هدیه خوشمزه
معرفی کتاب
شخصیت اصلی کتاب، موش کوچک و مهربانی است که تصمیم میگیرد سالِ نو برای مادرش هدیه بخرد. موش کوچولو در همین فکر است که ناگهان چشماش به قارچ بزرگی میافتد و آن را بهترین هدیه برای مادرش میپندارد. اما در بین راه دوستانش را میبیند و مجبور میشود قارچ را با آنها سهیم شود و... . نویسنده در این کتاب، سعی دارد کودکان را با صفات «مهربانی» و «بخشش» آشنا کند.
پشت دریاها کجاست؟
معرفی کتاب
این کتاب شامل دوازده قطعه شعر است که برای کودکان سروده شده است. در شعری از مادربزرگهایی میگوید که شیرینی و گرمای خانه هستند و در شعر دیگری از جوجهای که در جعبه کفشی خانه دارد. در شعری از کار خدا میگوید که چطور بر دامن ساحل ماسه پاشیده و به دریا رنگ داده و در شعری در این فکر است که پشت دریاها کجاست؛ شاید سرزمین غولها، شاید هم باغی پُر از گل.
عملیات مخفی
معرفی کتاب
«مایکل»، کارآگاه زبل، پروندههای زیادی را حل کرده است. همسایهاش، «الیور»، از او میخواهد دزد آشغال محله را پیدا کند. الیور میخواهد بفهمد کسی که هرشب آشغالها را زیرورو میکند، کیست. این اولین پرونده شبانه کارآگاه زبل است. او تحقیقاتش را شروع میکند و بعد از مدت کوتاهی به نتایج خوبی میرسد. کارآگاه متوجه میشود چه کسانی این کار را نکردهاند! پس زیرورو کردن سطل آشغال الیور کار چهکسی است؟
نقاشی گمشده
معرفی کتاب
همه بچههای محل میدانند که وقتی چیزی گم میشود، باید از کارآگاه زبل کمک بخواهند. نقاشی «آنی» که از سگش کشیده، گم است و او از «مایکل»، یعنی همان کارآگاه زبل میخواهد تا آن را پیدا کند. کارآگاه تحقیقات را از اتاق آنی شروع میکند. او همهجا را میگردد و سرانجام یک نقاشی در سطل کاغذباطلهها پیدا میکند؛ اما این نقاشی آنی نیست! حالا کارآگاه زبل به سراغ کسانی میرود که نقاشی را دیدهاند. آیا او میتواند نقاشی آنی را پیدا کند؟
سرنخ الکی
معرفی کتاب
در این داستان «مایکل» یا همان «کارآگاه زبل»، به همراه سگاش «تافی» در خیابان میدویدند و ورزش میکردند که ناگهان تکهای کاغذ پیدا میکنند که رویش با جوهر نوشته شده «و ت نا». مایکل، تلاش میکند تا معنای «و ت نا» را پیدا کند اما در هیچ فرهنگ لغاتی برای آن معنایی نیامده است، این پرونده فکر مایکل را مشغول کرده است، او فکر میکند این سرنخ کوچک، الکی است؛ اما... .
من چرا این جوری هستم؟
معرفی کتاب
دخترکوچولو همیشه با دوست خیالیاش که غولی با موهای وزوزی است، حرف میزند؛ اما مادر از او میخواهد که دیگر این کار را نکند؛ چون بزرگ شده و قرار است امسال به مدرسه برود. روزی مادر او را نزد خانمدکتر میبرد. دخترکوچولو خیلی میترسد؛ اما این دکتر با همه دکترها فرق میکند! وقتی دخترک از غولش حرف میزند، خانمدکتر او را مسخره نمیکند، اخم هم نمیکند. او از دخترک میخواهد... .
من و غولم و بچه گربهام
معرفی کتاب
«بیتا» را فرفری صدا میکنند؛ چون موهایش خیلی فر دارد. او یک غول هم دارد که از توی کتاب پیدایش کرده است! در این داستان، قرار است فرفری با پدرومادر و خواهر و برادرش به سفر برود و البته غولش را هم با خودش میبرد! فقط باید فکری به حال بچهگربهاش بکند؛ چون پدرومادر اجازه نمیدهند او را با خودش ببرد.