Skip to main content

اجازه هست؟

معرفی کتاب
اردک دلش می‎خواهد دوستان جدیدی پیدا کند، برای همین تصمیم می‌‏گیرد عضو یک باشگاه شود. او به باشگاه شیرها، مارها و فیل‌ها می‌‏رود؛ اما اردک نمی‌‏تواند مثل شیرها غرش کند، مثل مارها هیس‎هیس کند و مثل فیل‌ها شیپور بزند، پس نمی‎تواند در هیچ‎کدام از این باشگاه‎ها عضو شود. خب او چه ‌کند؟ ...

من یک انسانم

معرفی کتاب
مؤلف کتاب می‌کوشد ابعاد یک انسان را به خواننده بشناساند. انسانی که می‌تواند انتخاب کند؛ می‌تواند خوب باشد؛ می‌تواند دلسوز و مهربان باشد و می‌تواند تصمیم اشتباه بگیرد....

تق تق، بیا بیرون

معرفی کتاب
این داستان تصویری درباره دوران نوزادی حیوانات است. پرندگان از تخم بیرون می‎آیند. ابتدا یک تخم هستند، بعد از مدتی تخم تَرَک برمی‎دارد و عاقبت می‎شکند و یک جوجه از آن بیرون می‎آید. تخم دیگری هست که هنوز نشکسته است و جوجه‎ها مرتب به آن نوک می‏‌زنند تا سرانجام تَرَک برمی‎دارد و می‎شکند؛ اما از این تخم، جوجه درنمی‎آید! این دیگر چیست؟

قلعه قرمز من

معرفی کتاب
«روبی» دختربچه‎ای با ذهنی خلاق و پر از ایده است؛ اما برادرانش، فکر می‌کنند او بلد نیست کاری انجام دهد. روزی روبی تعدادی تخته چوب قدیمی پیدا می‎کند و تصمیم می‎گیرد با آن‌ها چیزی بسازد. او از برادانش کمک می‎خواهد؛ ولی آن‌ها کمکی به او نمی‎کنند. روبی خودش دست به کار می‌شود و تصمیم می‌گیرد یک قلعه بسازد. َآیا او می‎تواند به تنهایی این کار را انجام دهد؟

گربه پیدا شده!

معرفی کتاب
«جِما» با گربه‌‏اش، «رالف»، در همان ساختمانی زندگی می‏‌کند که «دیلا» و گربه‎اش، «نیبله»، زندگی می‏‌کنند و فقط دو نفر از این موضوع خبر دارند، رالف و نیبله! این دو از صبح تا شب تلفنی با هم صحبت می‏‌کنند! روزی رالف راهی پیدا می‌‏کند تا به دیدن نیبله برود. نیبله هم به خانه رالف می‎رود؛ اما هر دو خانه خالی است! هر دو همان‌جا منتظر می‎ماند؛ و... .

موش راهزن

معرفی کتاب
موش راهزن، موجودی شرور و مخوف است. او جلوی دیگران را می‌گیرد و غذایشان را می‌دزدد. همه حیوانات جنگل، از دست موش راهزن خسته شده‎اند؛ اما نمی‎توانند با او مبارزه کنند. روزی موش راهزن اردک لاغر و ضعیفی را می‏‌بیند که هیچ‎چیزی ندارد تا به او بدهد. برای همین، تصمیم می‌‏گیرد اردک را بخورد! اما اردک می‌گوید خواهرش غذاهای خوشمزه‌ای دارد. می‌تواند او را به نزد خواهرش که در غاری زندگی می‌‏کند، ببرد. موش راهزن برای گرفتن غذاها وارد غار می‎شود و ... .

نویسنده و تصویرگر: موش و قورباغه

معرفی کتاب
یک روز صبح زود، موش با شوق و ذوق از خواب بیدار می‎شود تا داستانی متفاوت بنویسد. موش داستانش را این‎گونه شروع می‏‌کند: «روزی روزگاری در خانه‎ای کوچک و آرام، موشی صبح زود از خواب بیدار می‎شود و میز را آماده می‏‌کند برای... » قورباغه، دوست موش، می‌خواهد به او در نوشتن داستانش کمک کند، برای همین مُدام وسط کار موش می‏‌پرد و پرت‌وپلا می‎گوید. موش تلاش می‌‏کند به قورباغه بفهماند که نباید در کار او دخالت کند؛ اما... .

پشت پنجره

معرفی کتاب
پدر و مادر «علی» به مهمانی رفته‌اند و او در خانه تنهاست. قرار است تکالیفش را انجام دهد و بخوابد تا پدر و مادر بیایند. بعد از خاموش کردن چراغ، علی کسی را می‌‏بیند که پشت پنجره ایستاده است و دست‎هایش را به شیشه می‎کشد! او سعی می‎کند بخوابد؛ اما نمی‎تواند. پشت پنجره دوم اتاق، مار بزرگی نشسته و صورتش را به شیشه چسبانده است! او سعی می‎کند با شمردن اعداد به خواب برود؛ اما ناگهان دو پنجره باز می‎شود و... .

وای تشنگی...

معرفی کتاب
داستان این کتاب از زبان «سکینه»، دختر کوچک امام حسین (ع) روایت می‎شود. او روز عاشورا را به تصویر می‎کشد: لحظاتی که هر یک سالی می‎گذرد، گرد و غبار میدان نبرد و نعره‌های دشمن و آفتاب داغ و سوزان، تشنگی بی‌حد و اندازه و زردی چهره‌ها. سکینه از شجاعت یاران پدرش می‏‌گوید که چطور تا نفر آخر به دست دشمن به شهادت می‏‌رسند و از شهادت برادرانش، «علی‌اکبر» و «علی‌اصغر» و استواری امام. از خم شدن کمر پدر در برابر شهادت برادرش، «عباس» و... .

ادوینا دایناسوری که خبر نداشت منقرض شده

معرفی کتاب
«ادوینا» یک دایناسور است و همه مردم شهر او را می‎شناسند. ادوینا با بچه‎های محل بازی می‌‏کند، در همه کارها به دیگران کمک می‌‏کند و... . همه عاشق او هستند، به جز «رجینالد ون هوبی دوبی»! رجینالد می‌‏داند که دایناسورها مدت‎هاست که منقرض شده‎اند و حاضر است این موضوع را ثابت کند؛ اما آیا کسی پیدا می‎شود که به حرف‌های او گوش کند؟ و اگر کسی گوش کند، آن‌وقت بر سر ادوینا چه می‎آید؟