Skip to main content

مامان تمساح

معرفی کتاب
این داستان درباره «مادر بودن» است؛ مادرها چه پیر باشند چه جوان مهربان هستند؛ حتی اگر یک تمساح باشند باز هم مهربان هستند و از فرزندانشان مراقبت می‌کنند. این کتاب درباره یک تمساح بزرگ است که از رودخانه وارد جنگل شده است. حیوانات جنگل از شیر گرفته تا میمون بچه‌هایشان را برداشتند و در جای امنی مخفی شدند. آن‌ها تصور می‌کردند ممکن است تمساح به کودکان آن‌ها آسیب برساند اما واقعیت اینگونه نبود و تمساح برای کار دیگری به آن جنگل آمده بود؛ کاری که ثابت می‌کرد تمساح هم مثل همه مادرها مهربان است.

پیچوله کوچوله

معرفی کتاب
این کتاب، قصه حلزونی کوچک به‌نام «پیچوله» است که می‌خواهد پدربزرگش را ببیند؛ پدربزرگِ پیچوله‌کوچوله شبیه برخی از پدربزرگ ما انسان‌ها پیر و بیمار است و نیاز دارد کسی از او مراقبت کند و مادر پیچوله‌کوچوله این وظیفه را برعهده این حلزون کوچک می‌گذارد. پیچوله با خوشحالی راهی خانه پدربزرگ می‌شود که چند باغچه دورتر از خانه آن‌هاست؛ اما سر راهش موانعی قرار دارد...

تو‌پی‌تو

معرفی کتاب
قصه این کتاب در یک جنگل کوچک رخ می‌دهد و درباره توپی‌تو، کرم کوچک قصه است که مشغول خوردن برگ‌ها و میوه‌هاست و از نعمت‌های طبیعی استفاده می‌کند. او با کمک دوستانش متوجه می‌شود برگ‌های سبز چطور رشد می‌کنند و خداوند به او لطف‌های بی‌شمار کرده است.
نویسنده سعی دارد مفهوم شکرگزاری را که از مهم‌ترین فرایض اسلامی است را در قالب داستانی کوتاه که از زبان شخصیت‌هایی مثل کرم، خورشید و ابر بازگو کند و برای کودکان شرح دهد.

فیفیلو

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کودکانه است که شخصیت‌های اصلی آن‌ها حیوانات گوناگون با چالش‌های مختلف هستند. مثلاً یکی از این قصه‌ها درباره فیفیلو است. او فیل کوچولویی تنها است که بلد نیست با کسی دوست شود. پرپری که پرنده‌ای مهربان بود به او یاد داد تا با گفتن «سلام» به بقیه، با حیوانات جنگل ارتباط برقرار کند و با آن‌ها دوست شود.
این قصه‌ها سعی دارند آداب اجتماعی و رفتاری را به کودکان بیاموزند تا در اجتماع زندگی بهتری داشته باشند.

بفرما‌ لونه‌‌ی من

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد. داستان این کتاب درباره‌ی کلاغی به نام قارجیلینگ است. او قرار بود برای مهمانی دوست عزیزش چیزهایی بخرد. برای آش، سبزی و دانه‌ی تازه بخرد. یک دفعه دید یک چیز خیلی خیلی برقی برقی‌تر به درختی آویزان است. با خودش گفت: «اگه این برقی برقی روی درخت بیفته بهتره یا بیاد لونه‌ی من؟ ‌» پس راه افتاد و هر چیز برق برقی که دید را برداشت. تا این‌که...

هر ماری ماره

معرفی کتاب
همه‌ی اتفاقات تازه با سؤال شروع می‌شود. با یک اگر و شاید هم دو سه تا چرا... داستان این کتاب چند تا جواب است به یک عالمه اگر و مگری که توی دنیا وجود دارد. میله‌مار قصه‌ی کتاب درازترین مار شهر بود و برای همین همه مسخره‌اش می‌کردند... او شنیده بود شهری هست که مارهایش همه شکل خودش هستند و دیگر کسی مسخره‌اش نمی‌کند. اما برای رفتن به آن سر کتاب باید بلیت قطار می‌خرید ولی اگر او روی صندلی جا نمی‌شد؟ پس فکر کرد و فکر کرد و...

تیغ‌تیغو

معرفی کتاب
این داستان درباره تغییر است؛ تغییر تیغ‌تیغو. او با تیغ‌هایش همه را اذیت می‌کرد و می‌ترساند. یک روز صبح که از خواب بیدار شد، دید که دیگر تیغ ندارد. تیغ‌تیغو به موجودی صورتی و نرم مثل مارشملو تبدیل شده بود. دیگر مثل سابق کسی از او نمی‌ترسید و نمی‌‌توانست بقیه را اذیت کند. کسی می‌داند تیغ‌تیغو حالا باید چه‌کار کند؟

پرهای یادگاری یک غاز استثنایی

معرفی کتاب
این کتاب داستان یک غاز است و ماجراهایی که برایش پیش می آید. در بخشی از کتاب می خوانیم: «از همان لحظه ای که پوسته تخم گربرت ترک برداشت و اول از همه نوکش از تخم بیرون آمد، همه فهمیدند که او یک غاز استثنایی است. او از همان ابتدا سعی کرد پرواز کند. مادرش گفت: چه ماجراجو!» ...

اولین روز مدرسه

معرفی کتاب
یکی از اتفاقات مهم زندگی هر کس اولین روز مدرسه است. دنیای جدیدی که نگرانی‌هایی را به همراه دارد. اولین روز مدرسه موش‌کوچولو هم همین‌طور بود، موش‌کوچولو نگران بود. نگران این‌که اگر نتواند صدای معلم را بشنود، یا اگر نتواند معلم را خوب ببیند. آخه موش‌کورها نه خوب می‌بینند و نه خوب می‌شنوند. موش کوچولو وقتی با آشنا شدن با همکلاسی‌هایش متوجه می‌شود که: توانایی‌های ما با یکدیگر فرق دارد. هر کدام از ما یک عالمه چیزهای مختلف بلدیم و با آن‌ها به همدیگر کمک می‌کنیم.

خنده گمشده

معرفی کتاب
بسیاری از ما زمانی که کودک بودیم با نظرات منفی دیگران درباره ظاهرمان مواجه شدیم و آن نظرات تأثیر بدی روی روحیات ما گذاشت. این کتاب در تلاش است تا به کودکان بگوید ظاهرشان زیباست و باید قدر آن را بدانند. شخصیت اصلی این داستان یک بچه کفتار است که هروقت می‌خندید همه به او می‌گفتند دندان‌هایش زشت است؛ برای همین خنده‌اش گم شد. دوستان کفتار او به کمک کردند تا خنده‌اش را پیدا کند و این داستان درباره چگونه پیدا شدن خنده اوست.