غلامرضا تختی
معرفی کتاب
مجموعه «کی؟ چی؟ کجا؟ » رازهای تازهای دربارهی شخصیتهای بزرگ، رویدادهای مهم و مکانهای شگفتانگیز ایران عزیز و جهان را بازگو میکند. این جلد از مجموعه مذکور داستان زندگی جهان پهلوان تختی را روایت کرده است. غلامرضا تختی مشهور به جهانپهلوان، در پنجم شهریور 1309 در تهران به دنیا آمد. پدربزرگش، حاجقلی تختی، همیشه در دکانش روی تخت بلندی مینشست و به همین خاطر این نام خانوادگی را برای خودشان انتخاب کرده بود. غلامرضا کودکی بود که وقتی بزرگ شد، به پهلوان ملی و قهرمان خیلی از کودکان و بزرگسالان ایران تبدیل شد....
این کتاب به مخاطب میگوید، وقتی از «غلامرضا» تختی حرف میزنیم از «چه کسی» حرف میزنیم. از پهلوان افسانههای باستان؟ از یک قهرمان ملی؟ از کشتیگیر دوستدار مردم؟ از محبوبترین قهرمان ورزشی ایران؟ این کتاب را بخوانید تا این شخصیت بزرگ را بیشتر بشناسیم.
این کتاب به مخاطب میگوید، وقتی از «غلامرضا» تختی حرف میزنیم از «چه کسی» حرف میزنیم. از پهلوان افسانههای باستان؟ از یک قهرمان ملی؟ از کشتیگیر دوستدار مردم؟ از محبوبترین قهرمان ورزشی ایران؟ این کتاب را بخوانید تا این شخصیت بزرگ را بیشتر بشناسیم.
سفر پرماجرا
معرفی کتاب
کتاب «سفر پرماجرا»، داستانی نوجوانانه است که درباره پسری به نام نیما و دو همکلاسیاش است که برای اجرای یک نمایش به دوران صفویه سفر میکنند. این سفر پر از ماجراهای آموزنده است و ارزشهای اخلاقی و دوستی را بیاموزند. نیما، پسری هنرمند اما خجالتی است که با دو همکلاسیاش به نامهای سپهر و امیرعباس، برای اجرای نمایشی درباره شاه عباس صفوی انتخاب میشوند. در حین تمرین، اتفاقی میافتد و آنها به دوران صفویه سفر میکنند. آنها در این سفر با ماجراهای مختلفی روبرو میشوند و در نهایت با همکاری و همدلی با یکدیگر، موفق میشوند به زمان خودشان برگردند.
سه روایت از حاج ابراهیم میرشکاری معروف به «عموصیاد» مجموعه داستان
معرفی کتاب
پرداختن به فرهنگ جهاد و شهادتطلبی برای مخاطب کودک و نوجوان ظرافتهایی دارد که در روایت صحیح و دقیق و داستانسرایی توسط پدیدآورندگان آنها باید مورد توجه قرار گیرد. کتاب «سه روایت از حاج ابراهیم میرشکاری معروف به عموصیاد» همانطور که از نامش پیداست، شامل سه روایت و داستان از دفاع مقدس و دفاع از حرم است که با دقت در کوتاهکردن سخن در عین حفظ حرف و هدف اصلی، این گنجینه ارزشمند فرهنگ جهاد و شهادت را موجب حیات جامعه میشود به نوجوانان منتقل میکند.
ما و عروسک پارچهای
معرفی کتاب
کتاب«ما و عروسک پارچهای» داستانی جذاب و نمادین است که به تأثیر جنگ و کشمکشهای اجتماعی و مذهبی بر زندگی انسانها میپردازد. روایت از زبان ابوعمر، یک ترکمن اهلتسنن، بیان میشود که همراه با ابوجعفر، یک راهنما، مأموریت خاصی را در شهری ویران انجام میدهند. این دو شخصیت در ساختمانی دوازدهطبقه مستقر میشوند تا تحرکات دشمن را رصد کنند. در کنار آنها، عروسکی پارچهای، خانوادهی ایزدی و اهالی اندکی که از اهلتسنن و شیعه هستند، در این ویرانه باقی ماندهاند. در این بین دشمن هر لحظه نزدیکتر میشود و سایه شوم خود را بر شهر میاندازد…
عملیات نجات مادربزرگ
معرفی کتاب
داستان از زبان «مهرسا» دختر 10 سالهای روایت میشود که با پدر، مادر، خواهر و برادران دوقلویش و مادربزرگش در یک خانهی کوچک زندگی میکنند. مادربزرگ که برخلاف سنش پرانرژی و مهربان است برای تعطیلات تابستان نوهها برنامهریزی کرده است و به آنها هنرهای مختلفی آموزش میدهد. ولی برنامه خوب پیش نمیرود و به خاطر مشکلاتی که در خانه پیش میآید مادربزرگ بدون اطلاع بچهها به خانهی سالمندان میرود. بچهها با کمک دخترعموی مادربزرگ برای نجات او از خانهی سالمندان نقشه میکشند و این عملیات با ماجراهای مختلفی داستان را به پیش میبرد.
