خرگوشها پرواز میکنند
معرفی کتاب
نویسنده در این کتاب میخواهد مهارتِ دقت، مهربانی و کمک را به کودکان بیاموزد. آن هم در دنیایی که خبری از انسانها نیست. قهرمان داستان، خرگوشی است که نمیجهد، بلکه در جنگل راه میرود، گاهی میدود و حواسش به اطراف هست. همین خرگوش شاید روزی بتواند پرواز کند و از بالا ببیند چهکسی به کمک نیاز دارد و زودتر از دیگران به کمکش برود؛ اما این چطور ممکن است؟
فیل آتشنشان
معرفی کتاب
داستان «فیل آتشنشان» دربارة فیل کوچکی است که آرزو میکند به جای خرطوم، بینی کوچکی داشته باشد. آرزوی فیل کوچولو برآورده میشود و روی صورتش بینی کوچکی بهوجود میآید، اما زمانی که درخت آتش میگیرد و سنجابها به کمک فیل نیاز دارند تا با خرطومش آنها را نجات بدهد، فیل کوچولو متوجه میشود آرزوی اشتباهی کرده است و از خواستهاش پشیمان میشود. همانموقع دوباره خرطومش روی صورتش بر میگردد.
این داستان در تلاش است تا کودکان را با زیباییهای ظاهریشان آشنا کند تا از منحصربهفرد چهرة خودشان راضی باشند و بدانند هرچهرهای ویژگیهایی دارد که چهرة دیگر از آن بیبهره است.
این داستان در تلاش است تا کودکان را با زیباییهای ظاهریشان آشنا کند تا از منحصربهفرد چهرة خودشان راضی باشند و بدانند هرچهرهای ویژگیهایی دارد که چهرة دیگر از آن بیبهره است.
چشم دردسرساز
معرفی کتاب
«گاو سهچشم دمطلایی» یکی از معدود گاوهایی بود که سه چشم روی صورتش داشت و همین مسئله باعث شده بود که نصف بدنش به هنگام ورود به طویله به درِ چوبی برخورد کند و سمت چپ بدنش پرلکتر از سمت راستش باشد. پسرعموی یونجهشناس این گاو معتقد بود که مادر این گوساله یعنی زنعمویش در موقع بارداری، مکعب مستطیلهای رنگی و بطریهای شفاف پلاستیکی اطراف باتلاق را خورده که یک چشم اضافه روی سر پسرعمویش درآمده است. روزی گاو سهچشم مشغول تفریح بود که پسری را با موهای قرمز میبیند که عینک گِرد مشکیرنگی به چشم داشت. وقتی گاو سهچشم با پسرک صحبت میکند تصمیم میگیرد که برای مداوا پیش دکتر «گاوپور» برود و... .
اردکی که آب دوست نداشت
معرفی کتاب
این داستان دربارة یک اردک و یک قورباغه است. اردک از آب میترسد و حتی نمیتواند با باران کنار بیاید، اما قورباغه در آب زندگی میکند. این ویژگیها دردسرهایی را به وجود میآورد و آنها را در آب و خشکی با مشکل مواجه میکند؛ اما همین تضاد در محل زندگی باعث میشود تا بتوانند به همدیگر در حلکردن مشکلات کمک کنند و با وجود تفاوتهایشان، دوستی عمیقی را شکل بدهند.
سؤال کرم کوچولو
معرفی کتاب
وقتی کرمکوچولو به دنیا آمد، اولین سؤالش این بود که کجاست، چرا آمده است و زندگی چیست. مادرش او را فرستاد تا بیرون از لانه چرخی بزند و برگردد و بعد جواب سؤالش را بگیرد. کرمِ کوچولو در گشت و گذارش حیوانات زیادی را دید . از همۀ آنها پرسید که زندگی چیست. حیوانات پاسخهای متفاوتی دادند؛ از نظر سنجاب، زندگی خوردن بود و از نظر لاکپشت، خوابیدن. زندگی از نظر بچهمیمون بازی کردن بود و از نظر مورچه کار کردن؛ اما واقعاً زندگی چیست؟
گربهها و خروسها: یک قصه افریقایی
معرفی کتاب
در روزگاران قدیم در افریقا، خروسها بر گربهها حکومت میکردند. گربهها از صبح تا شب کار میکردند و شب هرچه جمع کرده بودند پیش خروسها میبردند. خروسها به گربهها گفته بودند که تاج سر ما از آتش است و هر کس از فرمان ما سرپیچی کند، با این آتش او را میسوزانیم! گربهها این حرف را باور کرده بودند و از صبح تا شب برای خروسها کار میکردند. یک شب در خانهی گربهها آتش اجاق خاموش میشودو....
از اینها نمیخورم!
معرفی کتاب
«لویی» یک فیل قهرمان است که در این کتاب با دنیای جدیدی از غذاهای سالم آشنا میشود، غذاهایی که هر وقت جلویش میگذاشتند، غُر میزده و میگفته که «من اینها را نمیخورم». اما حالا میداند که سبزیجات بهترین دوستهای یک قهرمان هستند، مثلا هویج برای تقویت بیناییاش لازم است و بروکلی کمکش میکند که قلبش سالم بماند و نخودفرنگی استخوانهایش را سالم نگه میدارند و... .
آقاشتره به سامیفیله چه گفت؟
معرفی کتاب
داستان این کتاب دربارة فیل کوچکی است که برخلاف سایر فیلها نمیتواند با خرطومش سطل آب را بلند کند. او در آخر با تمرین و تلاش و کمکهای آقا شتره توانست موفق شود.
در این کتاب تلاش شده است تا کودکان به جای ناامیدشدن، تلاشگر و با پشتکار باشند و تا رسیدن به نتیجة نهایی دست از تمرین و ممارست نکشند.
در پایان کتاب مقالة کوتاهی به قلم جین آنونزیاتا، روانشناس بالینی، دربارة مشکل بیاختیاری ادرار در کودکان آمده است.
در این کتاب تلاش شده است تا کودکان به جای ناامیدشدن، تلاشگر و با پشتکار باشند و تا رسیدن به نتیجة نهایی دست از تمرین و ممارست نکشند.
در پایان کتاب مقالة کوتاهی به قلم جین آنونزیاتا، روانشناس بالینی، دربارة مشکل بیاختیاری ادرار در کودکان آمده است.
فرانکلین دوباره دوست میشود
معرفی کتاب
داستان این کتاب به موضوع «دوستی» میپردازد. سمور آبی یکی از دوستان «فرانکلین» است که دارد برای دیدنشان بعد از مدتها به محله میآید. فرانکلین خیلی هیجان دارد که سمور آبی را دوباره ببیند و با او مثل قدیم بازی کند. اما هر دوی آنها تغییر کردهاند و بزرگتر شدهاند. آیا آنها با تمام این تفاوتها باز هم میتوانند با هم دوست و خوش باشند؟