Skip to main content

دختر کوچولو و شیرین

معرفی کتاب
«لوئیزه» یک شیر دارد، شیری بزرگ که با هم در یک خانه زندگی می‌کنند. شیر همه‌جا همراه دخترک است؛ حتی در مدرسه و کلاس درس! ولی همه طوری رفتار می‌کنند، انگار شیر را نمی‌بینند؛ نه بچه‌ها، نه آقای معلم و نه حتی مادر لوئیزه در خانه! تا اینکه اتفاق عجیبی رخ می‌دهد. آن‌ها همسایه جدیدی پیدا می‌کنند. او شکارچی است، با یک تفنگ شکاری بزرگ! شیر گویی از ترس فلج شده است. لوئیزه او را پنهان می‌کند و امیدوار است که شکارچی هیچ‌وقت شیر را پیدا نکند. تا اینکه روزی... .

هیولای من گم‌شده

معرفی کتاب
این کتاب شامل نُه داستان به‌هم پیوسته است، دربارۀ «دُرسا»، شاگرد ریزه‌میزه کلاس پنجمی که همکلاسی‌هایش او را مسخره می‌کنند و حاضر نیستند با او دوست شوند. آن‌ها حتی درسا را به جشن تولدهایشان هم دعوت نمی‌کنند؛ اما او هرطور که شده به یکی از این جشن‌ها می‌رود و در آن‌جا برای انتقام گرفتن از همکلاسی‌هایش، دست به کار بد و خطرناکی می‌زند... .

اگر باغ‌وحش دست من بود

معرفی کتاب
«جرالد» فکر می‏‌کند نگه داشتن حیواناتی مانند شیر و ببر در باغ وحش خیلی قدیمی و عادی است. او فکر می‌‏کند اگر مدیر باغ وحش باشد، همه حیوانات را آزاد می‏‌کند و دنبال حیواناتی عجیب می‌‏گردد. مثلاً شیری که دَه تا پا داشته باشد یا مرغی که روی پرهای مدل گوجه‎ایش یه مرغ دیگر نشسته باشد یا یک فیل ــ گربه! او قصد دارد به جاهای پرت و دوردست برود، جایی که پای هیچ‌کس به آنجا نرسیده و خانواده‎ای از ندونمچی شکار کند و به باغ وحش بیاورد. او می‏‌خواهد... .

باغ رز

معرفی کتاب
«رُز» که بسیار خیال‌پرداز و ماجراجو است، با قوری شگفت‌انگیزش به دور دنیا سفر می‌‏کند و به هرجا می‏‌رسد، دانه گیاهان را جمع می‏‌کند. بالاخره روزی قوری پر از دانه می‎شود و رُز به شهری کنار ساحل می‎رسد و تصمیم می‏‌گیرد در زمینی خالی دانه‎هایش را بکارد؛ اما هنگامی‌که در حال آماده کردن زمین است، پرنده‌ها همه دانه‎ها را می‎خورند. رُز باقی‌مانده دانه‌ها را می‌‏کارد؛ اما هرچه صبر می‏‌کند، دانه‌ها سبز نمی‌شود تا اینکه اتفاق دیگری رخ می‌دهد.

فرمانروای عالم هپروت

معرفی کتاب
قهرمان داستان، پسرکی است که در خواب از تختش پایین می‏‌افتد و به دنیایی رویایی پرتاب می‎شود، دنیایی پر از غول و اژدها و ماجراهای عجیب و غریب! در این دنیا هیچ‌چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد، نیست. درخت‌ها پرنده‎اند و چترها درخت‌اند و آسمان پر از ماهی‌هایی است که خُرخُر می‌‏کنند. پسرک فرمانروایی است که شال‌گردنش را گم کرده است و... .

قصه‌های هارولد (مجموعۀ شش جلدی)

معرفی کتاب
یکی از اهداف خواندن قصه، پرورش قدرت تخیل کودک است. این کتاب مجموعۀ شش جلدی قصه‌های هارولد را دربر دارد که به بچه‌ها می‌آموزد خودشان دنیایشان را بسازند. این ساختن با تخیل آغاز می‌شود، با بازی استمرار می‌یابد و با تجربه‌اندوزی به بلوغ می‌رسد. یکی از قصه‌های این کتاب هارولد ر ا به قصر پادشاهی می‌برد که غمگین است. هارولد به پادشاه قول می‌دهد مشکلش را حل کند. مخاطب در حین خواندن این قصه با هارولد همراه می‌شود، خودش را جای او می‌گذارد و علاوه بر تخیل، اعتمادبه‌نفسش هم تقویت می‌شود.

پشت پنجره

معرفی کتاب
پدر و مادر «علی» به مهمانی رفته‌اند و او در خانه تنهاست. قرار است تکالیفش را انجام دهد و بخوابد تا پدر و مادر بیایند. بعد از خاموش کردن چراغ، علی کسی را می‌‏بیند که پشت پنجره ایستاده است و دست‎هایش را به شیشه می‎کشد! او سعی می‎کند بخوابد؛ اما نمی‎تواند. پشت پنجره دوم اتاق، مار بزرگی نشسته و صورتش را به شیشه چسبانده است! او سعی می‎کند با شمردن اعداد به خواب برود؛ اما ناگهان دو پنجره باز می‎شود و... .

دری وروجک و یک دوست واقعی

معرفی کتاب
«دُری» که همه او را وروجک صدا می‎کنند، می‎خواهد به مدرسه برود. او یک هیولا و یک پری مهربان دارد که فقط خودش آن‌ها را می‎بیند. او از هیولایش درباره مدرسه می‎پرسد. «مری»، هیولای دُری، می‎گوید باید لباس‌های کثیف پدرش و یک عالمه کالباس و آب‌لیمو را در کوله‌پشتی‌اش جا دهد و به مدرسه برود و.... در کلاس دُری دختری هست که در قلعه زندگی می‎کند و اژدها دارد! یعنی این دختر واقعی است؟

فی‌فی خیال‌باف

معرفی کتاب
کودکان در ضمن قصه و داستان با شخصیت‌های جدید و تفکرات متفاوت آشنا می‌شوند. کتاب حاضر به موضوع خیال‌بافی می‌پردازد. قهرمان این داستان کودک خیال‌بافی است که بازی‌ها و رفتار عجیب و غریبی می‌کند و گاهی دیگر کودکان را نیز با خود همراه می‌سازد.

دار و‌دسته خرگوش‌های جهنمی

معرفی کتاب
در این کتاب کودکان با خرگوشی آشنا می شوند به نام "فلوف" . او برای اینکه کارنامه اش را به پدر و مادرش نشان ندهد در خیال خودش نامه ای می نویسد و به والدین اش می گوید که به خرگوشهای جهنمی پیوسته است، خرگوشهایی که انواع کارهای زشت را انجام می دهند، همچون تا نوک دماغ توی تاپاله رفتن، خود را رنگ کردن، سوراخ کردن گوش و .... سرانجام فلوف در پایان بیان می کند که همه اینها خیال بوده است و او هم اکنون در خانه مادر بزرگش است.