بزن روی ستاره درخشان
معرفی کتاب
در کتاب تعاملی بزن روی ستارهی درخشان، کودک با استفاده از کارهایی که به او گفته شده، آسمان شب، ستارهها، صورتهای فلکی مانند دب اصغر و دب اکبر را مشاهده و همچنین تسهیل در خواب شبانهی کودک نیز دارد. این کتاب کودک را مخاطب قرار داده و به واسطهی تعاملی که با او برقرار میکند، تاثیر آموزش و یادگیری را بیشتر میکند. والدین و افرادی که با کودکان در تعامل هستند، به راحتی و به کمک این کتاب میتوانند آموزش، سرگرمی و تقویت برخی مهارتهای کودک را بهصورت یکجا داشته باشند.
کبوتر گرسنه و آخرین سیبزمینی سرخکرده
معرفی کتاب
زندگی توی خیابان برای کاکلی خیلی سخت بود. او همیشهی خدا گرسنهاش بود و هیچوقت غذای درست و حسابی برای خوردن پیدا نمیکرد. او هر روز صبح بدوبدو میرفت به ایستگاه راهآهن و منتظر اولین قطار میماند. اگر شانس میآورد، مسافرهایی که باعجله سرکار میرفتند کمی خرده نان برایش میریختند. اما امروز یک مشکلی وجود داشت. انگار کاکلی تنها نبود...
من کمکت میکنم
معرفی کتاب
کمک کردن به همدیگر حتی اگر خیلی کوچک، میتواند بسیار راهگشا باشد. همه ما داریم با هم زندگی میکنیم و نسبت به هم وظایفی داریم و خوب است که در مواقع لزوم و در صورت امکان به هم کمک کنیم. داستان حاضر که در یک جنگل میگذرد به خوبی به کودکان میآموزد که کمک کردن به همدیگر چقدر ارزشمند و زیباست.
میمون کوچولو
معرفی کتاب
میمون کوچولو عاشق زندگی توی جنگل بود. آنجا کارهای خیلی زیادی برای انجام دادن و چیزهای زیادی برای دیدن وجود داشت. اما گاهی وقتها... کارها آنطور که دلش میخواست، پیش نمیرفت. او از اینکه نمیتوانست خیلی کارها را انجام بدهد، حسابی خسته شده بود. برای همین، روزی میمون کوچولو تصمیمی گرفت؛ یک تصمیم خیلی شجاعانه و خیلیخیلی بزرگ...
لقمهی فراری
معرفی کتاب
مجموعه نمایشهای ساده و کودکانهای که در مهدکودک، مدرسه و هر جای دیگر قابل اجراست و به ابزار و وسایل زیادی که آمادهسازی آنها باعث زحمت بشود؛ نیاز ندارد. هدف بازی و شادی و آموزش نکتههای اخلاقی و معرفتی در حد فهم و پذیرش مخاطب کودک از راه هنر و به شکل غیر مستقیم است. این کتاب چهار نمایشنامه دارد با نامهای خونهی خاله کدوم وره، مورچهی باهوش، لقمهی فراری و هفتمی کو.
زیبا در قفس
معرفی کتاب
دوست داشتن عزیزان بهترین حس دنیاست اما به شرطی که از این دوست داشتن برای دیگران قفسی نسازیم و کاری نکنیم آنهایی که برای ما مهم هستند، داخل قفسی که از این دوست داشتن ساختهایم اسیر شوند، بهگونهای که زبانشان بند بیاید، دستشان بسته شود و نتوانند هیچ کاری انجام دهند. دخترک این داستان هم در ابتدا همین کار را کرد. او علاقهی ویژهای به پرندهاش داشت چون از وقتی جوجه بود آن را بزرگ کرده و مهمتر اینکه اسم مادرش را رویش گذاشته بود. ترس از دست دادن پرنده همچون وحشت رفتن مادر او را دچار چنان هراسی کرده بود که حتی اجازه نمیداد پرنده در بالکن و در هوای تازه بماند. دخترک تصور کرد با گذاشتن پرنده در قفس از او مراقبت میکند و این اشتباهی است که بسیاری از ما در مورد دوستان، فرزندان و افراد خانوادهی خود مرتکب میشویم. حتی بزرگترها هم نگران از دستدادن دوستیهایشان هستند. دوستی واقعی هیچگاه از بین نمیرود.
ستاره دنبالهدار
معرفی کتاب
دخترک داستان به دلایلی نمیتواند صاحب عروسکی شود که آن را پشت ویترین مغازهای دیده، پس آرزو میکند و به عالم خیال پناه میبرد. او با پناهبردن به یک افسانه که ستارههای دنبالهدار آرزوها را برآورده میکنند در انتظار میماند. داشتن آرزو که معمولاً از خیال ما سرچشمه میگیرد نهتنها بد نیست که حتی لازم است. اصلاً اگر کسی آرزویی نداشته باشد نمیتواند برای آینده خود برنامهریزی کند و حتی ممکن است زندگی او پوچ و بیمعنی شود. اما اینکه چه آرزوی کنیم و سازوکار برآورده شدن آرزو چگونه باشد هم خیلی مهم است. آیا همانطور که در عالم خیال آرزو میکنیم باید برآورده شدن آن را هم در همان عالم خیال ببینیم؟