Skip to main content

بیا، بیا بازی کنیم

معرفی کتاب
شعر این کتاب جملاتی کوتاه، ساده و آهنگین دارد. تصاویر هر صفحه، با توجه به کاری که شخصیت‌ها انجام می‌دهند، طراحی شده است. کودکان در این کتاب با جهت‌های چپ و راست، عقب و جلو، و بالا و پایین آشنا می‌شوند. شعر خواندن در زمان بازی از سرگرمی‌های دیگری است که ممکن است بچه‌ها بخواهند آن را به همراه شخصیت‌های داستان انجام دهند.

بازی با انگشت‌ها

معرفی کتاب
در این کتاب، نویسنده به بازی‌هایی می‌پردازد که به گفتۀ خود در هر مکان و موقعیتی قابل اجرا هستند. ترانه‌های کتاب که در خلال بازی‌ها خوانده می‌شوند قصه‌های منظوم و کوتاهی هستند که بزرگ‌ترها به کمک انگشتان دست به بچه‌ها می‌گویند. برخی از فواید این نوع بازی، به گفتۀ نویسنده عبارتنداز: تقویت مهارت شنیدن، شناختن ریتم، تشخیص آهنگ اجرای هر کلمه، پرورش خلاقیت، یادگیری مفاهیم گوناگون به کمک انگشت‌ها که نقش‌های مختلف را اجرا می‌کنند و مهم‌تر از همه ایجاد ارتباط عاطفی در بچه‌ها و بزرگ‌ترها. راهنمای اجرای هر بازی با حروف ریز نوشته شده است و نوشته‌های درشت برای بچه‌ها است.

کی بود ؟ چی بود؟

معرفی کتاب
شاعر عوامل طبیعی مانند باران، باد، چشمه، تگرگ و... را معرفی کرده و توضیحاتی در باره هر یک می‌دهد. گربه کوچولو فکر می‌کند که پرنده‌ای پیدا کرده و به آرامی حرکت می‌کند تا آن را شکار کند؛ ولی برگ زردی می‌یابد که از درخت جدا شده است.

آدامس که پا نداره‌!

معرفی کتاب
این کتاب حاوی اشعار کودکانه‌ای است که در هر یک از آن‌ها، کودکان با برخی از مسائل و آداب اجتماعی و فرهنگی آشنا می‌شوند. اذیت نکردن دیگران و استفاده بهینه از وسایل، از موضوعاتی است که در اشعار کتاب به آن‌ها پرداخته شده است.

چی بکارم؟چی بردارم؟

معرفی کتاب
تا به حال دانۀ میوه و سبزی توی زمین کاشته‌ای؟ می‌بینی چقدر زیبا از زیر خاک آرام‌آرام جوانه می‌زنند و بیرون می‌آیند؟ به نظرت بدی و خوبی هم دانه دارند؟ اگر آن‌ها را بکاری چگونه بزرگ می‌شوند؟

نه مزرعه نه گاری، پس کامیون‌سواری

معرفی کتاب
یک کامیون به اسم "آبی" بار میوه حمل می‌کند. او علاوه بر این کار، به حیوانات مزرعه سلام می‌کند و دوستشان دارد. حیوانات مزرعه نیز آبی را دوست دارند و هر زمان که او کمکی بخواهد، صدایش را می‌شنوند و به یاری‌اش می‌آیند. آیا حیوانات مزرعه ماشین‌های دیگر را هم، اندازۀ آبی دوست دارند؟

خرسی میگه مرسی

معرفی کتاب
"خرسی" حوصله‌اش سر رفته است و دوست دارد یک اتفاق تازه و هیجان‌انگیز بیفتد. اما تمام کمدهایش خالی از غذا هستند و جز شام درست کردن برای دوستانش فکر دیگری در سر ندارد.خرسی انگار یادش رفته است که چیزی هیجان‌انگیزتر از غذا دارد...

دندون خرسی لق‌شده

معرفی کتاب
"خرسی" در زمان ناهار خوردن متوجه شد که نمی‌تواند غذا را درست بجود و از آن لذت ببرد. انگار دندانش لق شده بود. دوستانش به نوبت تلاش کردند تا دندان لق‌شده را بکنند اما موفق نشدند. خرسی، که زورش از همه بیشتر بود، خودش دست به کار شد و توانست با یک حرکت، آن را بکشد. حالا او با این دندان افتاده چه باید کند؟ شما چیزی دربارۀ فرشته‌ای که دندان‌های شیری را با خود می‌برد شنیده‌اید؟

خرسی و یه دوست جدید

معرفی کتاب
"خرسی" و "موشه" و "راسو" و "زاغه" و "چکاوک" و "موش کوچولو" و "آقا خرگوشه" همه کنار هم هستند و در جنگل قدم می‌زنند؛ پس این صدای کیست که از زیر بوته‌ها به گوش می‌رسد؟ یک دوست جدید؟ چرا خودش را به ما نشان نمی‌دهد؟

خرسی مریضه تب‌داره

معرفی کتاب
"خرسی" تب کرده است و پشت سر هم سرفه می‌کند. دوستانش کل شب را بیدار می‌مانند و از او پرستاری می‌کنند. فردا که خورشید بتابد آیا حال همه خوب خواهد بود؟