Skip to main content

کوچه‌ای که تکرار می‌شود: زندگی‌نامه داستانی شهید قاسم سجادیان

معرفی کتاب
کوچه‌ای که تکرار می‌شود، از شهید قاسم سجادیان می‌گوید. شهیدی اهل سیّدان فارس. کسی که مردانگی‌اش، او را در همان دوران جوانی، بزرگ روستا می‌کند. در کتاب، خاطرات کودکی تا سال 1378 که آخرین امتحان زندگی برای محک خوردن ایمان او رقم می‌خورد، روایت شده؛ اتفاقی که بقیه از کنارش با بی‌تفاوتی گذشتند، ولی باعث عاقبت‌به‌خیری قاسم شد. این کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود. بخشی به خاطرات شهید سجادیان می‌پردازد و بخش دیگر، داستان معلمی را می‌گوید که قاسم زندگی‌اش را تغییر داد. معلمی که سر کلاس درس، تلاش می‌کند تا قاسم درون بچه‌ها را بیدار و شیوه صحیح زندگی کردن و بی‌تفاوت نبودن را تزریق کند...

قصه خاله‌ کبری

معرفی کتاب
این کتاب روایت زنان از خود گذشته‌ای هست که در دوران دفاع‌مقدس پشت جبهه برای یاری رساندن به رزمندگان اسلام شبانه روز با جان و دل بدون هیچ چشم‌داشتی، تلاش و خدمت می‌کردند، قصه زنی که با پخت نان و فرستادن نان‌ها برای رزمندگان تلاش می‌کرد تا به آن‌ها برای مبارزه با دشمن نیرو و توان تازه‌ای بخشد. این شیرزن آن‌قدر در این راه تلاش کرد که بر اثر دود تنور سال‌ها بعد چشم‌های خود را از دست داد. در واقع او جانباز دوران دفاع مقدس شد ولی جانبازی گمنام که حتی اسم واقعی‌اش را هم کسی نمی‌داند.

لیلا و کبوترها

معرفی کتاب
مجموعه «یک قصه یک حدیث» حول یک حدیث از امام رضا علیه‌السلام داستانی جذاب را برای کودکان روایت می‌کند. این داستان «لیلا و کبوترها» که ماجرای دلتنگی لیلا برای زیارت امام رضا(ع) است که به دلیل مشغله زیاد پدر، امکان سفر خانوادگی به مشهد را ندارند. نویسنده داستان را براساس کلام امام رضا(ع) نوشته است. «هر کس نمی‌تواند ما را زیارت کند به زیارت دوستان شایسته ما برود تا اجر زیارت برای او نوشته شود»

اردو در قبرستان ژغاره

معرفی کتاب
این کتاب یک رمان نوجوان ماجراجویانه است. کتاب درباره یک پسر 17 ساله است که پدربزرگش نام عجیبی بر او گذاشته است: «بادآورد!». بادآورد در تمام سال‌های تحصیلش به خاطر اسم عجیبش آزار دیده و واقعا دلش می‌خواهد آن را عوض کند. اما رسم سخت‌گیرانه‌ای در خانواده آن‌هاست که نام اولین نوه پسری را جدپدری باید انتخاب کند و هیچ‌کس حق ندارد روی حرف او حرفی بزند. بادآورد یک بار تمام جرأتش را جمع می‌کند و از پدربزرگ می‌خواهد که اسمش را تغییر دهد. پدربزرگ رازی که در پس این نام‌گذاری عجیب‌وغریب است را برای بادآورد فاش می‌کند و او را به سفر پررمز و راز و خطرناکی می‌فرستد: اردو در قبرستان ژغاره. اگر بادآورد بتواند مأموریتی که پدربزرگ به او داده را انجام دهد، می‌تواند اسمش را تغییر دهد. اما در ژغاره همه‌چیز آن‌طور که آن‌ها می‌خواهند پیش نمی‌رود. راز‌هایی هست که حتی پدربزرگ هم از آن‌ها خبر ندارد...

راه سوم

معرفی کتاب
مجموعه‌ی ماجراهای جنگل بلوط شامل داستان‌های کوتاه و مصوری است که با تکیه بر یکی از احادیث معصومین (ع) نوشته شده است. این داستان‌ها با زبانی کودکانه مهارت‌های‌زندگی، آداب اجتماعی و فردی و صفات و اخلاقیات نیکو را به مخاطبان آموزش می‌دهند. داستان حاضر درباره موشیکو است. موشیکو هر وقت به ناهارخوری مدرسه می‌رفت زیاد غذا برمی‌داشت و پر خوری می‌کرد و همیشه دلش درد می‌گرفت. یک روز عنکبوت کوچولو به موشیکو گفت: چرا آن‌قدر زیاد غذا برمی‌داری و زیاد می‌خوری که دل درد بگیری؟ موشیکو جواب داد: آخه من فقط دو راه دارم یا باید غذایم را تمام کنم یا غذایم را تمام نکنم و منتظر اخم خانم آشپز باشم. من راه اول را انتخاب کردم. عنکبوت گفت: چرا فکر می‌کنی فقط دو راه داری؟ همیشه راه سومی هم هست. فقط کافی کمی فکر کنی... . این داستان با نگاهی به حدیثی از امام صادق (ع) نوشته شده است.

