مورچه ها و باران
معرفی کتاب
این داستان بیکلام است و به کمک تصاویر روایت میشود. هدف این داستانها، خلاقیت کودک، فهم داستان و مهارت انتقال مفاهیم است. کودکان پس از دریافت ماجرا، تلاش میکنند آنچه را که فهمیدهاند، تعریف کنند. این کوشش برای بازنمایی یافتههای ذهنی به صورت کلمات، باعث رشد ساختار مفهومی بیانی ذهن کودک میشود. این داستان درباره مورچههایی است که در باران، برای نجات یکی از اعضای گروه و بچهاش، با هم متحد میشوند و بر مشکل غلبه میکنند. پیام داستان اتحاد و همبستگی است.
میمونی و جوجه کوچک
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه قصههای بیکلام است. این داستانها برای کودکان چهار تا هفت سال تألیف شدهاند و دو هدف را دنبال میکنند. خلاقیت کودکان و مهارت انتقال مفهوم. گنجشک به میمون کمک میکند و خارهای کاکتوس را از بدنش بیرون میکشد. هنگامی که یکی از جوجههای گنجشک از بالای درخت میافتد، میمون او را به موقع میگیرد و از مرگ نجات میدهد. پیام داستان کمک به دیگران است.
طاووس و پرهای زیبا
معرفی کتاب
کتاب حاضر بیکلام است و داستان با تصاویر روایت میشود. داستان برای کودکان چهار تا هفت سال نوشته شده است و دو هدف را پیگیری میکند. اول خلاقیت و کشف داستان، دوم مهارت انتقال مفهوم و واژهیابی. این داستان درباره طاووسی است که پرهای زیبای خود را به دوستانش میدهد تا به آنها کمک کند. پیام داستان ایثار و بخشش است. تعامل والدین کمک میکند تا کودکان بهتر داستان را کشف کنند و مفاهیم بیشتری از آن دریابند.
ماجراهای آقای خرمالو(2)
معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی چهار داستان است، به نامهای «دکتر»، «عروسی»، «پایت را بیاور بالا» و «هواپیما». در داستان اول، آقای دکتر به خانه آقای «خرمالو» آمده است و میخواهد در گوشهای ساکت، مطالعه کند؛ اما آقای خرمالو نمیگذارد دکتر به کارش برسد و مرتب مزاحم او میشود. او به دلایل مختلف از دکتر میخواهد که برایش دارو بنویسد. دکتر نه زیر درخت زردآلو، نه در اتاق، نه در زیرزمین و نه حتی در پشتبام آرامش ندارد. هنگامی که دکتر بالای دکل برق رفته است تا شاید بتواند کتابش را بخواند، آقای خرمالو و به دنبالش از دکل بالا میرود و... .
ماجراهای آقای خرمالو
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده چهار داستان است، به نامهای «خُر و پُف»، «آمپول»، «فروشگاه» و «خرابی». داستان اول درباره آقای «گلابی» و خُر و پُفهای شبانه اوست. آقای «خرمالو» نمیتواند با این سر و صدا بخوابد و سعی میکند به هر ترتیبی که شده است، این صداها را از بین ببرد. او زیر سر آقای گلابی را تنظیم میکند، او را در وان حمام میگذارد، او را بیرون از خانه میبرد و حتی پشت اسب سوار میکند؛ ولی هیچکدام از این راهها نتیجهای ندارد تا اینکه سرانجام... .
سفید بود، سفید تنها بود
معرفی کتاب
رنگ سفید زیباست؛ اما دلش گرفته است، او تنهای تنهاست. روزی فریاد میزند و شکایت میکند که چرا هیچکس نیست که او را از تنهایی نجات دهد. ناگهان صدایی میشنود. صدای قرمز و نارنجی! آنها دلشان میخواهد با سفید بازی کنند؛ اما سفید باید قسمتی از خودش را به آنها بدهد. سفید قبول میکند و ... حالا سفید خوشحال است. او میخواهد چند نفر دیگر هم به جمعشان اضافه شود؛ اما باز باید بخشی از خودش را بدهد. سفید میپذیرد و زرد و سبز هم میآیند... این کار آنقدر ادامه پیدا میکند تا دیگر چیزی از سفید باقی نمیماند و... .
شاخهها در باد ریشهها در خاک
معرفی کتاب
دو دانه زیر خاک جای میگیرند و بهار سر از خاک درمیآورند. دانهها ابتدا به دو نهال کوچک و آرامآرام به دو درخت تبدیل میشوند. آنها در کنار هم خوشحالاند و هر روز بزرگتر و شادابتر میشوند؛ اما روزی آدمها بین آن دو دیوار میکشند؛ چراکه میخواهند خانه بسازند. درختها که از هم جدا شدهاند، دیگر رشد نمیکنند و هر روزشان با اندوه میگذرد. سرنوشت آنها چه میشود؟ آیا از بین میروند؟ یا میتوانند به زندگی ادامه بدهند؟
اینتریزی، آنتریزی
معرفی کتاب
در دو طرف خط دراز و کج و کوله، افرادی زندگی میکنند، این طرف خط، همیشه لباس سفید میپوشند و غذاهایشان را فقط با فلفل خوشمزه میکنند، آن طرف خط همیشه قرمز میپوشند و به غذایشان فقط نمک میزنند. روزی دختری سفیدپوش از این طرف خط و پسری قرمزپوش از آن طرف خط، با مشکلات زیاد میتوانند با هم ازدواج کنند. بعد از این اتفاق، این طرفیها با آن طرفیها دوست میشوند و برای غذاهایشان هم از نمک استفاده میکنند هم از فلفل و بچههایشان به جز سفید و قرمز، زرد و آبی و سبز هم میپوشند.
مامان چه خوب است
معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعهای از اشعار است. «دندان شیری»، «ابر من»، «ماهیام مُرد»، «قناری مثل آدم» و «مامان چه خوب است»، نام برخی از این اشعار است. شعرها از زبان کودک روایت میشود و بیانگر احساسات اوست. کودک از پدرش میگوید که آدم گرفتاری است و تا دیروقت کار میکند، از مادرش که بسیار خوب است، از ماهی تنهای حوض حیاطشان که در آرزوی دریاست و از قناری غمگینی که در قفس زندانی است.
رستم کوی فردوسی
معرفی کتاب
این داستان درباره پسربچهای است که عاشق «فردوسی» و «رستم» است. او چند بیت از شاهنامه را درباره رستم میشنود و شیفته آن میشود. پسرک تصمیم میگیرد برای خودش سلاحهای رستم را درست کند. او از سیخ کباب، شمشیر، از دسته جارو و متکا، گُرز، از چوبپرده، نیزه و از سینی، سپر میسازد. حالا به فکر لباس رستم افتاده است؛ اما چگونه این کار را باید انجام دهد؟ و داستان چگونه پایان میگیرد؟