دستهای سبز لاله
معرفی کتاب
«مجید» برادر «مریم»، همراه دوستش، «قاسم»، به جبهه میرود و پیاز گل لالهای را که در گلدان کاشته است، به مریم میسپارد و سفارش میکند که گلدان باید در جای تاریک باشد تا برای عید نوروز گل بدهد. مجید و قاسم میروند و مریم با تمام دلتنگیاش از گل لاله مراقبت میکند. بعد از مدتها قاسم بازمیگردد؛ اما خبری از مجید نیست! این داستان، حکایت پایمردیهای جوانانی است که توانستند وطن را حفظ کرده و سرزمینمان را به دشت لاله تبدیل کنند.
دریا به رنگ مهتاب
معرفی کتاب
این کتاب شامل دوازده سرود است، همراه با تصاویر مرتبط با موضوع اشعار. عنوان بعضی از این اشعار به این ترتیب است: «شکوفههای یاس»، «پشت این پنجره»، «حرم»، «خاطرات سبزرنگ»، «بوی ماهی» و «فصل آشتی». مضامین اغلب اشعار، مذهبی است، مانند زیارت و عبادت کردن. همچنین توصیفی از آفرینش و طبیعت به زبان ساده ارائه شده است.
راز قلعه سرخ
معرفی کتاب
آدمآهنی، فرمانده لشکری از جنگجویان جنایتکار بود. آنها همهچیز را غارت و همهجا را ویران میکردند. آدمآهنی و افرادش در هیچ جنگی شکست نخورده بودند. روزی آدمآهنی به پیرمردی رسید که در کلبه کوچکی زندگی میکرد. پیرمرد از آدمآهنی خواست که به او کاری نداشته باشد و خانهاش را آتش نزند. پیرمرد گفت در قلعهای که هفت روز از اینجا راه است، ثروت بسیاری وجود دارد که بزرگترین لشکر دنیا از آن مراقبت میکند! آدمآهنی که فکر میکرد خودش بزرگترین و قویترین لشکر را دارد، گفت میتواند در چشمبرهم زدنی قلعه را نابود کند. او به پیرمرد گفت هفت روز دیگر از بالای درختها دودی میبینی و آسمان شب پر از شعلههای سرخ آتش میشود و قول داد که اگر شکست بخورد، تبرزینش را به پیرمرد میدهد. آدمآهنی به قلعه رسید و... .
کبوترها را صدا کن: قصهها و افسانههای مردم دنیا (مکزیک)
معرفی کتاب
این داستان درباره پسری از مکزیک است که در آمریکا زندگی میکند. «خوان» در شهر کوچکی از ایالت کالیفرنیا به دنیا آمده است. پدر و مادرش کشاورز هستند. آنها از شهری به شهر دیگری میروند، در چادر زندگی میکنند و مادر با هیزم غذا میپزد تا اینکه روزی پدر، بالای ماشینی اسقاطی، اتاقکی میسازد. پدر خوان برای آدمهای بازنشسته کار میکند. آنها به جای دستمزد، خرگوش زنده، بیسکویت ذرت یا چند کیسه آواکادو و بوقلمون یا... به او میدهند. پدر و مادر خوان در زمستان تاکهای انگور را هرس میکنند و در بهار به سمت سالینا میروند تا خربزه و کاهو و بروکلی بچینند. خوان میداند روزی میرسد که او راه خودش را پیدا میکند.
پدر، پرچین و پسرها
معرفی کتاب
این داستان درباره کشاورزی است که با سه پسرش در مزرعهشان زندگی و کار میکنند. کشاورز عاشق حیوانات است و در مزرعه کلی مرغ و خروس و گاو و گوسفند دارد. آنها از صبح تا شب به سختی کار میکنند؛ و از این کار لذت میبرند. یک سال باران نمیبارد و کشاورز نمیتواند محصولی برداشت کند. او مجبور میشود حیوانات خود را یکییکی بفروشد. سرانجام مزرعه هم به فروش میرسد و کشاورز و پسرهایش به کلبه کوچکی نقل مکان میکنند که دورتادورش را پرچینی گرفته است. بعد از مدتها باران میبارد و پرچین سرسبز میشود. روزی کشاورز مشغول هرس پرچین است که فکری به ذهنش میرسد و... .
