Skip to main content

چه... چه

معرفی کتاب
داستان دوستیِ یک پسربچه و دریاچه موضوع محوری این کتاب است. دریاچه با پسرک بازی می‌کند، با او حرف می‌زند و ماجراهایش را تعریف می‌کند و از راز گنج هایی می‌گوید که در دل دارد.اما پسرک گنجی ندارد که از آن بگوید. یک روز دریا ماجرایی را نقل می کند که اندوهگینش کرده است و پسرک فکری می‌کند...

سنجاب شکمو

معرفی کتاب
سنجاب شکمو همیشه دنبال غذاست. او می‏‌ترسد که زمستان گرسنه بماند، برای همین از صبح تا شب دنبال خوراکی است، گردو، فندق، بلوط و هرچیزی که سر راهش است، جمع کرده و انبار می‏‌کند. سنجاب به هیچ‌کس غذا نمی‎دهد؛ حتی به دوستانش! سرانجام زمستان از راه می‎رسد، خانه سنجاب پر از غذاست و خیالش راحت؛ اما... .

میسا و دردسرهایش

معرفی کتاب
مادر «میسا» به خرید می‎رود و خانه را به او می‎سپارد. میسا روی مبل اتاق نشیمن، کنار عروسکش، «حنا»، نشسته است و برای او لالایی می‌‏خواند؛ اما ناگهان باد پنجره را باز می‌کند و گربه که اسمش «پیشول‌خان» است، وارد اتاق می‎شود. او اول از همه، گلدان شمعدانی روی میز را می‌‏اندازد و... . بعد پیشول‌خان از زیر میز تلویزیون به سمت آشپزخانه می‎رود و چای پایش همه‌جا روی زمین به جا می‌‏ماند. میسا دنبال پیشول راه می‌‏افتد تا دسته گل تازه‎ای به آب ندهد؛ اما... .

گربه روی کاغذ

معرفی کتاب
گربه‌ای که روی کاغذ نقاشی شده است، به ماهی داخل حوض می‎گوید که خیلی دلش می‎خواهد از کاغذ بیرون بیاید. ماهی هم خیلی دلش می‏‌خواهد از حوض بیرون بپرد. گربه با خنده می‎پرسد: «چرا؟ تو که می‎توانی به هرطرف شنا کنی!» ماهی معتقد است وقتی نتواند هرجا که دلش می‌خواهد برود، فرقی نمی‎کند که داخل حوض باشد یا روی کاغذ. ماهی از دنیای بیرون از حوض، آسمان و پرنده‌ها برای گربه می‎گوید؛ ولی گربه نمی‎تواند تکان بخورد و حتی آسمان را هم نمی‎بیند. گربه و ماهی تصمیم می‎گیرند از کاغذ و آب بیرون بیایند و آزاد شوند؛ اما آیا این کار ممکن است؟

قایم موشک فیلی

معرفی کتاب
«پیلی‌پیلی» فیل کوچولویی است که همیشه «قایم‌باشک» را دوست داشته؛ حتی حالا که بزرگ شده است. روزی به دوستانش، سنجاب و قورباغه و ببر پیشنهاد می‌کند با هم قایم‌باشک بازی کنند. سنجاب چشم‌هایش را می‎بندد و شروع به شمردن می‎کند. قورباغه داخل گل نیلوفر پنهان می‎شود و ببر لابه‌لای علف‌های خشک. پیلی‌پیلی می‌خواهد زیر آب رودخانه پنهان شود؛ اما آب فقط تا زانویش می‎رسد؛ چون او خیلی بزرگ شده است. حالا پیلی‌پیلی کجا قایم شود؟

خود شجاع تو

معرفی کتاب
«آنجلینا» در کلاسش شبیه هیچ‌کس نیست، شاید به خاطر رنگ پوستش، لباس‌هایش یا موهای فرفری‌اش است. «ریگوبرتو» اهل «ونزوئلا» است و در کلاس هیچ‌کس حرف‌های او را نمی‎فهمد و همه به او می‎خندند. در کلاس همه از سفر تابستان خود حرف می‏‌زنند؛ اما آنجلینا تمام تابستان را در خانه گذارنده است و برای خواهر کوچکش کتاب خوانده است... . مؤلف کتاب می‌کوشد به خواننده بیاموزد که برای شکست فاصله، و کم‌رنگ کردن تفاوت‌ها، باید بتواند خاطره‌هایش را با دیگران شریک شود.

