101 قصه از دنیای حیوانات
معرفی کتاب
«ازوپ»، بردهای یونانی بود که بین سالهای 560 تا 620 ق.م، زندگی میکرد. قصههای کوتاه زیادی از ازوپ نقل شده است که شخصیتهای آنها حیواناتاند. در پایان هر قصه نیز پیام و نتیجهای اخلاقی آمده است. در کتاب پیشِرو، این قصههای کهن با تصاویری زیبا و جذاب مزین شدهاند. کوتاه بودن هر قصه، فضای فانتزی هر یک و تصاویر رنگی جذاب بیشک کودکان 9 تا 12 سال را به مطالعه علاقهمند میکند؛ برای مثال، در قصهی «روباه حیلهگر»، استخوان بزرگی در گلوی «روباه» گیر کرده است. برای همین روباه پیش «لکلک» میرود، از او درخواست کمک میکند و میگوید که در ازای این کار پاداش خوبی به او خواهد داد. لکلک، سرش را در دهان باز روباه میکند و استخوان را بیرون میآورد. اما وقتی تقاضای پاداش میکند، روباه به او میگوید: «وقتی اجازه پیدا کردی سرت را صحیح و سالم از میان آروارههای روباهی بیرون بکشی، بزرگترین پاداش را گرفتی». پیام اخلاقیای که در انتهای داستان آمده، این است: وقتی به شخص بدی خدمتی میکنی، انتظار پاداش نداشته باش و اگر آسیبی ندیدی، شکرگزار باش.
یک عالمه هویج
معرفی کتاب
این داستان درباره خرگوشی است که هویج را بیشتر از هر چیزی دوست دارد و هرجا که هویج میبیند، آن را میکند و در لانهاش نگهمیدارد. به مرور زمان خانه خرگوش دیگر جایی برای خود او نداشت و خرگوش مجبور شد مهمان خانه دوستانش شود؛ اما خانه دوستانش هم کوچکتر از چیزی بودند که خرگوش در آن جا شود!
خرگوش باید چطوری این مشکل را حل میکرد؟ ....
خرگوش باید چطوری این مشکل را حل میکرد؟ ....
بلوط طلایی
معرفی کتاب
ماجرا در یک جنگل سرسبز میگذرد و سنجاب کوچولو میخواهد در مسابقه دویدن که جایزه آن یک بلوط بزرگ است، شرکت کند. سنجاب دوست دارد به تنهایی در این مسابقه برنده شود اما جزو شرایط مسابقه این است که گروهی در آن شرکت کنند. سنجاب در دویدن از همه دوستانش جلو میافتد و به بلوط میرسد، اما تنهایی زورش نمیرسد بلوط را تکان دهد و آن را ببرد.
حالا سنجاب باید چه کار کند؟
این کتاب درباره اهمیت کار گروهی و دوستی است. نویسنده قصد دارد به کودکان بگوید نمیتوان تمام کارها را تنهایی انجام داد و باید از دیگران کمک گرفت.
حالا سنجاب باید چه کار کند؟
این کتاب درباره اهمیت کار گروهی و دوستی است. نویسنده قصد دارد به کودکان بگوید نمیتوان تمام کارها را تنهایی انجام داد و باید از دیگران کمک گرفت.
آقای فتوچینی و ستاره مشهور سینما
معرفی کتاب
این قصه درباره شغل عکاسی است. روزی از روزها، خانم آفتابپرست که بازیگر مشهوری است وارد مغازه عکاسی آقای فتوچینی میشود. او میخواهد که در پسزمینهای زیبا از او عکس بیندازند، اما هرچقدر هم از او عکاسی میکنند، در تصویرها مشخص نمیشود. او مدام ناپدید میشود و انگار نه انگار که روی صندلی نشسته است! به نظر شما چرا خانم آفتابپرست در عکسها غیب میشود؟ او کجا میرود؟
این داستان کودکانه درباره شغل عکاسی و اتفاقات جالبی است که ممکن است برای یک عکاس رخ دهد.
این داستان کودکانه درباره شغل عکاسی و اتفاقات جالبی است که ممکن است برای یک عکاس رخ دهد.
کاپیتان پروانه و لکلک شکمو
معرفی کتاب
این داستان کودکانه درباره خلبانی است؛ شغلی که خیلیها از کودکی تا بزرگسالی برایش رؤیاپردازی میکنند. ماجرا از این قرار است که کاپیتان پروانه داستان در فرودگاه یک لکلک گمشده را میبیند. لکلکی که از کوچ پدر و مادرش جا مانده و نمیتواند به جنگلهای گرمسیری بود. لکلک از کاپیتان پروانه میخواهد که او را سوار هواپیمایش کند و با خود ببرد، اما مگر همچین چیزی ممکن است؟ آیا میشود یک لکلک را سوار هواپیما کرد؟
این کتاب کودکان را با شغل خلبانی آشنا میکند تا اگر بخواهند وارد این کار شوند، سختیهای آن را بشناسند.