دختری که میخواست کتابها را نجات دهد
معرفی کتاب
«آنا» عاشق کتاب بود. او تمام روز را کتاب میخواند؛ صبحها قبل از بیرون آمدن از رختخواب، شبها قبل از رفتن به رختخواب و... . آنا معمولاً بعد از مدرسه به کتابخانه میرفت. او و خانم «مانسنِ» کتابدار، دوستان خوبی بودند. روزی آنا متوجه شد که کتابهایی که کسی به امانت نمیگیرد، از بین میروند. او غمگین شد و تصمیم گرفت کتابها را نجات دهد! اما چطور باید این کار را انجام دهد؟
ماشین افادهای
معرفی کتاب
این کتاب تصویری درباره حفاظت از محیط زیست و آلودگی هواست و خودرویی معمولی داستان را روایت میکند. روزی به نمایشگاه خودرو، ماشین جدیدی وارد میشود که به نظر میآید خیلی افادهای باشد! ماشین معمولی به او حسادت میکند و سرانجام تصمیم میگیرد از دست آن خلاص شود. هوا آلوده است و ماشینها نمیتوانند بیرون بروند؛ ولی ماشین افادهای خیلی راحت بیرون میرود! ماشین معمولی او را تعقیب میکند و میبیند که او جایی عجیب ایستاد و... . این چه ماشینی است و چه خیالی دارد؟
نازکردن بچهغول
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره مهارتهای زندگی و همدلی در کودکان است. وقتی «مینو»، دوستِ دخترک، میخواهد با مرغ مینای او حرف بزند و دخترک اجازه نمیدهد، غوغول سروکلهاش پیدا میشود و او را قورت میدهد! صبح روز بعد، دخترک با عطسه غوغول به بیرون پرت میشود. غوغول بچهغولی را در دست دخترک میگذارد و غیب میشود. با هر کار اشتباهی که دخترک انجام میدهد، بچهغول بزرگتر میشود، مثلاً به دوستش اجازه نمیدهد به بچهغول دست بزند و آن را ناز کند! یا وقتی به بچهغول اجازه نمیدهد با عروسکش بازی کند! دخترک بچهغول را که حالا خیلی بزرگ شده است، با خود به مدرسه میبرد و... .
شکارگاه عجیب
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره حفاظت از محیط زیست و حیوانات است. پادشاه دستور میدهد قالیبافان فرشی ببافند از زر و ابریشم که صحنه شکار او را نشان دهد. دخترها رنگها را میجوشانند، پشمها را در دیگ میریزند، نخها را در آفتاب خشک میکنند و دست به کار میشوند. بعد از مدتها فرش بافته میشود. پادشاه فرمان میدهد قالی را تا قصر سکهباران کنند و مردم میتوانند هر قدر بخواهند از سکهها بردارند! قالی را به حضور پادشاه میبرند؛ ولی در این شکارگاه، تیر پادشاه به خطا رفته است و حیوانات در حال فرار هستند!
اسبابکشی پرماجرا
معرفی کتاب
«پتسون» نام مزرعهداری است که گربهای به نام «فیندوس» دارد. فیندوس هر روز ساعت چهار صبح، روی تخت کوچکش که کنار تخت پتسون است، بپربپر میکند و هر روز پتسون را از خواب بیدار میکند. پتسون که دیگر از این کارهای فیندوس خسته شده است، به او میگوید باید به جای دیگری برود. سرانجام فیندوس به اتاقکی کنار باغچه میرود تا هر قدر میخواهد بپربپر کند؛ اما تنهایی برای هر دوی آنها خستهکننده است. آیا آنها میتوانند طور دیگری با هم کنار بیایند؟