جفرسون در مأموریت مورگیور
معرفی کتاب
در کتاب «جفرسون در مأموریت مورگیور» ماجرایی جدید برای جفرسون، یک جوجهتیغی معمولی مثل من و شما است. چهار سال پس از سفر بهیادماندنی با تور گشتوگذار، زندگی جفرسون به روال عادی و آرام قبلی خود بازگشته است. تا اینکه تماسی تلفنی از ژیلبر دریافت میکند. چه اتفاقی افتاده است؟ با ناپدیدشدن خانم خرگوش مهربان و افسرده، جفرسون و ژیلبر، این دو رفیق شفیق درصدد یافتن ردی از او بر میآیند.
آتشپاد
معرفی کتاب
آتشسوزی شرکت ارساگاز در روز پنجشنبه بیستویکم اردیبهشت سال 1391 رخ داد. عملیات خاموش کردن این آتش خطرناک بدون هیج تلفات جانی و با سوختگی جزیی یک نفر پایان یافت. سازمان آتشنشانی اصفهان در سال 1394 برای این عملیات موفقیتآمیز و خیرهکننده توانست رتبه دوم برترین آتشنشانیهای جهان را بهدست بیاورد. کتاب «آتشپاد» داستانی جذاب، ماجراجویانه و پر کشش در مورد آتشنشانی جسور است که درگیر حادثهی آتشسوزی در شرکت ارساگاز میگردد و نهایتا با جانفشانی بسیار نقش مهمی در اطفاء این حریق دارد. در طول حادثه داستان به گذشته برگشته است و تصاویری از جانفشانی آتشنشانها در حوادث گوناگون به مخاطب نشان میدهد.
دوست من پاپی
معرفی کتاب
پسرکی همیشه منتظر بازگشت پدرش از سفرهای دورودراز بود. این بار، پدر سوغاتی عجیبی آورده بود: طوطیِ رنگارنگی به نام «پاپی» که از قلب آفریقا به خانهی آنها رسیده بود. پسر، شیفتهی پرهای درخشان و چشمان کنجکاو پاپی شد و هر روز ساعتها با او وقت میگذراند. کمکم، پاپی شروع به تقلید صداها کرد. اول یک «سلام» نامفهوم، سپس «روز بهخیر» و حتی گاهی با صدای بلند میخندید! یک روز، پسر جرأت کرد و قفس را باز گذاشت. پاپی، بالهایش را گشود و برای اولینبار آزادی را حس کرد. پروازش بینظم اما زیبا بود و وقتی روی شانهی پسر نشست، انگار دوستیِ آنها برای همیشه ماندنی میشد. اما یک اتفاق غیرمنتظره همهچیز را تغییر داد...
سلفی با خرابکار
معرفی کتاب
کتاب «سلفی با خرابکار» رمانی برای نوجوانان است. در داستان یونس، یک نوجوان کنجکاو، در یک نمایشگاه عکس انقلابی، تصویر مردی را میبیند که شبیه یکی از اقوامش است. او با دیدن این عکس، به دنبال یافتن حقیقت است و با سوال پرسیدن از خانوادهاش، به نتیجهای نمیرسد. در این میان، معلم پرورشی مدرسهاش به او کمک میکند و یونس با کمک او، عکس را به مادربزرگش نشان میدهد. مادربزرگ با دیدن عکس سکته میکند و یونس که از این بابت ناراحت است، تصمیم میگیرد عکس را از قاب بردارد. در پشت عکس، نامهها و عکسهای دیگری از همان مرد ساواکی پیدا میشود که نشان میدهد او زنده است. یونس با این کشف جدید، ماجراهای بیشتری را تجربه میکند و در نهایت به حقیقت ماجرا پی میبرد.
مغناطیس سیاه؛ فریب جنگل هزارپیچ
معرفی کتاب
کتاب «مغناطیس سیاه: فریب جنگل هزار پیچ» جلد دوم از مجموعه فانتزی شش جلدی «مغناطیس سیاه» است. این کتاب ماجراهای سه شاهزاده نوجوان را روایت میکند که در جستجوی حقیقت و یافتن قندیل مقدس هستند. آنها پا به جنگل هزارپیچ میگذارند، جایی که پر از تلهها و خطرات است و باید با نیروهای تاریکی مبارزه کنند تا حقیقت را کشف کنند. در این جلد، شاهزادهها که به دنبال کلید نجات سرزمینشان هستند، وارد جنگل هزارپیچ میشوند. جنگلی که هزارتوهای پیچدرپیچ و کورهراههای بیانتهایی دارد. آنها در این سفر با چالشها و موانع زیادی روبرو میشوند و باید از دامهای پرخطر عبور کنند. این کتاب به بررسی موضوعاتی مانند حقیقت، تاریکی، انتخاب و فداکاری میپردازد و در عین حال، به لایههای عمیقتری از شخصیتپردازی و جهانسازی میرسد.
مغناطیس سیاه؛ فرمان تاسیوس
معرفی کتاب
کتاب «مغناطیس سیاه: فرمان تاسیوس»، جلد اول از یک مجموعه شش جلدی فانتزی است. این کتاب داستان سه شاهزاده نوجوان را روایت میکند که متوجه میشوند حقیقت در سرزمینشان پنهان شده و در پی کشف آن برمیآیند. آنها سفری پرخطر را آغاز میکنند تا پنج نشانهی نقشهی زرین را پیدا کنند و چراغدان گمشدهای را بیابند که کلید نجات سرزمینشان است. داستان با فرار پیرمردی که حامل رازی مهم است، در جنگلی مهآلود آغاز میشود. او قطرات عرق و نفسهای سنگینش نشان از اضطراب و تلاشی برای حفظ یک راز دارد. در ادامه، مخاطب با سه شاهزاده نوجوان آشنا میشود که در سرزمین تارسیا زندگی میکنند و متوجه میشوند که حقیقت در سرزمینشان پنهان شده و تاریکی همه چیز را احاطه کرده است. آنها تصمیم میگیرند برای یافتن حقیقت، سفری پرماجرا را آغاز کنند و در این راه با نیروهای خبیث و موانع بسیاری روبرو میشوند. در این سفر، آنها باید پنج نشان از نقشهی زرین را پیدا کنند و چراغدان گمشدهای که کلید نجات آنها و سرزمینشان است را بیابند.
