Skip to main content

لطفا سیرک به کتابخانه نبرید!

معرفی کتاب
قهرمان داستان به کتابخانه می‎رود. روی پوستری که در کتابخانه چسبانده شده است، نوشته: "می‌توانی هر کاری که دلت خواست توی کتابخانه بکنی." برای همین او تصمیم می‌گیرد یک سیرک در کتابخانه راه بیندازد...کتابدار به او می‌گوید زیاد سروصدا نکند!و او به کتابدار می‌گوید نگران نباشد او همه قوانین کتابخانه را می‌داند؛ ولی...

ناتیلوس را نجات بدهیم

معرفی کتاب
«آگوس پیانولا» بازیگوش و کنجکاو است و در اتاقی پُر از هیولا زندگی می‎کند که از کتاب هیولاها آمده‎اند. از طرفی دکتر «بروتِ» بدجنس و دستیارش، «نَپ»، قصد دارند رستوران «ناتیلوس» را نابود کنند. آگوس به خواست آقای «پتی‌پنِ» هیولا و با کمک «مالوله»، هیولای آشپزی، دکتر بروت را تعقیب می‎کند و متوجه می‌شود که دکتر بروت خیلی دوست دارد روزی که «ژان‌پل سوربت» از رستوران ناتیلوس بازدید می‌‏کند، صاحبان رستوران در پذیرایی از او شکست بخورند! آگوس لباس مبدل می‎پوشد و به جنگ دکتر بروت می‎رود و... .

ابو‌علی سینا

معرفی کتاب
این کتاب درباره «ابوعلی‌سینا» است و در قالب طنز نوشته شده است. نویسنده می‌کوشد راز ستایش مردم از دانشمندانی مانند ابوعلی سینا را که قرن‌ها دوام داشته، برملا کند. ‌‌او در شرح زندگی ابوعلی آثار او از جمله کتاب «قانون» و «شفا» را نیز معرفی کند. کتاب پر از تصویر است و نویسنده کوشیده است با دخالت‌های گاه و بی‌گاه خود در حین روایت زندگی شخصیت اصلی، فضایی تعاملی بیافریند و از خسته شدن خواننده جلوگیری کند.

فردوسی

معرفی کتاب
این کتاب کوشیده است با بهره‌گیری از زبان طنز، شاعر بزرگ زبان فارسی «فردوسی» به خوانندگان نوجوان و جوان معرفی کند.کتاب پر از تصویر است و نویسنده کوشیده است با دخالت‌های گاه و بی‌گاه خود در حین روایت زندگی شخصیت مورد نظر، فضایی تعاملی بیافریند و از خسته شدن خواننده جلوگیری کند. او در شرح زندگی فردوسی، به سراغ ‌شخصیت‌های شاهنامه نیز می‌رود که حکایت آن‌ها تمام زندگی شاعر و حکیم نامی را به خود اختصاص داد.

کتاب‌دار عجیب و غریب

معرفی کتاب
خانم شارلوت پیرزنی قدبلند و عجیب است که به تازگی کتاب‌دار جدید «سنت آناتون» شده است. او انبار قدیمی مدرسه را به کتابخانه تبدیل کرده است تا بچه‌ها سرگرم شوند. اما یک روز خانم شارلوت یک کتاب افسانه‌ای و خنده‌دار را مطالعه می‌کند که در آن غرق می‌شود! این موضوع موجب می‌شود که بچه‌ها تصمیم بگیرند او را نجات بدهند.

بردن سیرک به کتابخانه؟ هرگز!

معرفی کتاب
در کتابخانه هرکاری دلت بخواهد، می‌توانی بکنی، یعنی می‎توانی بنشینی، کتاب بخوانی و خیالبافی کنی؛ اما نمی‎توانی سیرک راه بیندازی! اگر با همه این حرف‌ها سیرک برپا کنی، کتابدار می‎گوید، فقط زیاد سروصدا نکنید و تو قول می‎دهی که سیرکت بی‎خطر است و هیچ سروصدایی ندارد. بعد درست مثل آکروبات‌بازها برنامه را شروع می‌کنی و... . به تماشاگران می‎گویی دست نزنند؛ چون باید ساکت باشند؛ سپس از یکی از تماشاگرها می‎خواهی کیک را محکم به صورتت بکوبد و... . حالا آرزو می‎کنی به جای سیرک فقط کتاب می‎خواندی!

بردن پیانو به ساحل؟ هرگز!

معرفی کتاب
مادر «مگنولیا» می‎گوید وسایلش را بردارد تا به ساحل بروند و منظورش بیلچه مخصوص شن‌بازی و قایق یا بشقاب پرنده است، نه پیانو! اما مگنولیا پیانو را با خودش می‌برد و قول می‎دهد آن را سالم نگه دارد؛ ولی رساندن پیانو به ساحل اصلاً کار راحتی نیست و مرغان دریایی و... . مگنولیا همراه پیانو آب‌بازی می‌کند و بعد پیانو آن‌قدر دور می‌شود که دیگر دست او به آن نمی‌رسد. حالا مگنولیا آرزو می‎کند ای کاش هیچ‎وقت پیانو را با خودش به ساحل نمی‎آورد.

بردن تمساح به مدرسه؟ هرگز!

معرفی کتاب
معلم از بچه‎های کلاس می‎خواهد چیزی از طبیعت را به کلاس علوم ببرند و منظورش یک تکه چوب، چند تا سنگ درخشان و... است؛ اما «مگنولیا» تمساحش را به کلاس می‎برد! او برای معلم توضیح می‎دهد که هیچ اتفاقی رخ نمی‎دهد و تمساح او ساکت و دست به سینه می‎نشیند. ناگهان وسط صحبت معلم، صدای خنده مگنولیا بلند می‎شود؛ چون تمساح یک نقاشی خنده‌دار به او نشان داده است. سر کلاس هنر، موشکی لای موهای معلم گیر می‎کند و... . مگنولیا حسابی به دردسر افتاده است!

پاپی جوراب بلند تو همه کار موفقه

معرفی کتاب
«پاپی» دختری است که با هم‌سن و سال‌هایش خیلی فرق می‎کند. او با صورت کک‌مکی و موهای قرمز بافته‌شده، قوی‎ترین دختر دنیاست! مادر او به آسمان‌ها رفته است و پدرش دریانوردی است همیشه در سفر. پاپی با اسب و میمون کوچکش در ویلا زندگی می‎کند. او آداب و رسوم اجتماعی را بلد نیست، برای همین، همه به او به چشم دختری عجیب و غریب نگاه می‎کنند؛ ولی خودش فکر می‎کند از بچه‌ای که پدر و مادر ندارد، بیش از این نباید توقع داشته باشند. او دختری مهربان و مستقل و شجاع است که تمام مشکلات زندگی را به روش خودش حل می‎کند!

پلیس قهرمان1

معرفی کتاب
افسر «نایت» و سگش، باز هم رئیس را عصبانی کرده‎اند. آن‌ها می‎خواهند برای به دست آوردن دل رئیس، کاری بکنند. مرد تبهکار و گربه‎اش نگران هستند که مبادا افسر نایت و سگش آن‌ها را به دام بیندازند. گربه فکر بکری دارد... . هنگامی‌که افسر نایت و سگش می‎خواهند بمب را خنثی کنند، بمب منفجر می‌شود و آن دو به شدت زخمی می‎شوند. پزشکان تصمیم می‎گیرند سرِ سگ را به بدن افسر نایت پیوند بزنند و به این ترتیب، پلیس قهرمان به وجود می‎آید!