Skip to main content

آشوبی در مدرسه

معرفی کتاب
آخرین‌بار «مکس کرامبلی» روی یک پیتزای بزرگ نشسته بود و سه خلافکار بی‌رحم برای مرگ او نقشه می‎کشیدند. آیا مکس مانند پیتزا قطعه‌قطعه می‎شود؟ یا می‎تواند از این مخمصه جان سالم به در ببرد؟ او فکر می‎کند ضایع‌ترین ابرقهرمان تاریخ است و علت بدبیاری‌اش را این می‎داند که همه‌چیز را در نظر نگرفته است. برای همین قوانینی را برای خودش وضع می‎کند تا با پیروی از آن‌ها دیگر به دردسر نیفتد. قانون اول این است که یک ابرقهرمان باید همیشه آماده باشد. طبق قانون دوم، یک ابرقهرمان باید همیشه شغل نیمه‌وقت داشته باشد. قانون سوم... .

شربت آرزو

معرفی کتاب
جادوگر «دیوون» والامقام، عضو هئیت مخفی جادوگران و خاله جادوگر «پول‌چاپ‌کن»، دچار مشکل بزرگی شده‌اند. آن‌ها با نزدیک شدن به پایان سال، هنوز نتوانسته‎اند قراردادشان را با «دیو جهنمی» بزرگ به پایان برسانند. دیوون و پول‌چاپ‌کن، تصمیم می‌گیرند در ساعات پایانی سال، کم‎کاری‌شان را جبران کنند. «مااورتیزیو»، گربه جادوگر دیوون و «یاکوب قارقاری»، کلاغ خانگی خاله «دیروونی»، از نقشه جادوگرها سردرمی‌آورند و تلاش می‌کنند آن را به هم بزنند. آیا آن‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند؟

موش و گربه عشاق‌نامه عبید زاکانی

معرفی کتاب
عبید زاکانی، شاعر و نویسندۀ طنزپرداز قرن هشتم، منظومۀ معروفی دارد با نام «موش و گربه» که قصیده‌ای است انتقادی. دفتر نخست کتاب حاضر به این منظومه اختصاص دارد. در دفتر دوم نیز «عشاق‌نامه» آمده‌است. وزن عروضی هر کدام از شعرهای عشاق‌نامه به دقت ذکر شده است.

ضامن‌های معتبر

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. موضوع داستان‌ها، مسائل اقتصادی است و با زبان طنز روایت می‌شود. مسائلی مانند بانکداری در ایران، دلال‌بازی در مسکن، رباخواری و نزول، تنبلی و تن‌پروری اقتصادی، اطاله دادرسی. در داستان «ضامن‌های معتبر»، آقای «ناصری» به دَه میلیون وام بانکی احتیاج دارد؛ اما نمی‌تواند ضامن پیدا کند. وقتی برای دوست قدیمی‌اش، «کاوه»، ماجرا را تعریف می‌کند، کاوه راه‌حلی به او پیشنهاد می‌کند که دیگر نیازی به وام ندارد.

ماجراهای آقای خرمالو(2)

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی چهار داستان است، به نام‌های «دکتر»، «عروسی»، «پایت را بیاور بالا» و «هواپیما». در داستان اول، آقای دکتر به خانه آقای «خرمالو» آمده است و می‎خواهد در گوشه‌ای ساکت، مطالعه کند؛ اما آقای خرمالو نمی‌گذارد دکتر به کارش برسد و مرتب مزاحم او می‌شود. او به دلایل مختلف از دکتر می‌خواهد که برایش دارو بنویسد. دکتر نه زیر درخت زردآلو، نه در اتاق، نه در زیرزمین و نه حتی در پشت‌بام آرامش ندارد. هنگامی که دکتر بالای دکل برق رفته است تا شاید بتواند کتابش را بخواند، آقای خرمالو و به دنبالش از دکل بالا می‌رود و... .

