگ دانست و تصمیم گرفت با سپاه ایران بجنگد. در این جنگ... .
اکوان دیو
معرفی کتاب
گورخر بزرگی پیدا شده است که به اسبهای کیخسرو، پادشاه ایران، حمله میکند و آنها را میدرد. کیخسرو میداند که این موجود گورخر نیست؛ چون گورخر آنقدر قدرت ندارد که با اسب دربیفتد، بلکه دیوی است که خود را به شکل گورخر درآورده است! پادشاه از رستم میخواهد که این موجود را نابود کند. رستم چند روز بین گلههای اسب میگردد؛ اما چیزی پیدا نمیکند تا اینکه بالاخره موجودی شبیه گورخر با دندانهای تیز و پاهایی مانند ببر میبیند. رستم تلاش میکند او را با کمند بگیرد؛ اما موجود ترسناک ناپدید میشود... . هنگامی که رستم به خواب میرود، دیو خود را به شکل گردباد درمیآورد و رستم را از زمین بلند میکند و... .
رستم و اشکبوس
معرفی کتاب
در جنگی که برای خونخواهی سیاوش بین ایران و توران درگرفت، سپاه توران با نیرنگ و فریب توانست بر سپاه ایران غلبه کند و ایرانیان مجبور شدند به کوه «هماون» پناه ببرند. سپاه توران کوه را محاصره کردند و «پیران»، سپهسالار توران، تصمیم گرفت آنقدر محاصره را ادامه دهد تا ایرانیان از گرسنگی و تشنگی مجبور به تسلیم شوند؛ اما سپاه ایران با شبیخونی که به تورانیان زدند، توانستند مقداری آذوقه برای خود به دست آورند. صبح روز بعد، صدها هزار سرباز برای کمک به سپاه توران آمدند و ایرانیان تمام امید خود را برای پیروزی از دست دادند تا اینکه... .
گیو و کیخسرو
معرفی کتاب
«گیو»، مأموریت دارد پسر سیاوش را که در کشور توران آواره و سرگردان است پیدا کند و او را به ایران بیاورد. گیو با لباس تورانیان وارد کشور آنان میشود و تمام شهرها را زیر پا میگذارد؛ اما اثری از خانواده سیاوش نیست. گیو هفت سال را در سرزمین توران سپری میکند تا اینکه روزی به جوان چوپانی میرسد و نشانههای پسر سیاوش را در او میبیند و... . گیو همراه پسر سیاوش، «کیخسرو» و مادرش «فرنگیس»، از کشور توران میگریزند؛ اما آیا آنها به ایران میرسند؟
شیرینتر از عسل
معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل داستانهایی برگرفته از کتاب «مرزباننامه» است و برای نویسنده دستمایهای بوده است تا کودکان و نوجوانان را با این کتاب آشنا کند. «شغال خر سوار»، «ماهی و ماهیخوار»، «موش تخم مرغ دزد» و «راسو و زاغ» ازجمله داستانهای این کتاب است. در داستان اول، شغال هرروز به باغ انگور میرود و حسابی انگور میخورد؛ اما وقتی باغبان او را کتک مفصلی میزند، فرار میکند و به بیشهای میرود که دوست قدیمیاش، گرگ، در آنجا زندگی میکند. شغال تصمیم میگیرد خرِ آسیابانی را که در آن نزدیکی زندگی میکند، فریب دهد و نزد گرگ بیاورد تا هردو شکمی از عزا دربیاورند؛ اما... .
درویش بیپول، درویش پولدار
معرفی کتاب
«سلمان» و «عبدالله» درویش هستند و روزی تصمیم میگیرند پیاده به سفر بروند و شبها در دشت بخوابند و با خدای خود راز و نیاز کنند. عبدالله هیچ پولی همراه ندارد؛ اما سلمان پنج دینار طلا با خود آورده است. هرجا که عبدالله پیشنهاد میکند بنشینند و استراحت کنند یا غذایی بخورند، سلمان مخالفت میکند و میگوید بهتر است دنبال جای امنی باشند. شبهنگام عبدالله با خیال راحت روی زمین دراز میکشد؛ ولی سلمان به فکر جای دیگری است که امن باشد. سرانجام... .