در این مجموعۀ کوتاه، کودک میتواند فصلها و ترتیب آمدنشان را بیاموزد. بزغالۀ کوچک داستان برای فهمیدن ترتیب فصلها از همه سؤال میکند. او با آمدن زمستان و پنهان شدن علفها زیر برف ناامید نمیشود و منتظر بهار میماند.
خرگوشک قصه از خواب بیدار میشود اما مادرش را کنارش نمیبیند و همهجا به دنبال او میگردد. خرگوشک، مادرش را فقط از گوشهای او میتواند بشناسد. به نظر شما گوشهای فیل بیشتر شبیه گوشهای مادر خرگوشک است یا شاخهای پیچ در پیچ گوزن؟
خرسی خان گرسنۀ داستان، به همهجا سرک میکشد تا عسل پیدا کند و بخورد اما سرک کشیدن به خانههای دوستانش و خوردن غذاهای آنان کار درستی نیست. کسی میتواند این خرس شکمو را ادب کند؟
داستان هشتپایی را میخوانید که پا ندارد و به جای آن یک چارپایه میگذارد، اما بقیه دوست دارند با آن چارپایه چیزهای دیگری درست کنند.هشتپای قصه چه باید بکند؟
در این قصه گوزنی داریم که به جای شاخ، شاخههای بزرگی روی سرش میگذارد، اما این شاخهها مهمانهای ناخواندۀ زیادی با خودشان میآورند و گوزن را خسته میکنند.
تا اینکه...
این داستان دربارۀ کلاغی است که بال ندارد و به جای آن دو باله برای خودش میگذارد. اما با این بالهها انگار شبیه ماهی شده است. شما میتوانید بگویید او بالاخره کلاغ است یا ماهی؟
در این کتاب، قصۀ روباهی را میخوانید که مو ندارد و به جای آن پنبه روی بدنش میگذارد. همه میخواهند پشمهایش را بچینند یا او را بخورند. شما هم فکر میکنید روباه قصه واقعا یک برّه شده است؟