رویای طالبی
معرفی کتاب
«طالبی» اسم پسرکی است که مجبور است، یک هفته در مغازه شیرینیفروشی، نزد داییاش که شاگرد مغازه است، بماند؛ چون مادرش بیمار و بستری است. طالبی سعی میکند با پسرکی به نام «موفرفری» که او هم شاگرد مغازه شیرینیفروشی است، دوست شود؛ اما موفرفری از او خوشش نمیآید. طالبی تمام تلاشش را میکند تا با اوضاع و احوال مغازه و آدمهایش کنار بیاید و تنها رویایش، دیدن دوباره مادرش است.
خانه نو مهمان نو و قصههای دیگر
معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان است؛ داستانهایی ساده و روان از اتفاقات طبیعی که برای کودکان قابل فهم است. در داستان اول، خروس و گربه سعی میکنند جعبه بزرگ را صاحب شوند؛ اما... . داستان دوم، درباره نهال کوچکی است که تازه سر از خاک درآورده است. داستان بعدی از سیبی سخن میگوید که خودش را شاه سیبها میداند و... .
صوفی و چراغ جادو
معرفی کتاب
«صوفی» پسربچه دوازده سالهای است که در روستایی ترکمننشین زندگی میکند. او کلاس پنجم دبستان را تمام کرده و منتظر است ببیند پدرش او را برای دوره راهنمایی، به مدرسه میفرستد یا نه. جشن گندم است و همه به مهمانی «طواق حاجی» میروند که مرد ثروتمندی است. طواق حاجی، اسب سوارکاری دارد و سوارکارانش در مسابقات شرکت میکنند. صوفی در اصطبل او مشغول کار میشود و... .
کلهتخممرغی و دوست زباندرازش
معرفی کتاب
این کتاب درباره دختری به نام «تارا» است. دختری که یک پایش، پنج سانت از آن یکی کوتاهتر است. مادرش میگوید پنج سانت که چیزی نیست؛ اما برای تارا خیلی هم مهم است. تو مدرسه، تقریباً همه تارا را مسخره میکنند. همه به غیر از مرواید. داستان، ماجرای مواجهه تارا با شرایط سخت متفاوت بودن است. از کمردرد و لنگزدن موقع راه رفتن تا نگاه بقیه و آزار و اذیت هم سن و سالهایش.
زائران کوهستان مهآلود
معرفی کتاب
این کتاب، داستان سفر مردمانی معتقد و خداجو را روایت میکند که در حین سفر معنویشان، رویدادهایی هیجانانگیز و پندآموز رخ میدهد که هرکدام درسی سخت و مهم از زندگی را به آنان میآموزد. این افراد که از گوشهگوشۀ کشور گرد هم آمدند تا نفس خویش را پالوده کنند، در این سفر، رفاقت، صمیمیت و ازخودگذشتگی و خشوع را میآموزند.
چه کسی ثروتمند است؟ : اقتباس از شاهنامه فردوسی
معرفی کتاب
در روزگاران دور، پادشاهان با لباس مبدّل بین مردم میرفتند تا از نزدیک زندگی آنها را ببینند. یکی از این پادشاهان، «بهرام» بود. روزی بهرام با لباس سادهای، وارد شهری شد و به خانه کوچکی رسید و از صاحبخانه خواست تا شب را در منزلش بماند. صاحبِ خانه، مرد تنهایی بود که در خیابان آب میفروخت و درآمد کمی داشت؛ اما بسیار مهماننواز و مهربان بود. بهرام سه شب مهمان مرد فقیر بود. مرد روز اول تمام درآمدش را خوراک خرید، روز دوم پیراهنش را فروخت. روز سوم... .
برزخ زمین
معرفی کتاب
سیاره فضاییها نابود شده است و آنها به دنبال جایی برای زندگی هستند که کره زمین را پیدا میکنند و در آن ساکن میشوند؛ اما گروه اکتشافیشان در فضا پخش میشوند تا سیارهای قابل سکونت برای خود پیدا کنند و از زمین بروند. آنها در زمین به عنوان مهمان مخفی هستند تا اینکه متوجه میشوند بشر چهقدر خطرناک است. فضاییها برای اینکه مشکلی برای زمینیها ایجاد نشود، خودشان را به شکل حشرات درمیآورند و... .
بخت و اقبال
معرفی کتاب
مرد بدبخت از تمام دنیا فقط یک خانه داشت. خانهای که در نداشت. او اسب بیحالی هم داشت. شبی تصمیم گرفت برود و صاحب بخت و اقبال را پیدا کند و از او بپرسد که چرا خوشبخت نیست. مرد بدبخت سرِ راهش به گرگی برخورد کرد که سردردی دائمی داشت، به ماهیای که هر کار میکرد خارش دماغش از بین نمیرفت و... . مرد سرانجام توانست صاحب بختواقبال را پیدا کند. صاحب بختو اقبال سعی کرد برای او توضیح دهد؛ اما مرد آنقدر عجول بود که... .