Skip to main content

عجب اشتباهی!

معرفی کتاب
کم‌کم بهار از راه می‌رسید و حیوانات در فکر تهیه لانه‌های تازه بودند. کلاغ سیاه روی شاخه درخت همسایه، سنجابی دید. آن‌ها با هم دوست شدند و قرار گذاشتند که توشه زمستان آینده را با هم جمع کنند. مدتی بعد کلاغ متوجه شد که دانه‎هایش نصف شده است. کلاغ‌ها که سنجاب را مقصر می‌دانستند، او را به جایی دوردست تبعید کردند، بدون آنکه اجازه دهند سنجاب از خودش دفاع کند.

تن‌پیچ

معرفی کتاب
این داستان ماشینی است که تند و سریع راه می‌رود و به فکر هیچ‌چیز و هیچ‌کس نیست. تند راه رفتن او باعث تصادفات وحشتناک و اذیت و آزار آدم‌ها می‌شود. تُن‌پیچ به صدای زیبای چشمه و سرسبزی جنگل هم بی‌توجه است و فقط یک چیز برایش مهم است و آن سرعت است. او سرانجام به قله می‌رسد؛ ولی... .

پیرمرد و پیرزن

معرفی کتاب
در این داستان پیرمرد و پیرزنی تنها در یک کلبه روستایی زندگی می‌کنند و هر روز و شب آرزوهایشان را برای یکدیگر بازگو می‌کنند و با نگرشی مثبت به آرزوهای دست‌نیافتنی خود روزگار را می‌گذرانند تا اینکه یک روز با اتفاقی ساده و تلاش آن دو، آرزو‌های ساده؛ اما زیبایشان رنگ تحقق به خود می‌گیرد و نشاطی درونی برای آن‌ها به وجود می‌آورد.

ماهی سیاه کوچولو

معرفی کتاب
این داستان ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر می‌کند و سفری دور و دراز را برای رسیدن به رهایی آغاز می‌کند. این داستان در حالتی نمادین بیانگر حاکمیت سال‌های پیش از انقلاب اسلامی ایران و نسل انقلابی و روشنفکر آن زمان است.

مرد ناشناس

معرفی کتاب
مردی از خاندان امام‌سجاد (ع) که بسیار فقیر و تنگدست است، در برابر ناشناسی که هر شب به او و خانواده‌اش سر زده و به آن‌ها کمک می‌کند، زبان به ناسزاگویی باز می‌کند. بعد از شهادت امام‌سجاد (ع) متوجه می‌شود که آن ناشناس، امام‌سجاد (ع) بوده است. بخشش در راه خدا و قضاوت نکردن دیگران از نکات مطرح در این داستان است.

قصه مرد بدزبان

معرفی کتاب
در این داستان مردی هرزه‌گو که کارش دست‌انداختن و مسخره کردن دیگران است، روزی با حرکتی ناشایست، به امام‌سجاد (ع) توهین می‌کند؛ اما برخورد امام، او را متوجه اشتباهش می‌سازد. بیهوده نگذاردن عمر و پرداختن به اعمال نیکو از نکات مطرح در داستان است.

کشتزارهای تشنه

معرفی کتاب
گرمای طاقت‌فرسای مکه و خشکسالی، مردم را به‌شدت تنگدست و فقیر کرده بود و هر چه به درگاه پروردگار دعا می‌کردند، از باران و فراخی روزی خبری نبود. دعای امام‌سجاد (ع) در حق مردم، باعث بارش باران می‌شود و زندگی آن‌ها را با رفاه همراه می‌سازد. تقرب و اخلاص در دعا و عبادت از نکات مطرح در این داستان است.

دو قرص نان

معرفی کتاب
مرد فقیری نزد امام سجاد (ع) می‌رود تا از ایشان کمک بخواهد. امام فقط دو قرص نان دارد و آن را هم به مرد می‌دهد. مرد فقیر در بازار نان‌ها را با یک ماهی عوض می‎کند. او ماهی را به خانه می‌برد و هنگام تمیز کردن آن، دو مروارید درشت پیدا می‌کند. در همین موقع ماهی‌فروش به سراغ مرد می‎آید. آیا او آمده تا ماهی‎اش را پس بگیرد؟

مسافری زیر باران

معرفی کتاب
در این کتاب گوشه‌ای از زندگی امام‌سجاد (ع) در قالب داستان بازگو می‌شود که به سبب آن مخاطبان می‌آموزند، برای گردآوری توشه آخرت باید دو موضوع را مد نظر قرار دهند؛ یکی دوری از حرام و دیگری انفاق و عشق در راه خدا.

عید غلامان

معرفی کتاب
امام‌ سجاد (ع) در آخرین روز ماه مبارک رمضان، پس از انجام مراسم افطار، با رفتاری مناسب، استغفار کردن را به خادمان خود می‌آموزد. سپس آن‌ها را به یُمن این آموزش آزاد می‌کند. بخشش از مهم‌ترین نکاتی است که در این داستان به آن اشاره شده است.