کتاب کارزار کره و یک قصه دیگر
معرفی کتاب
در داستان اول این کتاب، در آخرین روز تابستان، پدربزرگ دست نوهاش را گرفت و کنار دیواری برد که دو ملت «یوک» و «زوک» را از هم جدا کرده بود و داستان اختلاف قدیمی را برای او تعریف کرد. اختلاف آنها بر سر این است که زوکها کره را زیر نان و یوکها کره را روی نان میمالند و آنان سالهاست که با هم بر سر این موضوع اختلاف دارند! روزی یکی از زوکها سیخمنگولی پدربزرگ را با تیرکمانش پرت میکند و همین کار، جنگ را شروع میکند. داستان دوم درباره خرگوش و خرسی است که هرکدام خودش را بهتر از بقیه میداند تا اینکه... .
خانمجان اینجوری
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره پیرزنی است به نام «خانمجان». او در ویلای بزرگش تنها زندگی میکند. بچههایش به او سر نمیزنند و حالی از پیرزن نمیگیرند. کتاب حاوی چندین داستان مرتبط است؛ داستان خانمجان در تنهایی و ماجراهای او با تنهایی! در داستان اول خانمجان تصمیم میگیرد ماشین پسرش، «بیژی» را آتش بزند. در داستان دوم... .
بهارستان جامی
معرفی کتاب
کتاب پیش رو درباره عبدالرحمن جامی، شعر و آثار اوست. او در نگارش بهارستان به گلستان سعدی نظر داشته است و البته انشایی سادهتر از شاعر شیراز دارد. بهارستان جامی در هشت روضه با موضوعات و حکایات گوناگون نگاشته شده است. در اثر حاضر 63حکایت دیده میشود. سختترین روز، اشتباه اسکندر، آفتابه دزد، وزارت یا تجارت، توبه، کودک زرنگ و... از جمله عنوان حکایتهای موجود است. آنچه در اینجا دیده میشود استفاده از نثر ساده امروزی در بازنویسی و بازآفرینی مطالب برای فهم همگانی و سریع خواننده، به ویژه مخاطب نوجوان است. شخصیتهای حاضر در این حکایتها معمولا از پادشاهان، غلامان، درویشان، تاجران، خلفا گرفته تا حیواناتی مانند موش، سگ گله، شتر و کبوتر است. آن چنان که در گلستان نیز هست، در بهارستان هم در کنار هر متن منثور، ابیاتی در تایید یا تکمیل اثر نوشته شده است.
خان بیزپشه
معرفی کتاب
این کتاب، جلد سوم از مجموعه «بیزبیزپشه» است. گروه «بیزبیزپشه»، دنبال چالهای آب میگشتند تا توی آن بازی کنند، اما همه چالهها خشک شده بودند. آنها همگی روی یک سیم برق نشستند که یکدفعه متوجه شدند آسمان تاریک شده است، پشهها فکر کردند شب شده، اما ناگهان یک قطره آب روی سر پشهای که نامش «ریزهمیزه» بود، افتاد. پشهها که تا آن لحظه باران ندیده بودند، فکر کردند که کسی به آنها حمله کرده است و... .
کیومرث صابری فومنی
معرفی کتاب
در این کتاب میتوان با یک چهره ادبی طنز پرداز در زمان معاصر آشنا شد. با کیومرث صابری، که با انتشار آثار فکاهی و گزنده اش به عنوان منتقد حکومت در داخل کشور مطرح میشود. مجله "گلآقا" نشریهای بود که به همت وی چاپ می شد. اثر حاضر میگوید: شخصیتی که صابری به عنوان گل آقا خلق کرده بود با "دو کلمه حرف حساب" خود حرف اول را میزد.
صابری در بیان سرگذشت خود میگوید:"مشوق من برای سرودن شعر، معلم ادبیاتمان بود. "آبدارخانه" محل آنچنانی تجمع منتقدین بود و"شاغلام"، "مش رجب"، "غضنفر و گلآقا" از اعوان و انصار این مجمع. از دیگر خصوصیاتی که درباره صابری فومنی و هنر نویسندگی وی، در این کتاب دیده میشود، این موارد است:"ایجاد سبک در طنزنویسی"، "وفاداری به زبان و ادبیات فارسی"، تربیت نسل جدیدی از طنزنویسان"، "ساختارشکنی در قالبها" و "آگاهی بخشی سیاسی به زبان طنز".
صابری در بیان سرگذشت خود میگوید:"مشوق من برای سرودن شعر، معلم ادبیاتمان بود. "آبدارخانه" محل آنچنانی تجمع منتقدین بود و"شاغلام"، "مش رجب"، "غضنفر و گلآقا" از اعوان و انصار این مجمع. از دیگر خصوصیاتی که درباره صابری فومنی و هنر نویسندگی وی، در این کتاب دیده میشود، این موارد است:"ایجاد سبک در طنزنویسی"، "وفاداری به زبان و ادبیات فارسی"، تربیت نسل جدیدی از طنزنویسان"، "ساختارشکنی در قالبها" و "آگاهی بخشی سیاسی به زبان طنز".
دردسرهای ایموژن
معرفی کتاب
«ایموژن» هر شب کتاب داستانی میخواند و بعد با رؤیای شخصیتهای جذاب داستانها به خواب میرفت، قبل از خواب دخترک از خودش میپرسد فردا قرار است با چه شکل و قیافهای بیدار شود؟ آن روز صبح وقتی ایموژن از خواب بیدار میشود، متوجه میشود که شاخ درآورده است، حالا با این شاخها لباس پوشیدن برایش مشکل شده است و... .
پرونده الماس گمشده
معرفی کتاب
هنگامیکه «الماس کلیمور» از بهترین جواهرفروشی شهر دزدیده میشود، «استنلی کروسو» فکر بکری به سرش میزند و تصمیم میگیرد به همراه دوستانش یک گروه کارآگاهی راه بیندازد. «استنلی»، «شارلوت»، «گرتی» و «فلیکس»، با تنها سلاحشان؛ یعنی حس کنجکاوی و عشق به ریاضی، به گوشهوکنار شهر سرک میکشند تا معمای الماس کلیمور را حل کنند. اما... .
گرگ بدجنس دوستداشتنی!
معرفی کتاب
گرگ سیاه بدجنسِ ترسناکِ بیرحم وحشی از خواب بیدار میشود و به خوابی که دیده بود، فکر میکند. خوابش را زیر دندانهای تیزش مزهمزه میکند و از خوشحالی زوزه میکشد. او برههایی با نامهای «شنگل» و «منگل» را خورده بود و دلش میخواست که بره سوم را هم که اسمش «چنگل» بود، بخورد. گرگ سیاه بدجنس، چشمانش را بست تا بقیه خوابش را ببیند و... .