داستان بوستان: یک مورچه، هزار گندم
معرفی کتاب
این کتاب نُه داستان از بوستان سعدی را با زبانی ساده ارائه میدهد. در کنار هر داستان، بخشی از شعر مربوط به آن هم آورده شده است. داستان «یک مورچه، هزار گندم» درباره پیرمردی است که کیسهای گندم میخرد و به خانه میبرد؛ اما همینکه مقداری از گندم را در سینی میریزد، مورچهای را میبیند که میان گندمها به اینسو و آنسو میدود. مورچه از لانهاش دور شده و ترسیده است، پیرمرد... .
داستان بوستان: رازی که فاش شد
معرفی کتاب
این کتاب حاوی نُه داستان از بوستان سعدی است که به زبان نثر و ساده برای کودکان نوشته شده است. در کنار هر داستان، بخشی از شعر مربوط به آن آورده شده است. داستان «رازی که فاش شد»، درباره وزیر پادشاهی است که به مردم نیازمند کمک میکرد و میگفت هروقت شاه مُرد، پول را برگردانید. مردی خبرچین این حرف را به شاه رساند و... .
تختهگاز تا جایزه
معرفی کتاب
این اثر، داستانی جذاب از برگزاری مسابقات استانی ماشینهای کنترلی بین مدارس است. از هر مدرسه نفراتی انتخاب شده است و برای بهدست آوردن جایزه با هم مسابقه میدهند. از مدرسه جلال آل احمد دو گروه به نامهای: تختهگاز (سینا و محسن) و بیترمز (حسام و کامران) در مسابقات استانی ماشین آرسی استانی شرکت میکنند. آنها باید یک کیت ماشین کنترلی را خودشان سرهم کنند. حسام و کامران با سنگاندازی و دوز و کلک نمیخواهند تیم تختهگاز به جایزه برسد. اما سینا و محسن برای بهدست آوردن جایزه که یک دوره رایگان آموزش ساخت ماشین کنترلی است عزمشان را جزم میکنند تا با موانع بجنگند و به مرحله کشوری راه یابند. در برشی از کتاب آمده است: «ساعت پنج ونیم عصر بود. محسن سر کوچه، زیر تابلوی فرعی هشتم، منتظر سینا بود. سینا که رسید سر کوچه، به سرعت راه افتادند سمت ایستگاه اتوبوس خیابان آزادی، که درست کنار نمایشگاه خودروی مدرن بود. بعد از چند دقیقه نگاه کردن به ماشینهای داخل نمایشگاه، اتوبوس رسید. سوار اتوبوس شدند و هفت ایستگاه بعد از خیابان معلم، نرسیده به فروشگاه مرکزی... .»
زندهباد پرسپولیس
معرفی کتاب
کتاب «زندهباد پرسپولیس» درباره زندگی پسری دوازده ساله است که پدرش را از دست داده است و با مادرش زندگی میکند. آنها وضع مالی خوبی ندارند ولی او به شدت طرفدار تیم پرسپولیس است و به محض دیدن فراخوان کارت هواداری تیم محبوبش، تصمیم میگیرد این کارت را بهدست آورد. اما بهدست آوردن این کارت به این سادگی هم نیست و او ماجراهای مختلفی را پشتسر میگذارد. داستان در محیط مدرسه و خانه جریان دارد و وقایع مختلفی را حول محور تلاش پسر برای دریافت کارت هواداری پرسپولیس روایت میکند. با وجود موانع و سختیها، پسر با پشتکار و امید، به تلاش خود ادامه میدهد. در برشی از کتاب آمده است: «هر سه با هم و همزمان، جوری که انگار روی این هماهنگی کار کرده بودند، با صدای بلند گفتند: میخوای چی بگیری؟ کارت هواداری پرسپولیس؟ ! سینا هم که هوادار پرسپولیس بود، ابروهای پرپشتش را گره کرده و با چشمانی که برق میزدند پرسید: کارت هواداری پرسپولیس دیگه چیه؟ یقهام را صاف کردم. از جایم بلند شدم و روی میز نیمکت پشت سری نشستم. جوری که انگار میخواهم در تلویزیون اخبار بگویم، سرم را بالا گرفتم و...»
بچههای داجسیتی
معرفی کتاب
این اثر با زبان طنز، داستان سه نوجوان است که اتفاقات تلخ و شیرینی را در محله و مدرسه رقم میزنند و سپس تحت تأثیر دوستان شهید خود به جبهه میروند. در بخشی از این کتاب آمده است: «برای آمادگی جسمانی، پیادهروی زیاد میرفتیم. باید شیوهی نزدیک شدن به دشمن بدون اینکه متوجه ما بشه رو تمرین میکردیم. تمام تجهیزات نظامی رو طوری باید به خودمون میبستیم که ...».
صید درخت
معرفی کتاب
این رُمان، در سه بخش به زندگی دختری طرد شده میپردازد که با عناصر طبیعت صحبت میکند. دختری که به دلیل خرافه از ارتباط با آدمهای اطرافش محروم است و به طبیعت زادگاه و خیال خود پناه میبرد؛ دوستی او با درختان و گیاهان و همزبانی با حیوانات از درک اطرافیان خارج است و همین ارتباطات خارج از چارچوب ذهنی او را تنهاتر میکند؛ اما در کنار محور اصلی، محورهای دیگری در طول داستان مطرح میشود که اهمیت زیادی در شکلگیری داستان دارد. دختر داستان «صید درخت»، برخلاف اهالی محل زندگیاش اهل اندیشیدن و مقابله کردن است. جنگیدن، گرفتن حق و نمایان کردن جهل از نقاط بارز اوست.
