سفر به کوچولوآباد
معرفی کتاب
مجموعه داستان «ماجراجویان شجاع» درباره سفرهای ماجراجویانه دو دوست به نام کوزومی و کندو است. آن دو با قایق کوچکشان راهی اقیانوس شدند و جزیرههای گوناگون و ناشناختهای را کشف کردند. کزومی و کندو در این جزیرهها با پدیدههای جالب و عجیبی روبهرو شدند و سختیهای متعدد مانند ناهمواری مسیرها، مواجه با حیوانات خطرناک، گمشدن در راه و... را با خلاقیت و تلاش خود حل میکردند.
هدف این قصهها آشناکردن کودکان با نحوه سفرکردن و مشکلاتی که ممکن است در مسافرت با آنها مواجه شویم است. این مجموعه داستان میتواند تخیل کودکان را تقویت و آنها را به رویاپردازی و فکرکردن درباره دوردستها تشویق کند.
هدف این قصهها آشناکردن کودکان با نحوه سفرکردن و مشکلاتی که ممکن است در مسافرت با آنها مواجه شویم است. این مجموعه داستان میتواند تخیل کودکان را تقویت و آنها را به رویاپردازی و فکرکردن درباره دوردستها تشویق کند.
خودتو باور کن
معرفی کتاب
این کتاب درباره اشتراکات و تفاوتها بین کودکان و گروههای دوستانه است. رافائل یکی از شخصیتهای کتاب است. او بیماری آسم دارد. آنتونی روی صندلی چرخدار مینشیند. آنی لکنتزبان دارد و مانوئل بیشفعال است. اما آنها با همدیگر دوست هستند و تفاوتهای جسمیشان مانع دوستی نمیشود. این بچهها میدانند جهان با وجود همین تفاوتهاست که زیباست و به جای فاصلهگرفتن از هم، باید همدیگر را دوست داشته باشند...
سیب آخر
معرفی کتاب
این داستان درباره دختری به نام حنا است که میخواهد همراه با پدرش به کمک مردم سیلزده خوزستان برود. او یک سبد سیب همراه خود آورد و بین کودکان شهرِ سیلزده پخش کرد. زمانیکه تنها یک سیب در سبد مانده بود چشم حنا و پدرش به مردی مهربان و بلندبالا افتاد که مردم دور او حلقه زده بودند و همگی شاد و هیجانزده بودند. پدر با خنده جلو رفت و رو به حنا گفت: «آن مرد حاج قاسم سلیمانی است»، حنا به سمت حاج قاسم رفت...
اولین روز مدرسه
معرفی کتاب
یکی از اتفاقات مهم زندگی هر کس اولین روز مدرسه است. دنیای جدیدی که نگرانیهایی را به همراه دارد. اولین روز مدرسه موشکوچولو هم همینطور بود، موشکوچولو نگران بود. نگران اینکه اگر نتواند صدای معلم را بشنود، یا اگر نتواند معلم را خوب ببیند. آخه موشکورها نه خوب میبینند و نه خوب میشنوند. موش کوچولو وقتی با آشنا شدن با همکلاسیهایش متوجه میشود که: تواناییهای ما با یکدیگر فرق دارد. هر کدام از ما یک عالمه چیزهای مختلف بلدیم و با آنها به همدیگر کمک میکنیم.
دو پتوی من
معرفی کتاب
این کتاب مصور داستانی درباره دو روی سکه جنگ است؛ یک رو، تلخی و ناکامی مهاجرت اجباری و روی دیگر، شیرینی محبت و مهربانی دوستان جدید. کتاب ماجرای دختری وروجک و شاد است که همیشه لبخند میزند؛ اما جنگ چهرهی دیگری از زندگی را به او نشان میدهد. دخترک، که پر از شور زندگی است، در پی این اتفاق، مجبور میشود به همراه خالهاش به کشور دیگری مهاجرت کند...
خنده گمشده
معرفی کتاب
بسیاری از ما زمانی که کودک بودیم با نظرات منفی دیگران درباره ظاهرمان مواجه شدیم و آن نظرات تأثیر بدی روی روحیات ما گذاشت. این کتاب در تلاش است تا به کودکان بگوید ظاهرشان زیباست و باید قدر آن را بدانند. شخصیت اصلی این داستان یک بچه کفتار است که هروقت میخندید همه به او میگفتند دندانهایش زشت است؛ برای همین خندهاش گم شد. دوستان کفتار او به کمک کردند تا خندهاش را پیدا کند و این داستان درباره چگونه پیدا شدن خنده اوست.
هاپچیمیمونه و سلامهای قاتی پاتی
معرفی کتاب
هاپچی میمونه «سلامرسان جنگل» است و هر روز صبح سلامهای حیوانات را جمع می کند و به دوستانشان میرساند. اما یک روز اتفاق بدی میافتد. گرگ که سلامی در سبد هاپچی ندارد عصبانی میشود و سبد او را پرت میکند و همهی سلامها قاتیپاتی میشود. حالا هاپچی مانده و سلامهایی که نمیداند باید به کی برساند.
من آفریده خداوندم
معرفی کتاب
کتاب من آفریده خداوندم با هدف خودشناسی و خودپذیری کودکان نوشته شده است. از جمله نکات برجسته این کتاب تصویرگریهای جذاب و دیدنی است که هنرمندانه در متن کتاب استفاده شده است.
کودکان و نوجوانان با خواندن این کتاب با ویژگیهای منحصر به فرد خود آشنا شده و متوجه میشوند که خداوند هر یک از آنها را با ویژگیها و مهارتهای بی نظیری آفریده است.
کودکان و نوجوانان با خواندن این کتاب با ویژگیهای منحصر به فرد خود آشنا شده و متوجه میشوند که خداوند هر یک از آنها را با ویژگیها و مهارتهای بی نظیری آفریده است.
اوکاپی شلوار گورخریاش را دوست دارد
معرفی کتاب
یک روز شامپانزه به اوکاپی گفت: «فکر میکنم تو شلوار گورخر را دزدیدهای، چون فقط پاهایت شبیه آنهاست»، اوکاپی گفت: «نه، اینها راهراههای پاهای خودم هستند و همیشه آنها را داشتهام». اوکاپی در عمرش یک گورخر هم ندیده بود. او باید واقعیت را میفهمید. باید میرفت و گورخرهایی را که شامپانزه گفته بود را میدید.صبح روز بعد، اوکاپی سفر پُرماجرایش را شروع کرد. دوست وفادارش طوطی هم همراهش رفت.
راز قلب بزرگ
معرفی کتاب
این کتاب داستان پسربچهای به نام ویکتور است. او هر یکشنبه بعد از ناهار، به دیدن مادربزرگش میرود. این یکی از لذتبخشترین لحظات زندگی ویکتور است؛ چون مادربزرگ برای ویکتور داستانهایی از دوران کودکیاش تعریف میکند، روزی مادربزرگ برای ویکتور داستان پدر جَد ویکتور یعنی قلب بزرگ! را تعریف میکند. قلب بزرگ، یک کلاه بزرگ سرخپوستی بزرگ با پَرهای رنگی داشت؛ کلاهِ قلب بزرگ جادویی بود و در دل خودش یک راز بزرگ داشت. باید با ویکتور و مادربزرگش همراه شد تا راز پدر جَد ویکتور یعنی قلب بزرگ و کلاهش را فهمید...