نقلی 3
معرفی کتاب
کتابهای نقلی داستانهای تصویری در مورد پسر زرنگ و باهوشی به نام نقلی است. او در روستا زندگی میکند. نقلی همیشه با دقت به اطراف خودش نگاه میکند. بنابراین او خیلی چیزها میبیند و خیلی چیزها یاد میگیرد. این مجموعه داستانهایی از زندگی نقلی و پدربزرگ است. در پایان هر کتاب آنچه را او یاد گرفته است؛ ما هم یاد خواهیم گرفت. در این کتاب نقلی با زنبور عسل آشنا میشود.
نقلی 2
معرفی کتاب
کتابهای نقلی داستانهای تصویری در مورد پسر زرنگ و باهوشی به نام نقلی است. او در روستا زندگی میکند. نقلی همیشه با دقت به اطراف خودش نگاه میکند. بنابراین او خیلی چیزها میبیند و خیلی چیزها یاد میگیرد. این مجموعه داستانهایی از زندگی نقلی و پدربزرگ است. در پایان هر کتاب آنچه را او یاد گرفته است؛ ما هم یاد خواهیم گرفت. در این کتاب نقلی با گلهای آفتابگردان آشنا میشود.
نقلی 1
معرفی کتاب
کتابهای نقلی داستانهای تصویری در مورد پسر زرنگ و باهوشی به نام نقلی است. او در روستا زندگی میکند. نقلی همیشه با دقت به اطراف خودش نگاه میکند. بنابراین او خیلی چیزها میبیند و خیلی چیزها یاد میگیرد. این مجموعه داستانهایی از زندگی نقلی و پدربزرگ است. در پایان هر کتاب آنچه را او یاد گرفته است؛ ما هم یاد خواهیم گرفت. در این کتاب نقلی با بلورهای برف آشنا میشود.
سولماز و سوگل
معرفی کتاب
سوگل دختری است که همۀ کارهای سولماز را به نحو احسن انجام می دهد. برایش پخت و پز، دوخت و دوز، پرورش غاز، مهمان داری و... را انجام می دهد، به طوری که مهمانها و همسایه ها از کیفیت آشپزی و خیاطی او انگشت به دهان می مانند؛ اما سولماز نزد همه ادعا می کند که همۀ کارها را خودش به تنهایی انجام می دهد و مردم هم حرف سولماز را باور کرده اند. سوگل به خاطر فقر مجبور است که در قبال این ادعای نادرست سکوت کند، اما آیا وضعیت همچنان می ماند و دست سولماز رو نمی شود؟
چرا دعوا می کنی؟
معرفی کتاب
نارنجی و گوشسیاه بهترین دوستان همدیگر هستند. نارنجی قایقهای خوبی میسازد و گوشسیاه با چیدن سنگها روی هم، سد محکمی میسازد. یک روز نارنجی و گوش سیاه با هم دعوا و قهر میکنند و تصمیم میگیرند کاری را انجام دهندکه دیگری در آن مهارت دارد؛ اما نارنجی هرقدر تلاش میکند، نمیتواند سد بسازد و قایقهای گوشسیاه هم روی آب نمیمانند. آنها با کمک همدیگر هم قایق و هم سد میسازند. مفهوم کلی این داستان آموزش همکاری در کار تیمی و اهمیت حفظ دوستی و لجبازینکردن است.
دعای قبل از بازی
معرفی کتاب
صبح اول وقت، سوسک سبز، ویزویزک را صدا کرد تا با هم بازی کنند. ویزویزک از او خواست که صبر کند تا هم بقیۀ زنبورها بیدار شوند و هم او دعا کند. سوسک سبز فکر کرد برای ویزویزک مشکلی پیش آمده است؛ اما ویزویزک برایش توضیح داد که دعا فقط برای مشکلات نیست و هر زمانی میتوان دعا کرد. وقتی دعای ویزویزک تمام شد، بقیۀ زنبورها هم بیدار شده بودند؛ اما حالا خبری از سوسک سبز نبود! یعنی او از ویزویزک ناراحت شده بود و قهر کرده بود!؟
آماده باش هلولا!
معرفی کتاب
داستان درباره دختربچهای است که متوجه میشود به زودی صاحب خواهر یا برادری میشود؛ اما او وقتی شکم قلمبه مادرش را میبیند، فکر میکند یک چیز ترسناک وارد شکم او شده است و از مادر میخواهد که با هم فرار کنند... . دخترک تصویر آن چیز ترسناک را نقاشی میکند و اسمش را «هلولا» میگذارد. مدتی بعد او آماده است تا با هلولا مبارزه کند.
این طرف رودخانه، آن طرف رودخانه
معرفی کتاب
خرگوش چند بوتهی هویج آن طرف رودخانه دید و دهنش آب افتاد؛ اما نمیتوانست برود آن طرف رودخانه. آن طرف رودخانه هم سنجابی کنار بوتههای هویج بود که آرزو داشت کنار درختهای فندق پشت سر خرگوش باشد. آنها باید فکری میکردند که خرگوش به هویجها و سنجاب به فندقها برسد. اما چهطوری؟ ... تا این که یک شب توفان شد... طراحی صفحات کتاب به گونهای است که با ورق زدن صفحات کودک علاوه بر سرگرمی به کشفهای جدید پی میبرد.