Skip to main content

نگران نباش کوچولو

معرفی کتاب
داستان یکی از ابزارهایی است که از راه آن می‌توان مفاهیم و مسائل مهم و مهارت‌های مورد نیاز زندگی را به کودکان و نوجوانان آموزش داد. کتاب «نگران نباش کوچولو» با تصویرسازی‌های جذاب، احساس امنیت، آرامش و مقابله با ترس و اضطراب برای کودکان بیان کرده است. نقش والدین در حفظ آرامش کودک و دادن قوت قلب به او بسیار مهم و ضروری است. زمانی که کودک از والدین خود می‌پرسد: «مامان اگر زمین بخورم و آسیب ببینم، چه می‌شود؟ یا اگر اتفاق خیلی بدی بیفتد و تو آن‌جا نباشی، چطور؟» تو را می‌ترساند به من بگو»، نیاز دارد پاسخی مبنی بر اینکه کسانی که او را دوست دارند، تنهایش نمی‌گذارند و از او حمایت می‌کنند، می‌تواند به کودک شجاعت و جسارت مواجه شدن با مشکلات و سختی‌ها را بدهد و حتی تفکر توحیدی او را که خالق ما همواره مراقب ماست را در کودک تقویت کند.

شهاب و شپلو و لباس زمستانی

معرفی کتاب
شهاب پسر خوب و مهربانی است. همه او را خیلی دوست دارند. ولی امروز از وقتی از مدرسه برگشته با همه قهر کرده و به اتاقش رفته است. شهاب دلش نمی‌خواهد با کسی حرف بزند. می‌دانید چرا؟ امروز صبح هوا سرد شده بود و کمی هم باران می‌بارید. مامان شهاب، کاپشن سال گذشته‌ی او را از کمد بیرون آورد تا شهاب آن را بپوشد. اما شهاب با دیدن کاپشن، اخم‌هایش را در هم کرد و مادرش با مهربانی به او گفت: «پسر عزیزم! کاپشن تو سالم و تمیز است و از همه مهم‌تر، اندازه‌ی تو است و برایت کوچک نشده است. پس امسال هم می‌توانی از آن استفاده کنی.» اما شهاب قهر کرد و بدون اینکه کاپشن را بپوشد به مدرسه رفت. وقتی هم که از مدرسه برگشت...

ماپیت قورباغه‌‌ی مغرور

معرفی کتاب
توی یک جنگل سرسبز و قشنگ، کنار یک برکه‌ی زیبا، قورباغه‌ای به نام "ماپیت" زندگی می‌کرد. ماپیت عاشق آواز خواندن بود. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شد تا شب کارش فقط این بود که با صدای بلند آواز بخواند. هر بار که ماپیت شروع به آواز خواندن می‌کرد، همه‌ی حیوانات برکه گوش‌هایشان را می‌گرفتند. اما صدای ماپیت آن قدر بلند بود که هیچ فایده‌ای نداشت. همه‌ی همسایه‌های ماپیت از دستش ناراحت بودند. هر روز از او شکایت می‌کردند؛ اما ماپیت به حرف‌هایشان اهمیتی نمی‌داد. یک روز که همه از دست آوازهای قورباغه‌ی مغرور خسته شده بودند، دور هم جمع شدند و به اتفاق هم به خانه‌ی ماپیت رفتند و به او گفتند: «ما همه از دست آوازهای تو خسته شده‌ایم» ماپیت صدایش را صاف کرد و گفت: «همه‌ی شما به صدای زیبای من حسادت می‌کنید؛ چون نمی‌توانید مثل من آواز بخوانید...»
سپس ادامه داد: «هر کسی که ناراحت است، می‌تواند از اینجا برود!»

کاش یکی با من بازی کنه!

معرفی کتاب
توی یک جنگل خیلی دور، زرافه کوچولویی به اسم «لویی» همراه خانواده‌اش زندگی می‌کرد. لویی دوستان زیادی نداشت. او همیشه دلش می‌خواست کنار بقیه‌ی بچه‌ها بتواند توپ بازی کند؛ اما به خاطر گردن درازش نمی‌توانست، برای همین کسی با او بازی نمی‌کرد.
لویی هر روز یواشکی لابه‌لای درخت‌ها قایم می‌شد و از دور و با حسرت، توپ بازی بچه‌ها را تماشا می‌کرد و با خودش می‌گفت: «آخه این گردن دراز من به چه دردی میخورد؟ خوش به‌حال بچه‌ها که می‌توانند بدون داشتن این گردن دراز، راحت بازی کنند... » یک روز فیل کوچولو با یک ضربه‌ی محکم توپ را به طرف درخت‌ها پرتاب کرد. توپ رفت و رفت و رفت تا روی یک درخت بلند لای یک شاخه گیر کرد...

