انتظار در کلبه هور
معرفی کتاب
یکی از دیدنیهای جزیره کیش، کشتی یونانی است و کمی آن طرفتر، ساحلی صخرهای با امواج دریاست که به آن کلبه هور میگویند. کنار کلبه، مجسمه مردی دیده میشود که فانوسی در دست دارد و دو بال بزرگ روی شانههایش. او قدی بسیار بلند دارد و رو به دریا ایستاده و چشمانش پر از انتظار است! این کتاب داستان این مجسمه است.
آوازی برای وطن
معرفی کتاب
زاغ بور کف قفس طلایی بازرگان افتاده است و آب و دانه نمیخورد! او دلتنگ و غمگین است و مرتب آواز «کو، کو وطنم» را میخواند. سرانجام صاحب زاغ خسته میشود و درِ قفس را باز میکند و او را بیرون میاندازد. زاغ با خوشحالی پرواز میکند و دور میشود. او در راه بازگشت به وطن، به سپیدار سرسبز، به باغ پرندگان که مانند بهشت است، به برکه زلال و زیبا میرسد و همه کسانی که در این مکانها زندگی میکنند، از او میخواهند که همانجا بماند و لانه بسازد؛ اما زاغ بورمیخواهد به سرزمینش برود و در کنار زاغهای بور دیگر باشد. وطن او کجاست و آیا زاغ به هدفش میرسد؟
بازیهای آوایی (2): آگاهی درون هجایی
معرفی کتاب
کتاب «آگاهی درون هجایی» تحت عنوان بازیهای آوایی دومین جلد از مجموعه کتابهایی است که سعی دارد با فعالیتهای آموزشی مبتنی بر آگاهی واجشناختی، بهعنوان عامل مؤثر در یادگیری خواندن و نوشتن، زمینه را برای پیشرفت خوانداری و نوشتاری کودکان آسان کند. این کتاب به گونهای طراحی شده است تا امکان بهرهگیری کودکان مهد، پیشدبستانی، دبستانی و دانشآموزان با نیازهای ویژه، اختلال یادگیری خاص یا اختلال ارتباطی را برای کسب مهارت درون هجایی فراهم آورد.
دنیای راسل: داستانی برای کودکان درباره اتیسم
معرفی کتاب
این کتاب، از مجموعهای چند جلدی، مخصوص کودکان دچاراتیسم نوشته شده است.مخاطب با خواندن داستان راسل، و دیدن عکسها و آشنایی با خانوادهاش، متوجه میشود چالشها و مسائل عجیب دنیای اتیسم چیست و چگونه باید با آن رفتار کرد. کتاب برای والدین این کودکان نیز اطلاعاتی عینی در بردارد و راهکارهایی در مورد چگونگی حمایت از کودکان دچار اتیسم ارائه میدهد.
تو خواب داره میخنده
معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی دَه شعر کوتاه و لالایی برای کودکان است. هر شعر درباره بچه یکی از حیوانات است؛ بچه زرافه، کوسه، عقاب، خرچنگ و... . هرکدام از آنها در خواب میخندند و شاعر علت آن را توضیح میدهد. برای مثال، نینی زرافه خواب میبیند که آنقدر قدش بلند است که میتواند ابرها را بخورد، کودک میخوابد تا مانند پدرش قدش بلند شود.
تو هم بخواب کوچولو
معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل دَه شعر و لالایی است. لالاییها درباره بچه حیوانات است؛ از جمله بچه پرستو، بچه بوقلمون، بچه اردک، بچه بره و... . در شعرِ نینی پرستو، پرستوکوچولو روی درخت خوابیده و در خواب میخندد؛ چون خواب میبیند که با مادرش به سفر دور دنیا رفته است. کودک نیز میخوابد تا در روزهای آینده با پدر و مادرش به سفر برود. نینی بوقلمون در لانه خوابیده و خواب میبیند که... .
لالا لالا کوچولو
معرفی کتاب
این کتاب حاوی دَه شعر و لالایی است. شعرها درباره بچه حیوانات است که هرکدام چه خوابی میبینند. مادر برای کودکش میخواند که نینی پشه در خواب میخندد؛ چون خواب میبیند که با خانوادهاش دور میز نشستهاند، حرف میزنند و میخندند، مادر برای کودکش لالایی میخواند که بخوابد چون او تا صبح کنارش میماند. نینی پلنگ خواب میبیند که صورتی شده است، مادر برای کودکش لالایی میخواند تا بخوابد و فردا پلنگ صورتی را ببیند. نینی دارکوب... .
سفر حسن کچل به قصههای شیرین ایرانی
معرفی کتاب
«حسن»، کچل است و به علت تمسخر بچهها خانهنشین میشود و دیگر هرگز بیرون نمیرود. مادرش، «ننهگلاب» که خیلی از این وضع ناراحت است، شب و روز فکر میکند و بالاخره تصمیمی میگیرد. او کلی سیب میخرد و... . حسن اولین سیب را پیدا میکند و بعد دومی و ... . ننهگلاب از حسن میخواهد که بزی را به صحرا ببرد تا حسابی علف بخورد... . حسن در شکاف درختی که کنارش بود، کتابی پیدا میکند و... . حسنکچل در این کتاب به قصههای مختلفی مانند چوپان دروغگو و کدو قلقلهزن سفر میکند و خود، جزیی از داستان میشود.
حسن کچل و ماه پیشونی
معرفی کتاب
«حسنکچل» حسابی تغییر کرده بود؛ او خودش هرروز صبح زود بیدار میشد و صبحانه میخورد و با بزی راهی صحرا میشد. اینبار هنوز آفتاب نزده بود و حسن تند میرفت تا به درخت و کتاب برسد. وقتی کتاب را سرِ جایش دید، نفس راحتی کشید و شروع به خواندن کرد. این داستان، قصه ماهپیشونی بود که نامادریاش از او حسابی کار میکشید و غذایی هم به او نمیداد. روزی نامادری ماهپیشونی، او را به صحرا فرستاد تا گاو را بچراند و... . اینبار هم داستان ناتمام است و حسنکچل دوباره وارد قصه میشود. حسن میخواهد به ماهپیشونی کمک کند؛ اما... .
حسن کچل و کله کدویی
معرفی کتاب
«حسنکچل» از وقتی کتاب عجیب و غریب را در شکاف درخت پیدا کرده بود، هرروز صبح زود بیدار میشد، صبحانهاش را میخورد و با بزی به صحرا میرفت، بزی را بین علفها رها میکرد و به سراغ کتاب میرفت. اینبار داستان درباره پسری کچل بود که بچهها مسخره اش میکردند و به او کلهکدویی میگفتند. کلهکدویی هم به علت حرف بچهها از خانه تکان نمیخورد. دیو پدر او را گرفته بود و مادرش هرروز به کلهکدویی اصرار میکرد تا به دنبال پدرش برود. حسنکچل وارد قصه میشود و با کلهکدویی میروند تا پدر او را آزاد کنند!