اتل متل کبوتری
معرفی کتاب
این شعر درباره کبوتر پَرپَری است. او گرسنه است و باید به دنبال دانه برود. کبوتر میداند که پنجرهها با پرندهها دوست هستند و به آنها دانه میدهند. برای همین پشت پنجره مینشیند، سلام میکند و دانه میخواهد؛ اما پنجره میگوید کسی در خانه نیست تا برایش دانه بریزد. کبوتر به طرف مزرعه میرود، جایی که مترسکِ خسته نشسته است. کبوتر میداند که مترسک مهربان است و چند دانه را از او دریغ نمیکند. مترسک به او اجازه میدهد تا خود را سیر کند و از کبوتر میخواهد باز هم به او سربزند؛ چون مترسک همیشه تنهاست.
زمزمه نبض
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از ۲۳ شعر و سه قطعه نثر است. شعرها در قالب غزل و مثنوی سروده شدهاند. «اهل بیت»، «یاعلی»، «زبان بریده»، «دعای سکینه»، «پیراهن یوسف» و «امداد حکیم»، نام بعضی از این اشعار است. شعر آخر که بلندترین شعر کتاب است، در قالب مثنوی سروده شده است و داستان آفرینش را روایت میکند. «زبان بریده»، «سر پر خون» و «نور و ظلمت»، نام نثرها است که همراه با چند بیت شعر آمده است. قطعه اول درباره حضور امام سجاد (ع) در مجلس یزید، بعد از شهادت امام حسین (ع) است.
6410 روز تنهایی
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعه اشعاری است که در قالب غزل سروده شده است. ازجمله این شعرها، غزلی است که به شهید «عباس بابایی» و عاشقانههای همسرش تقدیم شده است، «... خوابیدهای شبیه به یک مرد گلفروش، میپرسم از خدا که خدا جنگ جای ماست؟ ... .» شاعر غزل دیگری را به آزادگان وطن تقدیم کرده است و غزلی به همسر شهید «سرلشکر آزاده، حسین لشکری»، به نام «۶۴۱۰ روز تنهایی» که یادآور روزهای اسارت اوست، یعنی ۱۸ سال حسرتِ نوشیدن جرعهای آب خنک و یک لقمه نان....
هیس! گلها خواباند
معرفی کتاب
این کتاب مجموعه اشعاری است که در قالب شعر نیمایی سروده شدهاند و شاعر نام آنها را نیماییواره گذاشته است؛ البته فصل پنجم کتاب دربردارنده سه غزلواره و هشت رباعی نیز هست. نام بعضی از نیماییوارهها به این ترتیب است: «شناسنامه»، «وقت»، «شعر» و نام غزلوارهها: «فوارهها»، «محله» و «درود و دعا». «سرگرم ندارد به پر خویش خروس»، «نه آمدهام که نعل وارونه بزنم» و «ای آتش! ای شکوه شاد و روشن»، نام سه رباعی از این مجموعه است. در نیماییواره اول، شاعر خودش را معرفی میکند. او از سوی مادر سبز و سیراب است و از سوی پدر کویری، آنجا که مزد زندگانی، مرگهای ناگهانی است!
هم قفسان
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از سی و چهار شعر است که در قالب غزل سروده شدهاند و همگی عاشقانه هستند. به نظر شاعر، در این روزگار، عشق مانند کلاهی است که تا برخی بر سر بگذارند، عده دیگری آن را از سر برمیدارند. او عشق را باعث ویرانی دلها میداند، مانند گیسویی که باد پریشانش میکند. شاعر عشق را به کوهی تشبیه کرده است که هرکسی به قله آن برسد، هنر کرده است؛ چراکه بیشتر افراد در دامنه کوه منصرف میشوند و بازمیگردند. انسان عاشق هیچگاه روی آرامش را نمیبیند و...
هفتسین در بهمنماه
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از اشعار انقلابی است. شاعر مردم انقلابی را که در زمستان ۵۷ در خیابانها بودند، به آیینه تشبیه کرده است، آیینههایی که با آمدن سربازها و شلیک گلولهها هزارپاره و در خیابانها پخش شدند. او میگوید باتون، شکنجه و گلوله درد داشت؛ اما طعم آزادی شیرین بود. او عقیده دارد با هر گلولهای که بر سینه مردم مینشست، مغز دیکتاتور پریشان میشد و با فریادهای مردم، کوههای یخ شکست و بهار رسید، بهاری که در زمستان آمد و....
فرشته مهر (ترانهها و تصنیفها)
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از چهل و شش ترانه و تصنیف است. ترانهها عاشقانه هستند و در هفت دستگاه «نوا»، «شور»، «ماهور»، «همایون»، «سهگاه»، «چارگاه» و «پنجگاه»، سروده شدهاند. شاعر از عشق میگوید و درد جدایی، او خیال معشوق را بهار میداند. برای او دوری از یار مانند در قفس بودن است. او میخوابد فقط به این امید که معشوق را در خواب ببیند . شاعر خودش را به بلبلی تشبیه میکند که بدون گل دم نمیزند، همانطور او بدون حضور یار، لب به سخن باز نمیکند، او....
واقعه
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از سی و چهار شعر است که همگی در قالب غزل سروده شدهاند. «کامل کدکن»، «شیراز خاتون»، «یا رسولالله»، «گل موعود»، «زخم کبود کبوتر» و «واقعه»، نام بعضی از این اشعار است. شعر اول درباره دکتر «شفیعی کدکنی» است. شعر دوم، شهرآشوبی برای شهر «شیراز» است. شعر سوم.... در شعر آخر، شاعر جهان را در حال نابودی میداند و مردمی که هیچ دستاویزی ندارند. فقط یک نفر میتواند دنیا را نجات دهد و آن امیرالمومنین، حضرت «علی»(ع) است.
مرز ما عشق است
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای است از 29 غزل و 11 رباعی. عشق، شهادت و ارادت به خاندان اهل بیت رنگ غالب در شعرهای این مجموعه است؛ گرچه مضامین عرفانی و اجتماعی نیز در شعرها دیده میشود. شاعر درباره امام حسین (ع) میگوید: «نالهات در نفس باد مکرّر گم شد، گریه تو وسطِ خنده لشکر گم شد ــ سورهای بود سپاهم که تلاوت کردم، آیهای پشتِ سرِ آیه دیگر گم شد». در یکی از رباعیهانیز آمده است: «از کیسه نامِ این و آن میخوردید/ از خالی دستِ دیگران میخوردید/ یک عده پیِ نان شبِ خود بودند/ روزی که به نرخِ روز نان میخوردید».
لیلی آذر
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از چهل و یک غزل است. شاعر از کودکی خود یاد میکند و از شعر باران و معتقد است که حتی در چهل سالگی هم باید گاهی بچگی کرد و شعر باران را خواند. در شعر دیگری از درد و رنج چهل سالهاش شکایت میکند و در شعر بعدی پند میدهد که تا انسان زنده هست، باید عاشق باشد؛ چراکه روزی گِل کاسهگری خواهد شد، کاسهای که شاید در دست طفلی برای گدایی باشد یا در خانهای، جایی برای نبات و چای و هل. در شعر دیگری میگوید....