هیچوقت، هرگز
معرفی کتاب
دخترک، عروسک خرگوشیاش را بغل کرده است و از مزرعهای میگذرد. دخترک به عروسکش میگوید: «هیچ چیز هیجانانگیزی تا به حال برای من اتفاق نیفتاده است، هرگز! هیچ وقت!» دخترک از روی سر گوریلی که لای گندمزار خوابیده است عبور میکند و گوریل را نمیبیند. گوریل برمیخیزد و به دنبال دخترک راه میافتد و....
شازده کوچولو
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده متن بازنویسیشدهی کتاب «شازده کوچولو» است. کتاب، داستان شازده کوچولویی را روایت میکند که از سیارهای دیگر آمده است. او از یک روباه و گل سرخ و اهلی شدن حرف میزند. شازده کوچولو به سیارهی زمین سفر میکند. او در دل ستارهها پنهان است و معتقد است چیزهای پنهان زیبا هستند، از اینرو، زیر درخشانترین ستارهها پنهان شده است و... .
دارد هوای تازه میآید
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده 9قطعه شعر با عناوین «شیرین»، «مثل نور»، «عطر گل»، «هوای تازه»، «یک قطره»، «دستهای زیبا»، «سیارهی تنها»، «لبخند آب»، و «کمک کردن قشنگ است» میباشد که در آنها با زبانی ساده و روان و پر از تخیل و تصویرهای تازه و نو به موضوعاتی چون بخشش، ایمان، مهربانی، تنهایی، و...، پرداخته شده است.
چشم دردسرساز
معرفی کتاب
«گاو سهچشم دمطلایی» یکی از معدود گاوهایی بود که سه چشم روی صورتش داشت و همین مسئله باعث شده بود که نصف بدنش به هنگام ورود به طویله به درِ چوبی برخورد کند و سمت چپ بدنش پرلکتر از سمت راستش باشد. پسرعموی یونجهشناس این گاو معتقد بود که مادر این گوساله یعنی زنعمویش در موقع بارداری، مکعب مستطیلهای رنگی و بطریهای شفاف پلاستیکی اطراف باتلاق را خورده که یک چشم اضافه روی سر پسرعمویش درآمده است. روزی گاو سهچشم مشغول تفریح بود که پسری را با موهای قرمز میبیند که عینک گِرد مشکیرنگی به چشم داشت. وقتی گاو سهچشم با پسرک صحبت میکند تصمیم میگیرد که برای مداوا پیش دکتر «گاوپور» برود و... .
غول بیشاخودم
معرفی کتاب
دخترکی که عادت نداشت موهایش را شانه بزند و هر روز کنار پیادهرو مینشست و لیف و کبریت میفروخت و بیشتر وقتها مردمی را نگاه میکرد که با اخم و عصبانیت از جلویش میگذشتند؛ خودکاری روی موزاییکهای پیادهرو پیدا کرد و برای اینکه حوصلهاش سر نرود روی یک تکّه کارتن مقوایی که صاحب لامپفروشی توی جوی کنار پیادهرو انداخته بود شروع به کشیدن نقاشی کرد، دخترک مدرسه نمیرفت و... .