دختری به کره پسری به جهنم
معرفی کتاب
«رافا» دختری کلاس هفتمی که به خاطر شغل پدرش به شهر و مدرسهای جدید نقل مکان کرده است. او که تجربهی خوبی از دوست صمیمیاش در مدرسهی قبلی نداشته است، فکر میکند نمیتواند در مدرسهی جدید دوست صمیمی پیدا کند. ولی با «ترانه» به راحتی دوست میشود و البته این دوستی با ماجراهای تلخ و شیرین همراه است. رافا فیلمساز است و در جشنوارههای مختلفی جایزه برنده شده است و همین موضوع کمک میکند تا در مدرسهی جدید به راحتی محبوب شود. ولی این محبوبیت باعث برانگیخته شدن حسادت یکی از دوستان ترانه میشود. عشق بیش از حد ترانه به یک گروه موسیقی کرهای هم دردسرهایی برای آنها ایجاد میکند.
دخلشو بیار پسر!
معرفی کتاب
این رُمان، داستان پسری است که به سن نوجوانی رسیده و حالا میخواهد از کسی که باعث مرگ پدرش شده است، انتقام بگیرد. او به نصیحتهای مادر و دیگران توجهی ندارد و بر این باور است که فرد مورد نظر در حال زندگی خوشی است و او را به تنهایی رها کرده است. این پسر در مدرسه محبوب و مورد توجه همکلاسیهایش است و گروهی از دوستانش تصمیم میگیرند به او در این مسیر کمک کنند. داستان در فضایی ساده و دلنشین در یک شهر روایت میشود و با لهجه و طنز خاصی همراه است. در اینجا، شیطنتهای این پسر و دوستانش آغاز میشود تا مرد مورد نظر را به خوبی تنبیه کنند و با نقشههای مختلف او را گیج کنند. اما داستان به همین جا ختم نمیشود؛ ورود یک دانشآموز جدید به کلاس باعث تغییراتی در داستان و بروز اتفاقات جدید و خندهدار میشود. در گزیدهای از کتاب آمده است: «فقط خدا کند سرت آنجایی باشد که من میخواهم. مرغ آمین کجایی؟ بگو آمین… لبههای تیز پاره آجر، کف دستم را میخراشید. عقابی شده بودم با چشمهای تیز، دوسر کوچه را پاییدم؛ کسی نبود. قاب پنجرۀ کهنه و چوبی اتاقش را که به کوچه دهن کجی میکرد نشانه گرفتم و... .»
نبرد با مافیای خودرو
معرفی کتاب
این کتاب، داستان سه نوجوان با استعداد و فعال در زمینهی مکانیکی و طراحی خودرو است که دوست دارند کارهای بزرگی انجام دهند. یک نیروی ماورائی به کمک آنها میآید و سطح آنها را بالاتر میبرد و آنها را تبدیل به انسانهایی خارقالعاده میکند. آنها به کمک یحیی، تیمی به نام شهاب را تشکیل میدهند و سعی دارند خودرویی با کیفیت بسازند. انحصار تولید خودرو در دست یک شرکت خودروسازی مافیایی است که سعی میکند با تطمیع و تهدید موانع را از راه بردارد. تیم شهاب کمکم متوجه میشوند که وارد بازی سخت و جدیای شدهاند و نبرد آغاز میشود. کتاب پیامهای مهمی در مورد اهمیت تلاش، خلاقیت، مقابله با فساد و بزهکاری در جامعه دارد.
ماهی نه! ماهرخ
معرفی کتاب
کتاب «ماهی نه! ماهرخ» مجموعهای از خاطرات دختری کوچک و شیطون به نام ماهرخ است. ماهرخ تلاش میکند تا خود را در دل عمهخانم جا کند تا او را به پرورشگاه نفرستند؛ زیرا مادرش در بیمارستان بستری و بیهوش است و تنها کسی که دارد، عمهخانم است که کمی بداخلاق به نظر میرسد. ماهرخ سعی میکند کارهای خوبی انجام دهد، اما به طور ناخواسته خرابکاری میکند و عمهخانم را عصبانی میکند؛ با این حال، کارهایش به طرز بامزهای جالب هستند. او یک دفترچه خاطرات دارد و هر روز به بیمارستان میرود تا خاطراتش را برای مادرش بخواند. دکتر به او گفته که با خواندن این خاطرات میتواند حال مادرش را بهتر کند.
تختهگاز تا جایزه
معرفی کتاب
این اثر، داستانی جذاب از برگزاری مسابقات استانی ماشینهای کنترلی بین مدارس است. از هر مدرسه نفراتی انتخاب شده است و برای بهدست آوردن جایزه با هم مسابقه میدهند. از مدرسه جلال آل احمد دو گروه به نامهای: تختهگاز (سینا و محسن) و بیترمز (حسام و کامران) در مسابقات استانی ماشین آرسی استانی شرکت میکنند. آنها باید یک کیت ماشین کنترلی را خودشان سرهم کنند. حسام و کامران با سنگاندازی و دوز و کلک نمیخواهند تیم تختهگاز به جایزه برسد. اما سینا و محسن برای بهدست آوردن جایزه که یک دوره رایگان آموزش ساخت ماشین کنترلی است عزمشان را جزم میکنند تا با موانع بجنگند و به مرحله کشوری راه یابند. در برشی از کتاب آمده است: «ساعت پنج ونیم عصر بود. محسن سر کوچه، زیر تابلوی فرعی هشتم، منتظر سینا بود. سینا که رسید سر کوچه، به سرعت راه افتادند سمت ایستگاه اتوبوس خیابان آزادی، که درست کنار نمایشگاه خودروی مدرن بود. بعد از چند دقیقه نگاه کردن به ماشینهای داخل نمایشگاه، اتوبوس رسید. سوار اتوبوس شدند و هفت ایستگاه بعد از خیابان معلم، نرسیده به فروشگاه مرکزی... .»