فرمانروای عالم هپروت
معرفی کتاب
قهرمان داستان، پسرکی است که در خواب از تختش پایین میافتد و به دنیایی رویایی پرتاب میشود، دنیایی پر از غول و اژدها و ماجراهای عجیب و غریب! در این دنیا هیچچیز آنطور که به نظر میرسد، نیست. درختها پرندهاند و چترها درختاند و آسمان پر از ماهیهایی است که خُرخُر میکنند. پسرک فرمانروایی است که شالگردنش را گم کرده است و... .
قصههای هارولد (مجموعۀ شش جلدی)
معرفی کتاب
یکی از اهداف خواندن قصه، پرورش قدرت تخیل کودک است. این کتاب مجموعۀ شش جلدی قصههای هارولد را دربر دارد که به بچهها میآموزد خودشان دنیایشان را بسازند. این ساختن با تخیل آغاز میشود، با بازی استمرار مییابد و با تجربهاندوزی به بلوغ میرسد. یکی از قصههای این کتاب هارولد ر ا به قصر پادشاهی میبرد که غمگین است. هارولد به پادشاه قول میدهد مشکلش را حل کند. مخاطب در حین خواندن این قصه با هارولد همراه میشود، خودش را جای او میگذارد و علاوه بر تخیل، اعتمادبهنفسش هم تقویت میشود.
پشت پنجره
معرفی کتاب
پدر و مادر «علی» به مهمانی رفتهاند و او در خانه تنهاست. قرار است تکالیفش را انجام دهد و بخوابد تا پدر و مادر بیایند. بعد از خاموش کردن چراغ، علی کسی را میبیند که پشت پنجره ایستاده است و دستهایش را به شیشه میکشد! او سعی میکند بخوابد؛ اما نمیتواند. پشت پنجره دوم اتاق، مار بزرگی نشسته و صورتش را به شیشه چسبانده است! او سعی میکند با شمردن اعداد به خواب برود؛ اما ناگهان دو پنجره باز میشود و... .
دری وروجک و یک دوست واقعی
معرفی کتاب
«دُری» که همه او را وروجک صدا میکنند، میخواهد به مدرسه برود. او یک هیولا و یک پری مهربان دارد که فقط خودش آنها را میبیند. او از هیولایش درباره مدرسه میپرسد. «مری»، هیولای دُری، میگوید باید لباسهای کثیف پدرش و یک عالمه کالباس و آبلیمو را در کولهپشتیاش جا دهد و به مدرسه برود و.... در کلاس دُری دختری هست که در قلعه زندگی میکند و اژدها دارد! یعنی این دختر واقعی است؟
دار ودسته خرگوشهای جهنمی
معرفی کتاب
در این کتاب کودکان با خرگوشی آشنا می شوند به نام "فلوف" . او برای اینکه کارنامه اش را به پدر و مادرش نشان ندهد در خیال خودش نامه ای می نویسد و به والدین اش می گوید که به خرگوشهای جهنمی پیوسته است، خرگوشهایی که انواع کارهای زشت را انجام می دهند، همچون تا نوک دماغ توی تاپاله رفتن، خود را رنگ کردن، سوراخ کردن گوش و .... سرانجام فلوف در پایان بیان می کند که همه اینها خیال بوده است و او هم اکنون در خانه مادر بزرگش است.
برادر نمیخواهم!
معرفی کتاب
"تانیا" دختری مهربان اما جیغجیغو است و به زودی قرار است صاحب برادر شود. او از این موضوع خیلی خوشحال است تا زمانی که "تام" به خانه میآید. تام فقط شیر میخورد و گریه میکند. تانیا حوصلهاش سر رفته از بس برادرش هیچ کار نمیکند اما باز هم توجه همه به اوست. تام کمکم بزرگ میشود و تانیا میفهمد که او را چطور بخنداند؛ کاری که فقط خودش بلد است.
من از دکمه میترسم
معرفی کتاب
دخترک از دکمه میترسد؛ چون همهجا او را دنبال میکند؛ وقتی مشق مینویسد، وقتی بازی میکند، حتی وقتی خواب است، دکمه را میبیند که از بالای کمد روی تختش میافتد! دخترک میداند چرا همهجا دکمه را میبیند؛ چون او از دکمه جامدادی دوستش که خیلی شبیه آبنبات است، خوشش میآید و آن را میکَند و بعد دکمه را گم میکند! دخترک تصمیم میگیرد همهچیز را به دوستش بگوید؛ اما چگونه میتواند این کار را انجام دهد؟
تولد برفی
معرفی کتاب
تولد هشت سالگی دختر ی کوچولو و مهربان است. او برای خودش جشن تولد میگیرد و کلی مهمان دعوت میکند؛ اما آن روز برف شدیدی میآید و هیچکدام از مهمانها نمیتوانند به تولد بیایند. دختر کوچولو غمگین است تا اینکه مادربزرگ و پدربزرگش به خانه آنها میآیند. او بسیار خوشحال است که روز تولدش، در کنار خانوادهاش است.
پاستیلهای کرمی
معرفی کتاب
دخترکوچولو با دوستش مشغول بازی هستند. مادر، دوست دخترکوچولو را صدا میکند و دو پیاله پاستیل کرمیشکل به او میدهد. دوست دخترک، تندتند پاستیلهایش را میخورد؛ اما دخترک دلش نمیآید آنها را بخورد. وقتی بازی تمام میشود، دخترک پاستیلها را کنار خودش میخواباند و رویشان را با پتو میپوشاند. صبح روز بعد، وقتی دخترک بیدار میشود، با صحنه بسیار عجیبی روبهرو میشود.