ماجراهای آقای خرمالو

معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده چهار داستان است، به نام‌های «خُر و پُف»، «آمپول»، «فروشگاه» و «خرابی». داستان اول درباره آقای «گلابی» و خُر و پُف‌های شبانه اوست. آقای «خرمالو» نمی‌تواند با این سر و صدا بخوابد و سعی می‌کند به هر ترتیبی که شده است، این صداها را از بین ببرد. او زیر سر آقای گلابی را تنظیم می‌کند، او را در وان حمام می‎گذارد، او را بیرون از خانه می‌برد و حتی پشت اسب سوار می‎کند؛ ولی هیچ‌کدام از این راه‌ها نتیجه‌ای ندارد تا اینکه سرانجام... .

موش و گربه و باقی دوستانا

معرفی کتاب
این کتاب بازنویسی داستان «موش و گربه»، اثر «عبید زاکانی» است. داستان تلفیقی از نظم و نثر است که مسائل اجتماعی را نقد می‌کند. «من (راوی) و «عبید»، نشسته بودیم که باقی دوستانا آمدند و سراسیمه گفتند چرا نشسته‌اید که موش و گربه با هم دعوا می‌کنند! این همه آدم صدها فرسخ راه آمده بودند تا این خبر را بدهند! اما مگر دعوای موش و گربه چیز تازه‌ای است؟ در همین افکار بودم که عبید در کمال تعجب من، شروع به پرسیدن جزئیات دعوا از دوستانا می‌کند و به من تذکر می‌دهد که وجدانی بیدار داشته باشم و اخلاقی حقیقت‌جو!»

فرودگاه بی‌شعورها

معرفی کتاب
بابا «یاتاقان» همیشه با شستن پرده‌ها مخالف است؛ چون وقتی از حمام بیرون می‎آید، نمی‎داند پاهایش را با چی خشک کند! مامان «مارمالاد» همه پرده‌های خانه را توی ماشین لباس‌شویی می‎ریزد و آن را روشن می‏‌کند؛ چون فردا مهمان داریم. ماشین لباس‌شویی مثل یک قهرمان وزنه‌برداری که تازگی معتاد شده است، می‎لرزد، تکان شدیدی می‎خورد، دو وجب به جلو می‎پرد و با زوزه‌ای بلند خاموش می‌شود! انگار کسی به تنظیمات ماشین لباس‌شویی دست زده است. حالا باید دفتر راهنما را پیدا کنیم؛ اما دفتر پانزده سال است که گم شده است!

ویروس پخش‌کن خطرناک

معرفی کتاب
«پنلوپه جونز» دختری است که مثل آهن‌ربا، دردسر جذب می‌کند و به قول خودش، بعضی‌وقت‌ها ایده‌های درخشانِ منحصربه‌فردش، فاجعه به بار می‌آورد! او اصلاً نمی‌خواهد پدرش مجبور شود وقتی یک گلدان پلاستیکی روی سرش است، به جلسه برود، بلکه فقط می‌خواهد یک کلاه مُخ‌بازکن اختراع کند! او نمی‌داند که با لباس مبدل و به شکل گربه آبی نمی‌تواند به کلاس ژیمناستیک برود؛ چون یک ویروس‌پخش‌کن خطرناک می‌شود!

رکوردشکن بی‌رقیب

معرفی کتاب
ایده‌های درخشان «پنلوپه جونز» فقط بعضی‌وقت‌ها تبدیل به فاجعه می‌شوند، به همین علت پدرش به او «پنی قشقرق» می‌گوید. مثلاً شکار کردن خون‌آشام‌ها ایده منحصربه‌فردی بود. تازه «کاسمو» می‎گفت آقای «بنتلی» واقعاً آدم نیست و وانمود می‎کند که مثل ماست. قضیه مامان‌بزرگِ «اُوِرال» هم تقصیر خودش بود؛ چون نمی‌توانست نیمه پر لیوان را ببیند. پنی فقط می‎خواهداو را خوش‌حال کند؛ ولی نمی‎داند چرا از گریم باحالش خوشش نمی‎آید!