Skip to main content

اگر صبر کنی...

معرفی کتاب
پسرکوچولو هرروز به درختِ دوست‌داشتنی‌اش سر می‎زند. روزی درخت، گلی را که روی یکی از شاخه‎هایش روییده است، به پسرک نشان می‌‏دهد و می‎گوید این گل متعلق به توست، می‎توانی آن را بچینی؛ اما اگر صبر کنی، این گل به میوه تبدیل می‎شود. پسرک صبر می‎کند و... . روزی که پسرک می‌خواهد میوه را بچیند، درخت می‎گوید اگر میوه را بکاری به درخت جدیدی تبدیل می‌شود. پسرکوچولو میوه را در دل زمین می‎کارد و صبر می‎کند تا اینکه.... .

درخت‌ها

معرفی کتاب
درخت‌ها انواع گوناگون و شکل‌های متنوعی دارند. کتاب حاضر تمام مراحل رویش و رشد درخت را اعم از ظاهر آن تا چگونگی تغذیه بیان می‌کند. در هر صفحه شکل‌های ساده‌ای از انواع حالت‌های درخت ترسیم شده‌اند و توضیحات نویسنده را دربارۀ مفاهیم کامل می‌کنند.

نامه‌های سبز

معرفی کتاب
کتاب حاضر در بارۀ حیوانات و طبیعت و محل زندگی آن‌ها توضیح می‌دهد. نویسنده به بهانۀ جواب‌دادن به نامه‌ای که یک حیوان برای او می‌فرستند، طبیعت اطراف او را به مخاطب معرفی می‌کند. برای مثال، در جواب شترمرغی که خبردارشده‌است موجوداتی شبیه خودش در جاهای دیگر زندگی می‌کنند و می‌خواهد بداند چگونه می‌تواند ملاقاتشان کند، قاره‌ها و اقیانوس‌ها معرفی شده‌اند. یا در جواب سنجابی که از آتش‌بازی مردم اطرافش گله می‌کند، آتش‌فشان را معرفی می‌کند و دربارۀ فعالیت‌های آتش‌فشانی برایش توضیح می‌دهد.

پیدا و پنهان در طبیعت

معرفی کتاب
انواع بی‌شماری از جانوران بی‌حرکت، خاموش و هم‌رنگ با محیط اطراف، از چشم ما مخفی می‌مانند. مخفی ماندن به بقا و سلامت جانور کمک می‌کند. کتاب حاضر بعضی از شگفتی‌های استتار را بیان می‌کند. نویسنده تصویرهایی از حیوانات مستتر در طبیعت را آورده و توضیحاتی دربارۀ نحوۀ استتار حیوان داده است.

مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه‌‌به‌لنگه

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‎ای از داستانک‌هایی درباره جانبازان است. مردانی که سلامتی خود را در جبهه‌ها جا گذاشتند و بعد از بازگشت نه‎تنها روحیه خود را نباختند و گوشه‏‌گیر نشدند، بلکه آن‎چنان سرزنده و فعال در کوچه و خیابان حاضر شدند که مردنم فراموش کردند اینها جانباز هستند. داستان اول که «املا» نام دارد، درباره پسری است که املایش ضعیف است. پدر او را سرزنش می‌کند؛ اما مادربزرگ می‏‌گوید که خود او نیز دیکته‌اش افتضاح بوده است و نامه‌ای که سال‌ها پیش از جبهه فرستاده است به دست نوه خود می‎دهد؛ اما اینجا پایان داستان نیست!

آش سنگ

معرفی کتاب
پسر جوان در خانواده فقیری زندگی می‎کرد. پدرش کشاورز بود و با تمام تلاشی که می‎کرد، باز هم غذای کافی نداشتند. به همین دلیل، پسر جوان تصمیم گرفت به شهر برود و کاری پیدا کند. در میان راه خسته و گرسنه، از دور خانه‌ای دید و به آنجا رفت تا شاید صاحب‌خانه به او غذایی بدهد؛ اما زن مزرعه‌دار که بسیار خسیس بود، از او خواست که هرچه زودتر از آنجا برود. پسر جوان فکری کرد و گفت می‎تواند با سنگ آش بپزد! اما این چطور ممکن است؟

پاپر

معرفی کتاب
پاپر کبوتری است که برای کبوتربازان، ارزش کمی دارد. چندروزی است که صاحبِ پاپر تصمیم گرفته است دوروبرش را خلوت کند و کبوترهای کم ارزشش را بفروشد یا سرببرد. پاپر این موضوع را می‌داند. به همین دلیل وقتی صاحبش او را در دست می‏‌گیرد، بال و پری می‌زند و خودش را از دست‌های او بیرون می‌کشد و به آسمان می‌رود. پاپر می‎خواهد فرار کند و دیگر به لانه بازنگردد؛ اما او احتیاج به آب و دانه و سرپناه دارد و وقتی زمستان از راه برسد چه کند؟ هنگامی‌که پاپر تصمیم می‏‌گیرد نزد صاحبش بازگردد، فکری به ذهنش می‎رسد و... .

داستان‌های کلاسیک برای کودکان (کتاب دوم)

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل هشت داستان کلاسیک برای کودکان است. «شیر و موش»، «مرد نان زنجبیلی» و «لباس جدید پادشاه»، ازجمله این داستان‏‌هاست. داستان اول، درباره سلطان جنگل، «جاتو» است که خبردار می‌شود در نزدیکی قلمرواش موجودات عجیب و غریبی پیدا شده است و... . داستان دوم از پیرزنی می‌گوید که نان‎های زنجبیلی خوشمزه‎ای درست می‌‏کند؛ اما روزی یکی از نان‎هایش پا به فرار می‏‌گذارد! داستان سوم قصه پادشاهی است که... .

خاطره‌های کودکی

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه اشعاری است درباره جشن‌ها، آیین و مراسم ایرانی که با زبانی ساده برای کودکان سروده شده است. خانه‎تکانی، روز درختکاری، چهارشنبه‌سوری، عمو‌نوروز و هفت‎سین ازجمله این آیین‎هاست و عید غدیر و قربان و نیمه شعبان ازجمله جشن‎های مذهبی. همچنین اشعاری درباره تولدِ فرزندِ جدید و مراسم نامگذاری هم آمده است.

حالا خودت مامان باش

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان کوتاه است. داستان اول درباره سفر دانه برف‌کوچولو است. داستان دوم درباره پای چوبی پدربزرگ، داستان سوم از پروانه‌ها می‌گوید و کم‌آبی و داستان آخر، قصه «ملیکا» و مادرش را روایت می‌‏کند. ملیکا با مادرش قرار گذاشته است که یک روز تمام او مامان باشد و مادرش نقش دختر او را بازی کند. ملیکا فکر می‏‌کند مامان بودن خیلی خوب است و هرکاری دلش بخواهد می‌‏تواند بکند؛ اما... .