چی بود؟ چی بود؟ کدو بود
معرفی کتاب
غازکوچولو و اردککوچولو یک کدو پیدا میکنند؛ اما کدو متعلق به اردک دیگری است. آن دو شروع میکنند به گشتن تا برای خودشان کدو پیدا کنند. آنها روی شاخه درخت، لابهلای برگها و حتی رودخانه را میگردند؛ اما هیچجا کدویی نمیبینند تا اینکه متوجه میشوند باید به مزرعه بروند. غاز و اردک در مزرعه کدوی بزرگی میچینند و با خود میبرند!
ما میتونیم، ما میتونیم
معرفی کتاب
کتاب حاضر روایتی ساده برای کودکان است که در قالب شعر بازگو میشود. غازکوچولو و اردک کوچولو دوستان خوبی هستند که با هم کارهای مختلفی انجام میدهند. آنها میتوانند راه بروند، در رودخانه شنا کنند و به آواز قورباغه گوش دهند، آنها میتوانند با گل و خاک بازی کنند و... . غاز و اردک از انجام همه این کارها لذت میبرند و خوشحال هستند.
گربه ایرانی در چکمه ایتالیایی
معرفی کتاب
موشخرمای مکزیکی برای صاف کردن برج کج پیزا به ایتالیا سفر میکند و به گربه سفید ایرانی برخورد میکند. گربه با او همراه میشود تا کمکش کند. آنها به شهر پیزا میروند و کنار برج با پرنده آبی ایتالیایی آشنا میشوند. موش خرما مشغول کندن زمین میشود و... . نویسنده در این داستان، علاوهبر طرح مفاهیمی انسانی مانند دوستی، پذیرش تفاوتها و احترام به آنها کوشیده تا کودکان را با فرهنگهای مختلف و نمادهای آن آشنا کند.
بزرگ قد یک دکمه
معرفی کتاب
دکمه پلاستیکی سیاه از لباس پسرکی کَنده میشود و روی زمین میافتد. هیچکس متوجه او نمیشود و دکمه غصه میخورد. دکمه هرروز ماجرایی را پشت سر میگذارد. او آرزو میکند کاش دکمه لباس پادشاه بود تا در قصر به راحتی زندگی کند؛ اما او فقط یک دکمه است! روزی خیاطی او را پیدا میکند و... . هردکمهای به کاری میآید؛ ولی او فقط یک دکمه پلاستیکی است تا اینکه روزی خیاط او را به پسرکی میدهد و پسرک دکمه را در جیبش میگذارد. دکمه فکر میکند برای همیشه زندانی شده است؛ اما حقیقت چیز دیگری است.
به من بگو خالخالی
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از نُه شعر کوتاه برای کودکان است. شعرها درباره قاب عکس روی دیوار، قدرت باد، درختهایی که در کنار هم جنگل را به وجود میآورند، باغ توت و... است. شعر «به من بگو خالخالی»، درباره کفشدوزکی است که بدون اینکه کفشی به پا داشته باشد، در کوه و صحرا راه میرود و پاهایش زخمی نمیشود. او دلش میخواهد که خالخالی صدایش کنند!
لباس پرپری
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از چهارده شعر برای کودکان است. شعرها درباره آمدن بهار و پُر گُل شدن باغ است، درباره درختی که با از راه رسیدن بهار تاجی از شکوفه بر سر میگذارد، درباره باریدن تگرگ و پُر شدن باغچه از نقلهای ریز، درباره درخت سبزی که دستش درد گرفته است؛ چون کودکی روی آن نشسته است، درباره... . شعر آخر از کلاغی میگوید که روی هم چندتا لباس پردار پوشیده است و به همین علت در برف و سرما هم احتیاجی به بخاری ندارد!
فرمانروای عالم هپروت
معرفی کتاب
قهرمان داستان، پسرکی است که در خواب از تختش پایین میافتد و به دنیایی رویایی پرتاب میشود، دنیایی پر از غول و اژدها و ماجراهای عجیب و غریب! در این دنیا هیچچیز آنطور که به نظر میرسد، نیست. درختها پرندهاند و چترها درختاند و آسمان پر از ماهیهایی است که خُرخُر میکنند. پسرک فرمانروایی است که شالگردنش را گم کرده است و... .