Skip to main content

یه آلبالو به من می‌دین؟

معرفی کتاب
لاک‌پشت کوچولو اصلاْ دلش نمی‌خواست این‌طور شود. او فقط یک آلبالو می‌خواست، فقط یکی. اما آن‌قدر کوچولو بود که کسی صدایش را نمی‌شنید و سرعت لاک‌پشتی‌اش آن قدر کم بود که به کامیون آلبالو نمی‌رسید. تا این‌که...

فرد و تخم کوچک

معرفی کتاب
فرد خرس کوچولویی است که دوست دارد مثل پرندگان یک تخم داشته باشد تا از آن مراقبت کند. اما خرس‌ها که تخم‌گذار نیستند! پس خرس‌کوچولو چه‌کار کند؟ او روزی یک تخم قهوه‌ای پیدا می‌کند که احتیاج به مراقبت دارد، اما چیزی که خرس‌کوچولو پیدا کرده واقعاْ تخم است؟
این داستان طنزآمیز و لطیف اهمیت مسئولیت‌پذیری را به کودکان نشان می‌دهد.

این فقط یک قصه نیست!: کی قوی‌تره؟

معرفی کتاب
مجموعه 52 جلدی این فقط یک قصه نیست هر هفته یک باز‌آفرینی از افسانه‌های کهن ایران زمین است با این تفاوت که کودک فقط یک قصه نمی‌خواند. بلکه تعاملی دو سویه بین مخاطب و پدید‌آورندگان کتاب، ایجاد می‌شود و کودک می‌تواند با رنگ‌آمیزی بخشی از کتاب، تصاویر را کامل کند. «کی قوی‌تره؟ »: یک روز صبح وقتی خورشید از خواب بیدار شد گفت: ببینید من از همه قوی‌ترم. یک دفعه باد از راه رسید و گفت: کی گفت تو از همه قوی‌تری؟ خودم قوی‌ترم. خورشید گفت: الان بهت نشان می‌دهم که کی قوی‌تره.... حالا به نظر شما کی از همه قوی‌تره؟

این فقط یک قصه نیست!: هامان و غول آسیاب

معرفی کتاب
مجموعه 52 جلدی این فقط یک قصه نیست هر هفته یک باز‌آفرینی از افسانه‌های کهن ایران زمین است با این تفاوت که کودک فقط یک قصه نمی‌خواند. بلکه تعاملی دو سویه بین مخاطب و پدید‌آورندگان کتاب، ایجاد می‌شود و کودک می‌تواند با رنگ‌آمیزی بخشی از کتاب، تصاویر را کامل کند. «هامان و غول‌آسیاب»: یک روز دختر مهربان حاکم شهرِ آفتاب مریض شد. طبیبان گفته بودند که تنها چیزی که ممکن است این دختر را نجات بدهد گیاه شفابخش است. هیچ‌کس نمی‌دانست که این چه گیاهی است و کجا رشد می‌کند. هامان ریزه‌میزه برخلاف بقیه مردم که از پیداکردن این گیاه ناامید شده بودند، ‌کوله بارش را برداشت و رفت تا گیاه شفابخش را پیدا کند. اما همه گفتند آخه از هامان ریزه‌میزه چه کاری برمی‌آید؟ به نظر شما هامان موفق می‌شود؟ ...

خال‌خالی، روباه تنها

معرفی کتاب
رمان «خال‌خالی، روباه تنها» داستانی درباره‌ی رفتارهای نادرست انسان با حیوانات و بهره‌کشی آدمی از طبیعت است. این داستان، با بن‌مایه‌ای فلسفی به بیان زندگی روباهی می‌پردازد که از روزمرگی خسته شده و تصمیم می‌گیرد به انسان تبدیل شود. اما در نهایت با خصلت‌های بد و نادرست انسانی روبه‌رو می‌شود. این داستان کمک می‌کند تا مخاطب نگاهی متفاوت به طبیعت، حیوانات و تصمیمات انسانی پیدا کند.

هم‌سفر با قصه‌ها: خروس خوش‌صدا

معرفی کتاب
در روستایی خروسی بود که صبح‌ها با بانگ خود اهالی روستا را از خوب بیدار می‌کرد با صدای خروس علاوه بر اهالی، گربه‌هایی که تازه وقت خوابشان بود، بدخواب می‌شدند . گربه‌ها برای رهایی از این وضعیت نقشه‌ای کشیدند تا از شر خروس و صدایش رهایی یابند.این کتاب به کودکان می‌آموزد که غرور بی‌جا مانع رشد و بالندگی شده و قدر و منزلت را از بین می‌برد.

بزن روی ستاره‌ درخشان

معرفی کتاب
در کتاب تعاملی بزن روی ستاره‌ی درخشان، کودک با استفاده از کارهایی که به او گفته شده، آسمان شب، ستاره‌ها، صورت‌های فلکی مانند دب اصغر و دب اکبر را مشاهده و هم‌چنین تسهیل در خواب شبانه‌ی کودک نیز دارد. این کتاب کودک را مخاطب قرار داده و به واسطه‌ی تعاملی که با او برقرار می‌کند، تاثیر آموزش و یادگیری را بیشتر می‌کند. والدین و افرادی که با کودکان در تعامل هستند، به راحتی و به کمک این کتاب می‌توانند آموزش، سرگرمی و تقویت برخی مهارت‌های کودک را به‌صورت یک‌جا داشته باشند.

کبوتر گرسنه و آخرین سیب‌زمینی سرخ‌کرده

معرفی کتاب
زندگی توی خیابان برای کاکلی خیلی سخت بود. او همیشه‌ی خدا گرسنه‌اش بود و هیچ‌وقت غذای درست و حسابی برای خوردن پیدا نمی‌کرد. او هر روز صبح بدو‌بدو می‌رفت به ایستگاه راه‌آهن و منتظر اولین قطار می‌ماند. اگر شانس می‌آورد، مسافرهایی که باعجله‌ سرکار می‌رفتند کمی خرده نان برایش می‌ریختند. اما امروز یک مشکلی وجود داشت. انگار کاکلی تنها نبود...

من کمکت می‌کنم

معرفی کتاب
کمک کردن به همدیگر حتی اگر خیلی کوچک، می‌تواند بسیار راهگشا باشد. همه ما داریم با هم زندگی می‌کنیم و نسبت به هم وظایفی داریم و خوب است که در مواقع لزوم و در صورت امکان به هم کمک کنیم. داستان حاضر که در یک جنگل می‌گذرد به خوبی به کودکان می‌آموزد که کمک کردن به همدیگر چقدر ارزشمند و زیباست.

میمون کوچولو

معرفی کتاب
میمون کوچولو عاشق زندگی توی جنگل بود. آنجا کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن و چیزهای زیادی برای دیدن وجود داشت. اما گاهی وقت‌ها... کارها آن‌طور که دلش می‌خواست، پیش نمی‌رفت. او از اینکه نمی‌توانست خیلی کارها را انجام بدهد، حسابی خسته شده بود. برای همین، روزی میمون کوچولو تصمیمی گرفت؛ یک تصمیم خیلی شجاعانه و خیلی‌خیلی بزرگ...