داستان

کتاب حاضر با روایتی داستان گونه، به معرفی پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین می‌پردازد. نویسنده از آرایه‌های ادبی مانند تشبیه و استعاره و... بهره برده و در هر بخش با عنوان دلیل... به ترتیب، امامان را توصیف می‌کند و درباره آنان توضیحاتی می‌دهد. شایان ذکر است که از کتاب‌هایی مانند «نهج‌البلاغه» و «بحارالانوار» و... به عنوان منبع استفاده شده است.

«جروشا ابوت» دختر ۱۷ ساله‌ای است که هنوز هم در یتیم‌خانه زندگی می‌کند. بیشتر کارها به عهده اوست و از ۱۱ بچه ۴ تا ۷ ساله نگهداری می‌کند. روزی جروشا متوجه می‌شود یکی از اعضای هیئت امنا تصمیم گرفته او را به دانشگاه بفرستد و در عوض جروشا موظف است که ماهی یک بار برای او نامه بنویسد و تمام جزئیات را توضیح دهد.

کتاب حاضر یکی از مهم‌ترین آثار « سنت اگزوپری» به شمار می‌رود و بر اثر حادثه‌ای واقعی شکل گرفته است. در قلب آفریقا هواپیما خراب می‌شود و اگزوپری مجبور است فرود بیاید. او با پسربچه‌ای روبه‌رو می‌شود که سؤال‌های عجیب و غریبی می‌پرسد. در طول داستان فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی به ساده‌ترین شکل تجزیه و تحلیل شده است.

کتاب حاضر شامل چهل و چهار افسانه و متل است. شباهت این افسانه‌ها با افسانه‌های کشورهای دیگر، در انتهای هر افسانه، با عنوان پانوشت، مشخص و توضیح داده شده است. خاله‌سوسکه، آرزوی هیزم‌شکن، ماهی در ماه، مرد ناسپاس و آدم طمع‌کار، از جمله افسانه‌هایی هستند که در این مجموعه ارائه شده است.

«پروانه» دختر کوچولویی است که خواندن و نوشتن نمی‌داند؛ ولی هر روز برای پدرش که در جبهه است، نامه می‌نویسد. او هر روز چندین نامه می‌نویسد و مادر همه را پست می‌کند و هر هفته پدر، نامه‌های پروانه را جواب می‎دهد. درست به همان تعدادی که او برایش فرستاده است؛ اما هر شب این مادر است که برای نامه‌های پروانه جواب می‌نویسد!

«جواد» در جنگ، با گازهای شیمیایی بیمار شده است. او می‌خواهد نوشتن رمان جدیدش را شروع کند؛ ولی می‌ترسد که حالش بدتر شود یا هرگز نتواند آن را به سرانجام برساند؛ اما این‌بار تصمیمش جدی است. او شروع می‌کند و همه چیز در عالم خیال اتفاق می‌افتد. همه چیز خیالی است.

دو برادر بزرگ‌تر «رابینسون»، کشته و ناپدید شده‌اند. پدر و مادر رابینسون به هیچ‌وجه نمی‌خواهند او را از دست بدهند. آن‌ها حاضرند هر کاری بکنند تا او در کنارشان بماند؛ ولی رابینسون عاشق ماجراجویی و سفر به سرزمین‌های دور است. او می‌خواهد شبانه فرار کند و با کشتی به سرزمین‌های ناشناخته برود.

کشتی گالیور در توفان غرق می‌شود و او به دست آدم‌هایی اسیر می‌شود که به اندازه یک بند انگشت هستند. گالیور می‌تواند از دست آن‌ها فرار کند؛ ولی اسیر غول‌ها می‌شود. غول‌هایی که گالیور در کنارشان به اندازه یک بند انگشت است! حال چه بلای سر گالیور می‌آید؟

کتاب حاضر داستان زندگی دختری به نام «هیتی» است. بین سال‌های ۱۸۵۴ و ۱۹۲۹ حدود ۱۵۰۰۰۰ کودک برای یافتن زندگی بهتر، سوار «قطارهای یتیمان» شدند. بسیاری از این کودکان اعتراف می‌کردند که به زندگی بهتری دست یافته‌اند؛ ولی عده‌ای دیگر شکایت داشتند که نه‌تنها به آن‌ها رسیدگی نشده است، بلکه مورد آزار و اذیت هم قرار گرفته‌اند. هیتی یکی از این کودکان است.

«کیت» تازه به «استونی‌گیت» آمده است. او با فردی به نام «اسکو» آشنا می‌شود. اسکو کیت را با دوستان دیگرش آشنا می‎کند. آن‌ها بازی‎ای به نام بازی مرگ انجام می‎دهند. اسکو پسر مرموزی است و کیت ناخودآگاه به طرف او کشیده می‌شود.