دختری که نبود
معرفی کتاب
این داستان چهار راوی دارد و داستان دختری به نام «سمیرا» است که با موجودی خیالی به نام «کصیر» حرف میزند. داستان گاهی از زبان سمیرا، گاهی از زبان مادرش، گاهی از زبان پدر سمیرا و گاهی از زبان کصیر روایت میشود. اطرافیان برای سمیرا دل میسوزانند و مادر نگران است که او هیچوقت نتواند شوهر کند.
یاقوت آنوبیس
معرفی کتاب
«خدیو عباس دوم» مِلک بزرگ و نخلستان باشکوهش را به باستانشناس معروف، «آلن دوپره» و دوستانش، «رامی» و «حمزه» داده و به این ترتیب برای یافتن گنج هورهوتپ از آنان تشکر کرده بود. آلن از همه چیز لذت میبُرد و به نظرش همه چیز عالی بود تا اینکه مادر حمزه از راه میرسد. او قرار است با آنها و در آن ملک زندگی کند. آلن و بچهها تازه متوجه میشوند که آن ملک به «ملک شیطان» معروف است و هیچ کس حاضر نیست، در فصل برداشت محصول به آنها کمک کند.
بوراندخت
معرفی کتاب
«بوراندخت» در حال شکار گراز است که مردی سوار بر اسب از راه میرسد و خبر لشکرکشی اسکندر و کشته شدن پدر بوراندخت را به او میدهد. اسکندر شهر را محاصره کرده است و هیچ راهی برای ورود به شهر نیست. بوراندخت تا تاریکی هوا منتظر میماند؛ سپس اسبش را به مرد میسپارد و به دنبال پیدا کردن راههای مخفیِ زیرِ دیوارهای شهر، در تاریکی گم میشود.
رابینهود
معرفی کتاب
«رابینهود» و «جان کوچولو» دزدان معروفی هستند که در جنگل زندگی میکنند. آنها اموال ثروتمندان را غارت کرده و به فقرا میبخشند. رابینهود فقط به خاطر خودش با قدرتمندان مبارزه نمیکند. او درصدد است که ثابت کند که مهم نیست چه کسی حکمران است، مهم این است که حکمران، سعادت دیگران را بر خود ترجیح دهد که به این ترتیب همیشه پیروز است.
فراموشم نکن!
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره افرادی است که به بیماری آلزایمر دچار میشوند. «لوک» بهترین دوست مادربزرگش است. آنها به پارک میروند، بازی میکنند، میچرخند و قدمزنان تا مدرسه لوک میروند؛ اما همه این کارها قبل از بیماری مادربزرگ است. بعد از آن همه چیز تغییر میکند. مادربزرگ حتی اسم لوک را هم فراموش میکند.