این کتاب کودکان را با شغل خلبانی آشنا میکند تا اگر بخواهند وارد این کار شوند، سختیهای آن را بشناسند.
آقای پولوتو و گاو دروازهبان
معرفی کتاب
این داستان کودکانه درباره یک فوتبالیست معروف به نام پولوتو است که یک روز در زمین فوتبال با یک صحنه خیلی عجیب مواجه میشود. او گاوی را میبیند که وسط زمین بازی مشغول خوردن چمنهاست. گاو اصلاً نمیداند آنجا کجاست! ورزش فوتبال را نمیشناسد و فقط میداند که هرجا علف دید، باید آن را بخورد! پولوتو که دید گاو قصه ما، اصلا نمیداند فوتبال چیست، تصمیم گرفت به گاو کوچولوی داستان کمک کند تا مسیر زندگیاش را پیدا کند. به نظر شما پولوتو توانست به هدفش برسد؟
این قصه به کودکان کمک میکند تا برای کشف استعدادهایشان بیشتر تلاش کنند و راحتتر به شغل موردعلاقهشان برسند.
این قصه به کودکان کمک میکند تا برای کشف استعدادهایشان بیشتر تلاش کنند و راحتتر به شغل موردعلاقهشان برسند.
آقای پپرونی و خرس چشمعسلی
معرفی کتاب
این داستان درباره یک پیتزای متفاوت است؛ پیتزایی با دستپخت فیل قصه ما که آن را برای خرس کوچولو میپزد. خرسی عاشق عسل بود و همهچیز را با عسل میخورد. او یک شب به رستوران فیل رفت و یک پیتزای پپرونی سفارش داد؛ اما زمانی که یک گاز از آن را خورد، فهمید که این پیتزا را دوست ندارد؛ چون نه عسل داشت نه سالاد مورچه. حال اگر شما به جای فیل داستان بودید، برای خرسی چه کار میکردید و چطور به او میفهماندید که پیتزا عسل ندارد؟
این قصه درباره سختی کار آشپزی است و کمک میکند تا کودکان بهتر بتوانند با دشواریهای مشاغل گوناگون همچون سرآشپزبودن آشنا شوند.
این قصه درباره سختی کار آشپزی است و کمک میکند تا کودکان بهتر بتوانند با دشواریهای مشاغل گوناگون همچون سرآشپزبودن آشنا شوند.
گزارشی درباره کوسهها
معرفی کتاب
این کتاب درباره پسربچهای به نام بنی مکگی و دوست عجیبش است. او یک روز به دریا میرود و بعد از آن روز احساس میکند در راه مدرسه، خانه و همهجا کوسهای پشت سرش میآید و به او نگاه میکند. بنی بالاخره موفق میشود کوسه را پیدا کند و خیلی زود با همدیگر دوست میشوند. او میخواهد کوسه را با خود به کلاس و میان همکلاسیهایش ببرد، اما آیا چنین چیزی ممکن است و میتواند کوسه را از تور ماهیگیرها و صیادان در امان نگه دارد؟
ماجرای چالشهای بنی مکگی برای نجات دوستش از دست ماهیگیرها و بردن کوسه به مدرسه را در کتاب حاضر خواهید خواند.
ماجرای چالشهای بنی مکگی برای نجات دوستش از دست ماهیگیرها و بردن کوسه به مدرسه را در کتاب حاضر خواهید خواند.
بنی مکگی و جناب کوسه: ما بچه معروفها
معرفی کتاب
این کتاب یکی از جلدهای مجموعه بنی مکگی و جناب کوسه میباشد.که با داستانهای تخیلی سعی دارد با مخاطب ارتباط برقرار کند.
موضوع این کتاب دردسرهای مشهور شدن است. بنی مکگی پسر بچهای است که با کوسهای به نام دندانارهای دوست است. دندان ارهای کارهای جالبی انجام میدهد، مثلاً یک روز که پای بنی به ظرف شیرینی گیر کرد و شیرینیها به هوا رفتند، کوسه جهشی زد و همه شیرینیها را یکجا خورد. بنی هم از این حرکت کوسه فیلم گرفت و در فضای مجازی منتشر کرد. این اتفاق تازه آغاز دردسرها بود. حالا کوسه و بنی معروف شده بودند و خبرنگارها و رسانهها به دنبال آنها!...
موضوع این کتاب دردسرهای مشهور شدن است. بنی مکگی پسر بچهای است که با کوسهای به نام دندانارهای دوست است. دندان ارهای کارهای جالبی انجام میدهد، مثلاً یک روز که پای بنی به ظرف شیرینی گیر کرد و شیرینیها به هوا رفتند، کوسه جهشی زد و همه شیرینیها را یکجا خورد. بنی هم از این حرکت کوسه فیلم گرفت و در فضای مجازی منتشر کرد. این اتفاق تازه آغاز دردسرها بود. حالا کوسه و بنی معروف شده بودند و خبرنگارها و رسانهها به دنبال آنها!...