پرواز

معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده‌ پدردختری را به تصویر می‌کشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و روابط پدر و مادر و فرزندی ایمن و به‌طور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «پرواز»، همراهی والدین با کودکان در رؤیاپردازی و پذیرش نقش‌های مختلف اثرگذار در رشد اجتماعی کودکان، به تصویر کشیده شده است. خواندن این سری کتاب، علاوه بر کودکان، برای والدین نیز مفید است تا به شخصیت فرزندان اهمیت داده و در تجربه آن‌ها از مواجهه با موقعیت‌های اجتماعی کنارشان قرار گرفته و همدلی و همراهی کنند.

شهربازی

معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده‌ پدردختری را به تصویر می‌کشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و روابط پدر و مادر و فرزندی ایمن و به‌طور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «شهربازی»، روایت همراهی پدر با دخترش در شهربازی است که مفاهیمی همچون: تعهد، پذیرش داشته‌ها و بهره‌مندی از آن‌ها در زمان حال را نشان‌ می‌دهد. همچنین حدیث امام هادی(ع) را یادآوری می‌کند که می‌فرماید: خوشبختىِ شکرگزارى براى شاکر بیشتر از خوشبختى او به نعمتى است که موجب شکر شده است؛ زیرا نعمت متاعى فانى است اما شکر، نعمت و عاقبت است.

زیارت

معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده‌ پدردختری را به تصویر می‌کشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و پدر و مادر و فرزندی ایمن و به‌طور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «زیارت»، علاوه بر آموزشِ روحیه خستگی‌ناپذیری، به کودکان می‌آموزد آرامش حقیقی در سایه معنویت، دعا و توسل به دست می‌آید. همچنین می‌آموزد بهترین تکیه‌گاه کودکان، والدین هستند که در شرایط تهدید خطر از طرف دیگر انسان‌ها و عوامل محیطی، امنیت را برای فرزندان به ارمغان می‌آورند.

باغ بستنی

معرفی کتاب
مجموعه «با بابام» 5 داستان ساده از تجربیات ساده‌ پدردختری را به تصویر می‌کشد. در این مجموعه تصویر درست و زیبایی از یک خانواده سالم و روابط پدر و مادر و فرزندی ایمن و به‌طور ویژه نقش پدر به نمایش درآمده است. در داستان «باغ بستنی»، به کودک آموزش می‌دهد که هر نعمتی، هرقدر هم خوب باشد و به وفور در دسترس باشد، ظرفیت انسان برای استفاده از آن محدود است؛ پس مطلوب است به قوانینی که توسط والدین وضع می‌شود، پایبند بود. همچنین این داستان قدرت خیال و رؤیاپردازی را در کودکان تقویت می‌کند.

والی

معرفی کتاب
«والی» توی یک دریای سرد و تاریک زندگی می‌کرد. دور و بر او پر بود از ماهی‌های ریز و کوچکی که از صبح تا عصر مشغول بازی بودند. آنها وقتی می‌خواستند قایم‌باشک بازی کنند به والی می‌گفتند: بگو آ آ آ آ آ آ… بعد هم زود می‌رفتند توی دهان او قایم می‌شدند.
این کتاب داستان زندگی نهنگی است که از مکانی که در آن زندگی می‌کند راضی نیست و می‌خواهد برود جایی تا مدتی تنها باشد. در راه با نهنگ ماده‌ای آشنا می‌شود و با او دوست می‌شود...
با خواندن این کتاب مهارت ارتباط مؤثر با دیگران، کاوشگری، درک ارزش دوستی، تقویت قدرت تحلیل و تفکر و مواجهه با تنهایی در کودکان تقویت می‌شود.

مولی

معرفی کتاب
ماجرای کتاب «مولی» درباره بچه‌مارمولک کوچکی است که در نبود مادرش بی‌قراری می‌کند و خانم‌مار، همسایه مهربان‌شان به دادش می‌رسد. خانم‌مار، مولی را بر پشتش سوار می‌کند و به او سواری می‌دهد، دمش را از درخت آویزان می‌کند و مولی را تاب می‌دهد، برایش از درخت ازگیل می‌چیند تا گرسنگی‌اش را برطرف کند و میان دو درخت نَنو می‌شود تا مولی را بخواند و حتی برای او قصه میز می‌گوید. مولی که تمام این مدت بی‌قراری می‌کرده و خانم‌مار مهربان را خسته کرده است با آمدن مادرش می‌گوید: «مامان چرا این‌قدر زود اومدی؟ »…