بلوط دوم

معرفی کتاب
مجموعه‌ی ماجراهای جنگل بلوط شامل داستان‌های کوتاه و مصوری است که با تکیه بر یکی از احادیث معصومین (ع) نوشته شده است. این داستان‌ها با زبانی کودکانه مهارت‌های‌زندگی، آداب اجتماعی و فردی و صفات و اخلاقیات نیکو را به مخاطبان آموزش می‌دهند. داستان حاضر درباره موش کوچولویی به نام موشیکاست. او وسط جنگل زندگی می‌کرد. یک روز موشیکا دو عدد لوط پیدا کرد. یکی را خورد و دیگری در زیر خاک پنهان کرد. وقتی موشیکا به خانه برگشت موش کوچولوی همسایه به سراغ او آمد و گفت: کمی غذا داری به من بدهی؟ موشیکا اما گفت غذایی ندارد و درباره بلوط پنهان در زیر خاک چیزی نگفت. وقتی خودش به سراغ بلوط رفت با اتفاق ناگواری روبرو شد... . داستان حاضر بر اساس حدیثی از رسول خدا حضرت‌ محمد‌مصطفی (ص) نوشته شده است.

یک فکر با‌حال

معرفی کتاب
مجموعه‌ی ماجراهای جنگل بلوط شامل داستان‌های کوتاه و مصوری است که با تکیه بر یکی از احادیث معصومین (ع) نوشته شده است. این داستان‌ها با زبانی کودکانه مهارت‌های‌زندگی، آداب اجتماعی و فردی و صفات و اخلاقیات نیکو را به مخاطبان آموزش می‌دهند. داستان حاضر درباره سنجابی به نام مخملی و خواهر و برادرش است. مخملی و خواهر و برادرش تصمیم می‌گیرند که برای تولد مادرشان بلوط جمع کنند. بعد از انجام این کار، شب خسته به خانه برمی‌گردند. وقتی مخملی کوله‌اش را باز می‌کند تا به بلوط‌هایش نگاهی بیندازد، متوجه می‌شود که یکی از بلوط‌هایش کرم دارد. او یک فکری به ذهنش می‌رسد... . این داستان بر اساس حدیثی از امام حسن مجتبی (ع) نوشته شده است.

نقاشی قشنگ

معرفی کتاب
مجموعه «یک قصه یک حدیث» حول یک حدیث از امام رضا علیه‌السلام داستانی جذاب را برای کودکان روایت می‌کند. کتاب «نقاشی قشنگ» که براساس حدیث امام رضا(ع) «تدبیر قبل از عمل، تو را از پشیمانی باز می‌دارد» نوشته که در کتاب عیون اخبار‌الرضا ذکر شده است. این داستان به بالا بردن مهارت‌های اجتماعی در کودکان به خصوص در ایجاد ارتباط با هم‌سالان و دوست‌یابی کمک می‌کند و پیام کتاب، تدبیر قبل از اقدام است و به کودک می آموزد قبل از انجام کاری بهتر است با بزرگترها مشورت کند.

شبح خانه‌‌‌ی مادربزرگ

معرفی کتاب
«با شنیدن صدای پای مادرش پرده را انداخت و روی پنجه به‌سمت تختش حرکت کرد. سریع روی تخت خوابید و پتو را رویش کشید. طبق توصیه‌ی روان‌پزشک، نباید با خانه‌ی روبه‌رو هیچ‌گونه ارتباطی برقرار می‌کرد. دفعه‌ی قبل وقتی یواشکی داشت به آن خانه نگاه می‌کرد، مادرش مچش را گرفته بود. برای همین باید احتیاط می‌کرد وگرنه ممکن بود اتاقش را عوض کنند...». دختری به نام هستی گزارش می‌کند که چند بار سایه‌ای را دیده که وارد خانه‌ی روبه‌رویی و از آن خارج شده است. او که با شنیدن این خبر شوکه و دچار مشکلات روحی می‌شود با هیوا و آوا در پی پرده‌برداشتن از راز مرگ زن صاحب‌‌خانه‌ای است که امروز روز سوم و مراسم ختمش است...

پیک‌نیک ننه‌خرگوشه

معرفی کتاب
مجموعه‌ی ماجراهای جنگل بلوط شامل داستان‌های کوتاه و مصوری است که با تکیه بر یکی از احادیث معصومین (ع) نوشته شده است. این داستان‌ها با زبانی کودکانه مهارت‌های‌زندگی، آداب اجتماعی و فردی و صفات و اخلاقیات نیکو را به مخاطبان آموزش می‌دهند. داستان حاضر درباره خرگوشک و ننه‌خرگوشه است. یک شب خرگوشک از ننه‌خرگوشه پرسید: مامان‌بزرگ چرا همش توی لانه می‌مانی و جایی نمی‌روی؟ خسته نمی‌شوی؟ ننه خرگوشه با غصه گفت: آخر من نمی‌تواند تنهایی به گردش بروم؛ چون راه لانه را فراموش می‌کنم و گم می‌شوم. خرگوشک تصمیم گرفت فردا مامان‌بزرگ را به گردش ببرد اما... . این داستان بر اساس حدیثی از نبی‌اکرم (ص) نوشته شده است.