پلمب
معرفی کتاب
کتاب «پلمب» روایتی داستانی از تجربیات یک مؤسسه تبلیغی و جریان شکلگیری و فراز و فرود آن است. این روایت برگرفته از مصاحبهها و مشاهدات چند مؤسسه تبلیغ مذهبی است که برخی نقاط قوت و ضعف آنها به مثابه منشأ یک ماجرای پلیسی ساختگی شکل داستانی گرفته است؛ بنابراین، داستان را نه بهصورت روایت مستند که تلفیقی از خیال و واقعیت باید در نظر گرفت. همچنین، آنچه در این قصه آمده منحصر به یک مؤسسه تبلیغی خیالی است که البته الهامگرفته از چند تجربه واقعی و آمیخته با داستانسرایی است. داستان کتاب از اینجا آغاز میشود که بازرس استانداری، حین انجام مأموریت، در ملکی ظاهراً مجهولالمالک گروگان گرفته شد. از معدود شاهدان محلی و اصحاب رسانه خواسته شده تا اطلاع ثانوی از نشر خبر این اتفاق پرهیز کنند. پرونده حاضر بخشهایی از متن نامهها، گزارشها، صورتجلسات و گفتوگو با گروگانگیران و شاهدان محلی و دیگر افراد مرتبط با ماجراست. این متون بهترتیب زمانی شمارهگذاری شدهاند تا روند پیشرفت کار مشخص شود. یکی از متهمان نیز متواری شده و تاکنون اطلاعی از محل اختفای وی به دست نیامده است.
جادوپرست
معرفی کتاب
«جادوپرست»، داستان فرید، یک نوجوان در دوران پهلوی دوم و در خانوادهای نابهنجار است که با مرگ مرموز یک پاسبان، ناخواسته وارد ماجراهای عجیب میشود. این داستان فانتزی، دستمایهای شده تا نوجوان امروز در قالب جدیدتری به تاریخ بپیوندد. در گزیدهای از کتاب آمده است: «تمام شب خواب مجید را دیدم داشت جیغ میزد و کمک میخواست اما من گاهی میخندیدم گاهی گریه میکردم و به دنبالش میدویدم بعد اژدهای سه سر دورم چرخ خورد و من آبی شدم، بعد زرد، بعد بنفش و قرمز اژدها خندهای کرد و شانههایم را بوسید از جای بوسههایش دو سر مثل سر خودم بیرون زد دستها و پاهایم پر از فلس شدند. دو سر خندیدند و از دهانشان آتش بیرون زد و تنم را سوزاند. مامان نوک انگشتهای پایش را فرو کرد توی پهلویم و تکانشان داد ... .»
حسنا و ملکههای رنگی
معرفی کتاب
«حسنا و ملکههای رنگی» قرار است دست ما را بگیرد و ببرد در شهری که پر از جواهر و لباسهای دنبالهدار و بینظیر است. روی تمام تاجهای ملکه، سنگهای قمیتی برق میزند. تازه این همهی قصه نیست، از در و دیوار قصر گرفته تا صندلی و بشقاب و حتی لیوانها، همه از جواهرند. قرار است یکبار برای همیشه تکلیف ما را با چنین چیزهایی روشن کند! بالاخره لباس و جواهرات زیاد خوب است یا نه؟ ! کتاب داستانی است که در آن حسنای 12 ساله، از کارهای بشری، خواهر کوچکش حرص میخورد و گاهی از نصیحتها و حرفهای پدر و مادرش سر درنمیآورد. داستان کتاب، با زبانی شیرین و پرکشش دست مخاطب و علیالخصوص دخترها را میگیرد و میکشاند توی کمدهای پر از زرق و برق ملکه و لابلای لباسهای خوشبو و دنبالهدار. حسنای قصه ما باید تصمیم بگیرد میخواهد چه کار کند؟ ! به هر قیمتی صاحب این همه جواهر باشد یا برگردد به دنیای واقعی خودش؟ ! دوستانش را هم فدای این همه زرق و برق بکند یا از این همه یاقوت و زمرد و مرمر دل بکند؟ !
حاجی بسما...
معرفی کتاب
«حاجی بسم الله» بیستویک قصهی جذاب و واقعی از زندگی رزمندگان کاشانی در جبههها یا زمان اسارت است. داستانها در دوران دفاع مقدس (1367-1359) جریان دارند و تجربیات رزمندگان را به تصویر میکشند. از نظر نویسنده جنگ محدودیت ندارد امّا از کجا گفتن و چگونه بیان کردنش از اصل روایت مهمتر است و برای رفاقت با شهدا باید ناگفتهها را گفت. در بخشی از کتاب میخوانیم: «... صدای نعرهی افسر بعثی لرزه به جان سربازان عراقی انداخت: گاو مش حسن کیست؟ افسر عراقی شتلپ یک کشیده دیگر زد و باز تکرار کرد: میگویم «گاو مش حسن» کیست؟ اسیر ایرانی با آرامش خودش را جمع و جور کرد و گفت: از خود «مش حسن» بپرس! افسر مشت بعدی را محکمتر خواباند پای چشم اسیر ایرانی و گفت: جُک میگی! خودش رو از کجا پیدا کنیم؟ اسیر ایرانی گفت: این که کاری ندارد، همون طوری که ما رو اینجا آوردید!»