قصههای پادشاه کوتوله
معرفی کتاب
داستانی به روایت تصویر بیان میشود که ماجرای آن در شهر کوتولهها اتفاق میافتد. پادشاه کوتولهها در نمایش اسبسواری با شرکت بزرگان و اشراف متوجه میشود که اسب مردی ژندهپوش، بهترین اسب شهر است و او برای اثبات ادعایش نقشهای میکشد که پادشاه را بسیار خشمگین میسازد. پادشاه در ادامه تلاش میکند تا اسب را به دست بیاورد.
نیکی و نیکان، احسان، انفاق و دستگیری، احترام به پدر و مادر
معرفی کتاب
کتاب حاضر، از مجموعه «آسمان چه میگوید» سعی دارد مفاهیم قرآن را بهصورت موضوعی، ساده و روان بیان کند. این داستان به موضوع نیکی، انفاق و احترام به پدر و مادر میپردازد. در داستان میخوانیم: «من و ناصر، همسال و همکلاسی و البته دوست صمیمی بودیم و هر دو خود را برای آزمون سراسری آماده میکردیم. ناصر، عموی طلبهای داشت به اسم محسن، عموی او تنها چهار سال از ما بزرگتر بود، بااینحال به خاطر ادب، وقار و متانتش مثل یک مرد چهلساله رفتار میکرد».
فرصتی برای انتخاب، موضوع ـ جبر و اختیار
معرفی کتاب
در روایتی داستانی موضوع جبر و اختیار به بحث گذاشته شده است. وقایع این داستان در محیط مدرسه رخ میدهد و بر اساس آن دانشآموزان در بحثی آزاد، درباره تأثیر اندیشه جبرگرایی بر شیوه زندگی انسان، تقدیر و تفاوت آن با جبر و اختیار، نگاه فقها به جبر و اختیار و جایگاه عقل و خرد درباره این موضوع بحث میکنند. داستان تأمل ویژهای بر آیات قرآن کریم دارد. هدف دیگر در این روایت تأکید بر اصل دانشآموز محوری در فرایند تدریس است.
کره الاغ و روباه کلاهبردار
معرفی کتاب
کرهالاغ قلکش را میشکند تا به خرید برود. مادرش سفارش میکند که مواظب باشد سرش کلاه نرود. روباه، کرهالاغ را با زبان چرب و نرمش گول میزند و هر وسیلۀ به درد نخور ی که دارد، به او میفروشد. کرهالاغ که فکر میکند این وسایل هیچ جا پیدا نمیشود، با شوق و ذوق همه را میخرد و تمام پولهایش را به روباه میدهد.
کره الاغ و مهمان ناخوانده
معرفی کتاب
مادر کرهالاغ از خانه بیرون رفته است و به او سفارش کرده، اگر مهمانی آمد، پذیرایی کند و نگذارد مهمان برود تا مادر برگردد. بز پیر به خانۀ آنها میآید و کرهالاغ آنچه مادرش گفته مو به مو انجام میدهد. او عمو بز را بالای اتاق، روی تاقچه مینشاند و او را مجبور میکند تمام خوراکیها را بخورد. در آخر داستان بز پیر به گریه میافتد.
دشمن مهربانی
معرفی کتاب
متوکل خلیفه عباسی، از جایگاه امام هادی(ع) در بین مردم میترسد و همیشه در دلش وحشت دارد. به علت خبرهای دروغی که از امام به خلیفه میرسد، خلیفه عصبانی شده و با تحریک پسرش معتز، تصمیم به قتل امام میگیرد. خلیفه نقشهای میکشد و امام را به قصر فرا میخواند. او چهار شمشیرزن حرفهای استخدام کرده که به محض ورود امام ایشان را به قتل برسانند.
دوستی پنهان
معرفی کتاب
ابوموسی در حکومت متوکل، خلیفه عباسی، مقامی دارد، ولی از دوستداران امام هادی(ع) است و گاهی نزد امام میرود و در کارها با ایشان مشورت میکند. مدتی است که ابوموسی احساس میکند، رفتارمتوکل با او سرد شده و مثل همیشه نیست. نگرانی او به جایی میرسد که دیگر نزد خلیفه نمیرود. مأموران چندین بار به در خانۀ او میروند، ولی او پنهان میشود. تا اینکه این مسئله را با امام در میان میگذارد.