Skip to main content

جعبه‌ اسرار آمیز

معرفی کتاب
توی خانه مادربزرگ «لومباگو» همه چیز مرتب و روبه‌راه است و بوی کیک شکلاتی همه جا پیچیده است. اما معلوم نیست یک‌دفعه از کجا یک بسته پستی جلوی در خانه پیدا می‌شود؛ بسته‌ای که نه فرستنده‌اش معلوم است و نه نشانی گیرنده‌اش. حالا دیگر «نوئمی» آرام و قرار ندارد تا بفهمد چه کسی این بسته مشکوک را فرستاده و توی آن چه چیزی گذاشته است. شاید خلافکارها نقشه‌ای کشیده باشند...!

خداحافظ مامان‌بزرگ

معرفی کتاب
هنگامی‌که «نوئمی» در مدرسه بود، ناگهان به یک احساس بد غلبه می‌کند؛ خانم «لومباگو»، مادربزرگ به کمک احتیاج دارد. نوئمی این را می‌داند، آن را احساس می‌کند و برای همین از مدرسه فرار می‌کند تا به مادربزرگ سری بزند. اما چطور مادربزرگ در آپارتمانش نیست؟ چرا آن همه ظرف قرص روی میز آشپزخانه او بودند؟ آیا او بسیار بیمار است؟ آیا او به بیمارستان رفته است؟ آیا او بهبود می‌یابد؟ و... .

پسر من، میو

معرفی کتاب
سال پیش در اخبار رادیو خبری پخش شد مبنی بر اینکه پسری نُه ساله ناپدید شده است. «کارل آندرس» از خانه‌اش خارج شده و دیگر برنگشته بود... . او پسربچه‌ای تنها و غمگین است که دوست دارد مثل بچه‌های دیگر در خانه‌ای پُرمهر، همراه با پدر و مادری مهربان زندگی کند. روزی کارل غولی را از توی چراغ جادو آزاد می‌کند و... .

زندگی روی در یخچال

معرفی کتاب
«کلر» درگیر ماجراهای نوجوانی است؛ دبیرستان، دوستان و شناخت هویت تازه‌اش. مادر مجبور است دست‌تنها هم به امور خانه رسیدگی کند و هم مسائل شغلی‌اش را پیش ببرد. مادر و دختر به‌ندرت یکدیگر را می‌بینند و عمده‌ ارتباطشان از طریق یادداشت‌هایی است که برای هم روی درِ یخچال می‌گذارند تا اینکه زندگیشان دستخوش بحرانی بزرگ می‌شود و مادر مبتلا به سرطان می‌شود!

دختر سرگردویی

معرفی کتاب
بدن دختر سرگردویی از ترکه درخت سیب بود، سرش یک گردو که دماغ خیلی نوک‌تیزی روی آن رشد کرده بود. لباسش از پارچه کتان شطرنجی و... . خانه‌اش از بریده‌های چوب ذرتی بود که خوب به هم چفت شده بود. این خانه زیر درختچه یاس بنفش قرار داشت که... . روزی کلاغ که همیشه به دختر سر می‌زد، برایش خبر آورد که این زمستان، قرار است خانواده «براون» همه با هم به شهر بوستون بروند! دختر سرگردویی که نمی‌تواند این خبر را باور کند، تصمیم می‌گیرد خودش حقیقت را کشف کند و... .

اسب سحرآمیز

معرفی کتاب
فردا جشن سال نو است.«ایرِنا» همراه پدرومادرش به روستا می‌روند؛ اما خیلی زود باید به خانه برگردند؛ چون کارهای زیادی باید انجام دهند. از طرفی پدرومادر می‌خواهند برای دخترشان هدیه‌ای بخرند؛ ولی ایرنا چیزی نمی‌خواهد تا اینکه در دکان عتیقه‌فروشی، اسب چوبی‌ای را می‌بیند که مثل خودش تنها و غمگین است. او اسب به خانه می‌برد و مانند اسب واقعی تیمارش می‌کند؛ اما... .

سفرهای گالیور

معرفی کتاب
«سفرهای گالیور»، سفرنامه «ناخدا لموئل گالیور» به سرزمین‌های عجیب‌وغریب در جای‌جای جهان است. او که یک پزشک دریایی آموزش‌دیده است در کشتی مشغول دریانوری است. اما زمانی که کشتی‌اش غرق می‌شود به سرزمین «لیلی‌پوت» می‌رسد. در این سرزمین اندازه بدن افراد، یک دوازدهم آدم‌های عادی است و به همین دلیل کشورشان هم حسابی کوچک است. گالیور آنجا مانند یک غول بزرگ به نظر می‌رسد. سفر بعدی او... .

تایرون گنده‌بک

معرفی کتاب
«بولاند» بچه‌دایناسوری بود که از دایناسور بودن خسته شده بود؛ چون با وجود دوستان زیاد، یک دشمن گنده و گردن‌کلفت هم داشت؛ به اسم «تایرون» که از همه گنده‌تر و قوی‌تر بود و مدام بولاند را اذیت می‌کرد. روز شنبه با کیسه‌ای پر از آب، روز یکشنبه با پشت پا گرفتن، روز بعد با گرفتن غذای بولاند به زور و... . بولاند سعی می‌کرد از او فرار کند؛ اما فایده‌ای نداشت و تایرون دیر یا زود او را پیدا می‌کرد و... .

تایرون جرزن

معرفی کتاب
بچه‌دایناسورها برای یک هفته به جزیره باتلاقی رفتند تا آنجا اردو بزنند. همه خوش‌حال بودند، به جز «بولاند»؛ چون بزرگ‌ترین دشمن او، «تایرون» هم در گروه بود. تایرون، بدجنس و حقه‌باز بود و با تقلب در همه مسابقه‌ها برنده شد. بولاند که به تایرون شک کرده بود، او را زیر نظر گرفت و متوجه دغل‌بازی او شد؛ اما تایرون قسم خورد که کار اشتباهی نکرده است. سرانجام بولاند نقشه‌ای کشید و... .

تایرون و دارودسته‌اش

معرفی کتاب
«بولاند»، دایناسور کوچولو، با پدرومادرش زندگی می‌کرد و با همه بچه‌دایناسورهایی که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کردند، دوست بود، به غیر از «تایرون» که از همه بزرگ‌تر و قوی‌تر و البته بدجنس‌تر بود. تایرون، بولاند را کتک می‌زد، ساندویچش را می‌دزدید و... . بولاند به راه‌های مبارزه با تایرون فکر کرد؛ اما هیچ راهی نبود تا اینکه دوستش، پیشنهاد کرد که بولاند سعی کند با تایرون دوست شود! چطور ممکن است بولاند با کسی‌که همیشه مسخره‌اش کرده و کتکش زده است، دوست شود؟ و آیا این کار جواب می‌داد؟