پیش به سوی قلعه

معرفی کتاب
وسط شهر یک قلعه سرپا مانده بود. از قلعه هیچ‌کس بیرون نمی‌آمد و هیچ‌کس هم اجازه وارد شدن به آن را نداشت! اما نگهبان همیشه بالای قلعه بود. یکی می‎گفت قلعه پُر از هیولاست، یکی می‎گفت غول دارد و دیگری می‎گفت پُر از مار است! تا اینکه روزی دختر کوچولوی کنجکاوی به نام «ایب» تصمیم گرفت به قلعه برود و سر و گوشی آب دهد. او با قایق از خندق رد شد و جلوی دروازه ایستاد و با تمام قدرتش در زد؛ اما ناگهان صدای فیش... آن‌قدر او را ترساند که تا مدرسه دوید. چند روز بعد، نامه‌ای به دستش رسید و... .

برگرد خونه دیگه!

معرفی کتاب
اردک دلش می‎خواهد تمام وقتش را با خرس بگذراند؛ اما وقتی به خانه او می‎رود، خرس به ماهی‌گیری رفته و تا یک هفته برنمی‏‌گردد. اردک تصمیم می‏‌گیرد تا آمدن خرس به تنهایی از روزهایش لذت ببرد. او کتاب می‌‏خواند، نوشیدنی درست می‏‌کند و...؛ اما تنهایی هیچ‎کدام از این کارها جذاب نیستند. خرس هم در جنگل، کنار رودخانه به تنهایی نمی‏‌تواند چادر بزند، ماهی بگیرد و... . او هم دلش برای اردک تنگ شده است و... .

هواپیما کبوتر نیست

معرفی کتاب
وقتی کبوتر کوچولوی سفید، بیدار شد، در لانه تنها بود. دیروز برادرش پرواز کرده و رفته بود و شب هم برنگشته بود. کبوتر کوچولو فکر کرد مادرش به زودی برمی‌‏گردد و برایش غذا می‎آورد؛ اما هرچه صبر کرد، خبری از مادر نشد. بالاخره از لانه بیرون آمد و پرواز کرد. همه‌جا پر از ساختمان‌های جورواجور بود. کبوتر کوچولو سرانجام در پارک آب پیدا کرد و برنج‌هایی را خورد که دخترکی برایش ریخت. کبوتر دوباره پرواز کرد و این‌بار به جایی رسید که پرنده‌های خیلی بزرگی روی زمین نشسته بودند، پرند‌ه‌هایی که تا به حال ندیده بود!

من زمین هستم: یک سیاره چند‌ میلیارد‌ ساله

معرفی کتاب
این کتاب کره زمین را معرفی می‎کند و توضیحات کاملی درباره آن ارائه می‎دهد. این توضیحات از زبان زمین روایت می‎شود. زمین خود را با نام‌های مختلفی معرفی می‎کند، مثل «تیله آبی» و «دنیا».او چهار میلیارد و ۵۴۰ میلیون سال عمر دارد و به همراه هفت خواهر و برادرش در منظومه شمسی زندگی می‎کند و از همه بیشتر به «زهره» و «مریخ» نزدیک است. یک روز کامل طول می‎کشد تا سیاره زمین یک دور کامل دور خودش بزند و یک سال طول می‎کشد تایک بار به دور خورشید بچرخد.