Skip to main content

عنکبوت بی‌تار

معرفی کتاب
عنکبوت روی درخت توت نشسته است که کرم ابریشم را می‌بیند و دهانش آب می‌افتد. او نقشه‌ای می‌کشد تا کرم ابریشم را بخورد.عنکبوت هر کاری می‌کند، موفق نمی‌شود کرم ابریشم را گول بزند و در نهایت خودش در دامی که برای کرم پهن کرده است، گرفتار می‌شود.

آرزوی آدم آهنی

معرفی کتاب
آدم‌آهنی که همه‌چیزش آهنی است، در شهر آدم‌ها تنهاست. او آرزو دارد که همه‌چیز آهنی شود. او فرشته آرزوها را پیدا می‌کند و فرشته، بزرگ‌ترین آرزوی آدم‌آهنی را برآورده می‌کند. حالا همه‌چیز برعکس شده است. همه‌چیز آهنی است؛ اما آدم‌آهنی هم برعکس شده و دیگر آهنی نیست.

حوض و ماه

معرفی کتاب
حوض بزرگ، پر از ماهی است؛ ولی شب‌ها ماهی‌ها می‌خوابند و حوض تنها می‌ماند. یک شب ماه، بالای حوض می‌آید و عکسش در آب می‌افتد. ماه و حوض تا صبح با هم حرف می‌زنند. آن‌ها دوستان خوبی هستند تا اینکه یک شب، هر چه حوض منتظر می‌ماند، ماه نمی‌آید. حوض نمی‌داند که ماه آمده است؛ اما ابرها روی آن را پوشانده‌اند. باران شروع به باریدن می‌کند و... .

یک داستان یک جورکی

معرفی کتاب
فیل و مورچه دوست هستند؛ ولی دلشان می‌خواهد جایشان را با هم عوض کنند. مورچه سوار بر فیل، دنیا را از بلندی تماشا می‌کند و فیل هم از حرکت مورچه روی پشتش شاد است. آن‌ها هیچ کدام نمی‌توانند جای دیگری باشند؛ ولی همچنان دوستان خوبی هستند.

چهار چرخ فسقلی

معرفی کتاب
در دوچرخه فروشی، دوچرخه کوچکی بود که آرزو داشت به خیابان برود و تمام دنیا را ببیند؛ اما چون رنگش زرد و بسیار کوچک بود، کسی او را انتخاب نمی‌کرد تا اینکه دختر کوچک و مهربانی با تصمیمی که گرفت، دوچرخه را به آرزویش رساند و او را به یک دوچرخه خوشبخت تبدیل کرد.

خال‌مخالی و گردن به آن بلندی

معرفی کتاب
«خال‌مخالی» زرافه زیبایی است که قایم‌باشک بازی را دوست دارد؛ اما به خاطر گردن بلندش نمی‌تواند بازی کند و خیلی ناراحت است. روزی گنجشک کوچکی از لانه، بیرون می‌افتد و از زرافه کمک می‌خواهد. آن وقت زرافه متوجه می شود که با گردن بلندش می‌تواند به دیگران کمک کند.

حلزون خرگوشی

معرفی کتاب
حلزون کوچولو دلش می‌خواهد بچه خرگوش باشد و مانند خرگوش با سرعت بدود. مامان و بابای حلزون می‌گویند که امکان ندارد پدر حلزون یک خرگوش باشد؛ ولی حلزون به حرف هیچ‌کس گوش نمی‌دهد تا اینکه پدربزرگ حلزون برایش توضیح می‌دهد که اگر داخل صدفش برود و چرخ بخورد، می‌تواند از خرگوش هم تندتر بدود.

بهترین جای دنیا

معرفی کتاب
کلاغ کوچولو با تمرین پرواز، «به کلاغ شیرجه‌ای» معروف است. روزی بدون اجازه پدر و مادرش، از جنگل بیرون می‌رود و با عقاب روبه‌رو می‌شود. او به شدت ترسیده و فکر می‌کند چگونه می‌تواند خودش را از چنگال عقاب نجات دهد.

بهار آمد

معرفی کتاب
در این داستان، کودکی می‌خواهد که هرچه زودتر درخت گیلاس برگ و گل بدهد. کودک به دنبال بهار می‌گردد و با برف، خورشید، ابر، باد و... صحبت می‌کند و سرانجام متوجه می‌شود که چگونه مقدمات بهار فراهم می‌شود.

گرگ قرمزی

معرفی کتاب
آقا گرگه همه دندان‌هایش ریخته و دیگر نمی‌تواند گوشت بخورد. او فقط یک آرزو دارد و آن اینکه فقط یک‌بار بتواند مادربزرگ را شکار کند و بخورد. او به خانه مادربزرگ می‌رود و از پشت پنجره می‌بیند که مادربزرگ دندان‌های مصنوعی‌اش را درآورده است. آقا گرگه به سرعت دندان‎ها را برمی‎دارد و داخل دهانش می‌گذارد و... .