کارگاه جادو
معرفی کتاب
کتاب «کارگاه جادو» یک داستان فانتزی و معمایی برای نوجوانان است. این کتاب جلد اول از مجموعه «ماجراهای استوارت هورتن» است. داستان درباره استوارت هورتن، پسری ده ساله است که با پیدا کردن نامهای قدیمی، به کارگاهی مرموز راه پیدا میکند. در این کارگاه، او با وسایل اسرارآمیزی مواجه میشود و متوجه میشود که عموی پدرش، یک شعبدهباز معروف، سالها قبل ناپدید شده است. استوارت باید در این دنیای جدید و پر از رمز و راز، با چالشها و خطراتی روبرو شود و در عین حال از دست سه قلوهای فضول و مزاحم همسایه هم فرار کند.
کشتی پرنده
معرفی کتاب
«کشتی پرنده» یک رمان تخیلی است. این کتاب داستان چهار دوست را روایت میکند که یک کشتی کوچک دارند که میتواند پرواز کند و آنها را به سفرهای خیالانگیز ببرد. کشتی میتواند به قدری بزرگ شود که کودکان در آن سوار شوند و به هر جایی که آرزو دارند سفر کنند و وقتی به آن نیازی ندارند دوباره کوچک شود تا در جیبشان جا بگیرد. این کتاب به مخاطب کمک میکند تا رؤیاپردازی کنند و به کشف دنیاهای جدید بپردازند. در داستان میخوانیم: «کشتی کوچکی است در حدود شش اینچ که با چوبی کهنه و تیره تراشیده شده... «فکر میکنید من میتوانم آن را بخرم؟» سپس پیرمردی حرف عجیبی میزند... وقتی پیتر کشتی کوچک را پشت ویترین مغازه میبیند آرزو میکند از همهی جهان، فقط این کشتی مال او باشد، اما این کشتی، معمولی نیست و پیتر و بقیه را به سفرهای زیادی میبرد، هرجا که بچهها آرزویش را میکنند. آنها دور جهان پرواز میکنند. به گذشته میروند، رابینهود و یکی از فراعنهی مصر را ملاقات میکنند.
من عاشق اردو رفتن هستم
معرفی کتاب
سفر یکی از سرگرمیهای مفرح و مفید برای تمامی اقشار جامعه است که میتواند تجربههای شیرین و لذتبخشی را رقم بزند و خاطراتی بهیادماندنی برایشان خلق کند. کودکان هم از سفر لذت میبرند بهخصوص وقتی با خانواده همراه شوند و در طبیعت گردش کنند. کتاب «من عاشق اردو رفتن هستم»، ماجرای خانوادهای است که به یک اردوی تابستانی میروند. جان و خانوادهاش آخر هفتهها به اردوگاههای مختلف سفر میکنند. در این سفرها، جان فرصت دارد تا فعالیتهای مورد علاقهاش، مثل ماهیگیری و پیادهروی در طبیعت را تجربه کند. همچنین، او از سواری با چهارچرخ نیز لذت میبرد. دو روز بعد از هر اردو، جان و خانوادهاش با اشتیاق منتظر سفر بعدی هستند. آیا به آنها خوش میگذرد؟
دختر گرگها
معرفی کتاب
کتاب «دختر گرگها» داستان دختری به نام جولیا آکیتایاک را روایت میکند که در آلاسکا از خانوادهاش جدا شده است و برای زنده ماندن تلاش میکند. او با یک گله گرگ ارتباط برقرار میکند و با آنها زندگی میکند. میاکس با مشاهده رفتارها و روابط گرگها، درسهایی درباره زندگی، بقا و طبیعت میآموزد و به تدریج با دنیای گرگها عجین میشود. در کتاب میخوانیم: «موهای گردن دخترک سیخ و چشمانش از تعجب گشاد شد. امراک گوشهایش را با عصبانیت جلو داد و دخترک یادش آمد که چشمان گشاد شده از نظر گرگ به معنای ترس بود. خوب نبود که میاکس ترسش را پیش او بروز بدهد. حیوانات به ترسوها حمله میکردند. سعی کرد چشمهایش را تنگ کند، ولی به خاطر آورد که این کار هم درست نبود. چشمان تنگ نشانهی خباثت بود. در اوج ناامیدی به یاد آورد که کاپو وقتی با خطر روبهرو شده بود، جلو آمده بود. وقتی صدای بچه گرگ را که عاشقانه تمنای توجه میکرد، با زوزه و خرخر تقلید میکرد، قلبش دیوانهوار میتپید. بعد دخترک روی شکمش افتاد و با محبت به امراک زل زد. گرگ تنومند جا خورد و نگاهش را از او دزدید. گویا حرف بدی زده بود! شاید حتی به امرک توهین کرده بود. یک اشارهی کوچک که از نظر دخترک مفهومی نداشت، ظاهرا برای گرگ معنای خاصی داشت. گرگ گوشهایش را با عصبانیت جلو داد و به نظر میرسید که کار دخترک تمام شده است...»